💠🔹نامههاى امام عليه السلام به قثم بن العباس فرماندار مكه است در بیان وظایف حاکم
🖌 نامه در يك نگاه اين نامه در واقع از سه بخش تشكيل شده است: بخش اوّل دستوراتى است كه امام به «قثم بن العباس» والى مكه مىدهد كه با مردم به خوبى رفتار كند و آموزشهاى لازم را به آنها بدهد و احكام الهى را براى آنها روشن سازد. در بخش دوم دستوراتى دربارۀ اموال بيتالمال مىدهد كه بخشى از آن را به نيازمندان و ارباب حاجت اختصاص دهد و مازاد را براى امام ارسال دارد تا در مصارف شرعيه هزينه كند. در بخش سوم دستور خاصى به ساكنان مكه و مالكان خانههاى اين شهر مىدهد و مىفرمايد: به آنها دستور بده از كسانى كه در خانههاى آنها (در ايام حج و زيارت خانۀ خدا) ساكن مىشوند اجرتى نگيرند و رايگان در اختيار آنها بگذارند. در اين مورد به آيهاى از قرآن مجيد نيز استناد فرموده است. *** أَمَّا بَعْدُ، فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ، وَذَكِّرْهُمْ بِأَيّٰامِ اللّٰهِ، وَاجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ، فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ، وَعَلِّمِ الْجَاهِلَ، وَذَاكِرِ الْعَالِمَ. وَلَا يَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِيرٌ إِلَّا لِسَانُكَ، وَلَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ. وَلَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا، فَإِنَّهَا إِنْ ذِيدَتْ عَنْ أَبْوَابِكَ فِي أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِيمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا. وَانْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللّٰهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَالْمَجَاعَةِ، مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَالْخَلَّاتِ، وَمَا فَضَلَ عَنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ إِلَيْنَا لِنَقْسِمَهُ فِيمَنْ قِبَلَنَا. وَمُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلَّا يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِنٍ أَجْراً، فَإِنَّ اللّٰهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: «سَوٰاءً الْعٰاكِفُ فِيهِ وَالْبٰادِ» فَالْعَاكِفُ: الْمُقِيمُ بِهِ، وَالْبَادِي: الَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ. وَفَّقَنَا اللّٰهُ وَإِيَّاكُمْ لِمَحَابِّهِ، وَالسَّلَامُ. ترجمه اما بعد (از حمد و ثناى الهى) مراسم حج (و زيارت خانۀ خدا را به نحو احسن) براى مردم برپا دار. ايام اللّٰه و روزهاى الهى را به آنها يادآور شو. صبح و عصر براى رسيدگى به امور مردم جلوس كن، حكم الهى را براى كسانى كه پرسش دينى دارند بيان كن، جاهلان را تعليم ده و با دانشمندان مذاكره نما و نبايد در ميان تو و مردم واسطه و سفيرى جز زبانت و حاجب و دربانى جز چهرهات باشد
#نامه_67
🔶 @Nahj_Et
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام بسيار كوتاه و پرمعنا مىفرمايد: «انسان زير زبان خود پنهان است (و تا سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد)»؛ (الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ) . منظور از «مرء» (انسان) در اينجا شخصيت و ارزش انسان است و منظور از «مخبوء» (نهفته بودن) در زير زبان اين است كه هنگامى كه سخن بگويد شخصيت او آشكار مىشود، چرا كه سخن ترجمان عقل و دريچهاى به سوى روح آدمى است. هرچه در روح اوست از خوب و بد، والا و پست، بر زبان و كلماتش ظاهر مىشود. گاه انسان به افرادى برخورد مىكند كه از نظر ظاهر بسيار آراسته و پرابهتاند؛ اما همين كه زبان به سخن مىگشايد مىبيند كه چقدر تو خالى است. و بر عكس به افرادى برخورد مىكند كه ابداً ظاهرى ندارند؛ اما هنگامى كه زبان به سخن مىگشايد، انسان احساس مىكند شخص دانشمند و حكيمى است. مرحوم علامۀ مجلسى اين كلام را از مصباح الشريعة با اضافهاى از امام صادق از اميرمؤمنان على عليهما السلام نقل كرده است و آن اينكه امام عليه السلام به دنبال اين جمله مىفرمايد: «فَزِنْ كَلَامَكَ وَ اعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ فَتَكَلَّمْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَالسُّكُوتُ خَيْرٌ مِنْه ؛ حال كه چنين است كلام خود را بسنج و بر عقل و معرفت عرضه دار هرگاه رضاى خدا در آن است آن را بر زبان جارى كن و اگر غير از آن است سكوت از چنين سخن گفتنى بهتر است».
#حکمت_148
🔶 @Nahj_Et
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
💠🔹همان گونه كه از لحن خطبه پيداست، در آغاز خلافت ظاهرى امير مؤمنان على (ع) ايراد شده است. «ابن ابى الحديد» از «ابن عباس» حديث نقل مىكند كه على (ع) اين خطبه را در روز دوّم بيعتش ايراد فرمود (البته عبارات «ابن عباس» كمى با آنچه «سيّد رضى» آورده است تفاوت دارد، ولى مطلب دقيقا يكى است). بديهى است اين سخن همچون آبى بود كه بر آتش سوزانى كه در سينههاى مردم زبانه مىكشيد فرو پاشيده شد، همانها كه نسبت به بىعدالتيهايى كه در زمان عثمان شده بود شديدا معترض بودند و حتّى گروهى نسبت به نظام اسلامى و قوانين آن، بدبين شده بودند، همه احساس آرامش كردند كه فصل نوى در تاريخ اسلام گشوده شده و حكومت اسلامى كه به بيراهه مىرفت هم اكنون راه اصلى خود را بازيافته است و اگر اين جملههاى حساب شده نبود آرامشى در مدينه پيدا نمىشد و اى بسا هجوم به خانۀ عثمان و ياران او از سوى مردم خشمگين ادامه مىيافت و خونهاى زيادى در اين راه ريخته مىشد. به هر حال، نخست مىفرمايد: «به خدا سوگند اگر آن (اموالى كه از بيت المال غارت شده و عطايايى كه عثمان بىحساب به اين و آن بخشيده است) را بيابم كه كابين زنان شده يا كنيزانى با آن خريده شده باشد (و جزو زندگى افراد شده باشد)، همه را قاطعانه به بيت المال باز مىگردانم (و اجازه نمىدهم بىعدالتى سابق در جهان اسلام ادامه يابد)!»
#خطبه_15
🔶 @Nahj_Et
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام بسيار شريف و پربار و پرمعنا نخست براى آماده كردن مخاطب خود كميل او را به مكانى مىبرد كه خالى از اغيار و نامحرمان است تا بتواند آزادتر و پربارتر حقايق را براى او بيان كند. كميل بن زياد مىگويد: «اميرمؤمنان على بن ابىطالب عليه السلام دست مرا گرفت و به سوى صحرا (خارج شهر كوفه) برد هنگامى كه به صحرا رسيد آه پردردى كشيد و فرمود»؛ (قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ: أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِيطَالِبٍ عليه السلام، فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ، فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ، ثُمَّ قَالَ:) . «جبّان» به معناى صحراست و گاه به قبرستان «جبان» و «جبانة» اطلاق شده چون معمولاً قبرستانها در بيرون شهر بود. «صعداء» (بر وزن علماء) به معناى تنفسى است كه كشيده و طولانى و ناشى از درد و رنج باشد
#حکمت_147
🔶 @Nahj_Et
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
نهج البلاغه
💠اين جملۀ حكمتآميز خواه مقارن ايام سقيفه گفته شده باشد يا در شوراى شش نفرۀ عمر براى انتخاب خليفه
💠ادامه حکمت۲۲
🔹(قالَ الرَّضيُ وَ هٰذٰا مِنْ لَطيفِ الْكَلاٰمِ وَ فَصيحِهِ وَ مَعْناهُ أنّا إنْ لَمْ نُعْطَ حَقَّنا كُنّا أذِلّاءُ وَ ذلِكَ أنَّ الرَّديفَ يَرْكَبُ عَجُزَ الْبَعيرِ كَالْعَبْدِ وَ الْأسيرِ وَ مَنْ يَجْرى مَجْراهُما) . تفسير ديگر اينكه منظور اين است اگر حق ما را به ما ندهند به زحمت و مشقت فراوان خواهيم افتاد همانگونه كه شخص رديف دوم به هنگام سوار شدن بر شتر چنين حالى را خواهد داشت. تفسير سوم اينكه اگر ما به حقمان نرسيم مخالفان ما براى مدتى طولانى ما را به عقب خواهند انداخت و ما هم طبق فرمودۀ پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله صبر مىكنيم و براى گرفتن حق خويش دست به شمشير نخواهيم برد. اين احتمال نيز بعيد نيست كه هر سه تفسير در مفهوم كلام امام جمع باشد به اين معنا كه اگر ما را از حق خود محروم سازند هم ما را به خوارى مىكشانند و هم به زحمت و مشقت مىافكنند و هم مدت طولانى ما را از حقمان محروم مىدارند و به فرمان پيغمبر اكرم ناچاريم صبر كنيم
#حکمت_22
🔶 @Nahj_Et
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
🦋امام علی(ع):
🌹ای مالک در هر چه از دیگران برایت ثابت نشده خود را به غفلت بزن و در باور کردن گفتار سخن چینان شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است گرچه خود را شبیه خیرخواهان نشان دهد!
📝 عهدنامه مالک اشتر
🔶 @Nahj_Et
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكتهاى اشاره مىكند كه توجه به آن انسان را در برابر حوادث سخت شجاعت مىبخشد، مىفرمايد: «اجل و سرنوشت حتمى براى حفظ انسان كافى است»؛ (كَفَى بِالأَجَلِ حاَرِساً) . اشاره به اينكه هركس سرنوشت حتمى معينى دارد و تا آن زمان فرا نرسد جان او محفوظ است؛ اما هنگامى كه فرمان نهايى رسيد، هيچكس و هيچ چيز نمىتواند در برابر آن مقاومت كند. همانگونه كه در سند اين كلام شريف ذكر كرديم، مرحوم «صدوق» آن را در ضمن بيان ماجرايى از جنگ صفين آورده است. طبق اين روايت يكى از ياران على عليه السلام مىگويد: در روز صفين على عليه السلام در مقابل معاويه ايستاده بود و حتى شمشير خود را از نيام درنياورده بود. يكى از اصحابش عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! مراقب خويش باش، ما از اين مىترسيم كه اين مرد در حملهاى غافلگيرانه شما را از پاى درآورد. امام عليه السلام فرمود: درست است كه او انسان بىدين و شقاوتمندى است ولى اجل و سرنوشت قطعى، براى حفظ انسان كافى است. هيچكس نيست مگر اينكه فرشتگانى از سوى خدا مأمور حفظ او هستند تا در چاهى سقوط نكند يا ديوارى بر او فرود نيايد و يا مصيبت بد ديگرى دامن او را نگيرد تا اجلش فرا رسد.
#حکمت_306
🔶 @Nahj_Et
۲۵ خرداد ۱۴۰۱