🌺🌿
✅هر روز یک آیه همراه با تفسیر 🔽
✨سوره بقره
✨بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨
🌸تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَـكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَـكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ (253)
🌸نشانه هاى روشن (آن پيامبران، ما بعضى از آنان را بر بعضى برترى داديم. از آنان كسى بود كه خداوند با اوسخن گفته ودرجات بعضى از آنان را بالا برد، وبه عيسى بن مريم و معجزات) داديم و او را با روح القدس (جبرئيل) تأييد نموديم، و اگر خدا مى خواست، كسانى كه بعد از آنان (پيامبران) بودند، پس از آنكه نشانه هاى روشن براى آنها آمد، با هم جنگ و ستيز نمى كردند. (امّا خداوند مردم را در پيمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولى با هم اختلاف كردند پس برخى از آنان ايمان آورده و بعضى كافر شدند. (و باز) اگر خدا مى خواست (مؤمنان و كافران) با هم پيكار نمى كردند، ولى خداوند آنچه را اراده كند انجام مى دهد. (و اراده حكيمانه ى او بر آزاد گذاردن مردم است.)
🌿نکته:
گرچه طبق احاديث، تعداد انبيا 124 هزار نفر بوده است، امّا تنها نام 25 نفر از آنان در قرآن آمده ونام ديگران برده نشده است؛ «منهم من قصصنا و منهم من لم نقصص» [676] مقام ودرجات انبيا يكسان نيست و هركدام جايگاه و امتيازاتى دارند. مثلاً امتياز پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله خاتميّت، امّى بودن، تحريف نشدن كتابش، امتياز ابراهيم عليه السلام يك تنه امّت بودن ونسل مبارك داشتن، امتياز نوح عليه السلام طول عمر و پايدارى ودريافت سلام ويژه از طرف خداوند است. در اين آيه، امتياز حضرت موسى و عيسى عليهما السلام بيان شده كه موسى مخاطب سخن خداوند و عيسى مؤيّد به روح القدس بوده است. كلمه «درجات» نشانه ى برترى هاى متعّدد است.
فخررازى در تفسير كبير ذيل اين آيه، حدود بيست امتياز براى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله بيان كرده است. از آن جمله: معجزه ى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله قرآن كريم بر همه معجزات برترى دارد. ديگر اينكه پيامبر اسلام بر همه پيامبران گواه است، چنانكه مى فرمايد: «فكيف اذا جئنا من كلّ امّة بشهيد و جئنا بك على هؤلاء شهيداً» [677]
-----
676) غافر، 78.
677) نساء، 41.
📜پیام:
- انبيا، مقامى بس والا دارند. «تلك» اشاره به دور ومقام والاست.
- انبيا، همه در يك رتبه نيستند. يگانگى در هدف، مانع بعضى كمالات ويژه و برترى هاى خاصّ نيست. «فضّلنا بعضهم على بعض»
- تجليل از انبياى گذشته لازم است. موسى وعيسى عليهما السلام در آيه تكريم شده اند. «من كلّم اللّه... عيسى بن مريم»
- سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. او مى تواند مردم را به اجبار به راه حقّ وادار كند، امّا رشد واقعى در سايه آزادى است. در اين آيه دو بار مى خوانيم كه اگر خدا مى خواست، اختلاف و نزاعى ميان مردم ايجاد نمى شد. «و لو شاء اللّه»
- ريشه ى اكثر اختلافات، هوس ها، حسدها و خودبينى هاست، نه جهل و ناآگاهى. «من بعد ما جائتهم البيّنات»
- راه انبيا، همراه با دليل روشن است. «بيّنات»
- اختلافات اعتقادى، از عوامل پيدايش جنگ هاست. البتّه دين منشأ اختلاف نيست، بلكه مردم اختلاف مى كنند. «ولو شاء اللّه ما اقتتل... ولكن اختلفوا»
- اختلاف عقائد مردم، دليل اختيار آنها است. «فمنهم من امن و منهم من كفر»
منبع: تفسیرنور
✨ اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن✨
✨اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم✨
🌿🌺
@Nahjolbalaghe1
🌾
📚نهج البلاغه/خطبه ۱۷۴ درباره طلحه
🔻افشاء ادعاهاي دروغين طلحه
تا بوده ام مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشير نهراسانده اند، من به وعده پيروزي كه پروردگارم داده است استوارم. بخدا سوگند! طلحه بن عبيدالله، براي خونخواهي عثمان شورش نكرد، جز اينكه مي ترسيد خون عثمان از او مطالبه شود، زيرا او خود متهم به قتل عثمان است، كه در ميان مردم از او حريصتر بر قتل عثمان يافت نمي شد، براي اينكه مردم را دچار شك و ترديد كند، دست به اينگونه ادعاهاي دروغين زد، سوگند بخدا! لازم بود طلحه، نسبت به عثمان يكي از سه راه حل را انجام مي داد كه نداد. اگر پسر عفان ستمكار بود چنانكه طلحه مي انديشيد، سزاوار بود با قاتلان عثمان همكاري مي كرد، و از ياران عثمان دوري مي گزيد، و يا اگر عثمان مظلوم بود مي بايست از كشته شدن او جلوگيري مي كرد، و نسبت به كارهاي عثمان عذرهاي موجه و عموم پسندي را طرح كند (تا خشم مردم فرو نشيند) و اگر نسبت به امور عثمان شك و ترديد داشت خوب بود كه از مردم خشمگين كناره مي گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وامي گذاشت. اما او هيچكدام از سه راه حل را انجام نداد، و به كاري دست زد كه دليل روشني براي انجام آن نداشت، و عذرهايي آورد كه مردم پسند نيست.
✨
🌹
🌹🌹
📕نهج البلاغه/حکمت۲۲۷
🌱ارکان ایمان(اعتقادی،معنوی)
وَ سُئِلَ عَنِ الْإِيمَانِ فَقَالَ الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان
ِو درود خدا بر او (از ايمان پرسيدند) فرمود: ايمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان، و عمل با اعضا و جوارح استوار است.
🌿شرح و تفسیر حکمت۲۲۷
امام(علیه السلام) در این کلام نورانى خود، که بر گرفته از کلام رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) است حقیقت ایمان کامل را در عبارتى کوتاه و پرمعنا بیان کرده است، هنگامى که از امام(علیه السلام)درباره تفسیر ایمان سؤال کردند فرمود: «ایمان معرفت با قلب (عقل) و اقرار به زبان و عمل به ارکان (دین) است»; (وَسُئِلَ عَنِ الاِْیمَانِ فَقَالَ(علیه السلام): الاِْیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَعَمَلٌ بِالاَْرْکَانِ). در واقع ایمان درختى است که ریشه آن شناخت خدا و پیامبر اکرم و پیشوایان دین و معاد است و به دنبال آن بر زبان ظهور پیدا مى کند و ثمره این شجره طیبه انجام وظایف الهى است، بنابراین کسانى که در انجام وظایف کوتاهى مى کنند ایمانشان ناقص است و از دو حال خارج نیست یا گرفتار ضعف ایمانند و یا هوا و هوس چنان بر آنها غالب شده که از تجلى ایمان در عمل پیش گیرى مى کند. ابن ابى الحدید در اینجا به نفع مذهب معتزله استفاده کرده مى گوید: آنچه امام(علیه السلام)در اینجا فرموده عین چیزى است که معتزله اهل سنت به آن معتقدند که عمل به ارکان و انجام واجبات (و ترک محرمات) را در مفهوم ایمان داخل مى دانند و آن کس که عمل نکند نمى توان نام مؤمن بر او نهاد، هرچند با قلب پذیرفته و با زبان اقرار کرده باشد و این بر خلاف اعتقاد اشعرى ها از اهل سنت و امامیه است. ولى ابن ابى الحدید از این نکته غافل شده است که امامیه، اسلام و ایمان را متفاوت مى دانند; کسى که شهادتین را ابراز کند و یقین به خلاف گویى او نداشته باشیم در زمره مسلمانان است و جان و مال و خونش محفوظ، ذبیحه او حلال و ازدواج با او مباح است; امامیه آن را به معناى اقرار به شهادتین و اقرار به امامت ائمه دوازده گانه مى دانند و براى آن درجاتى قائلند; بعضى داراى درجات پایین، بعضى درجات متوسط و بعضى درجات عالى هستند و آنچه در کلام امام(علیه السلام)آمده اشاره به درجه عالى ایمان است. از آن بالاتر چیزى است که قرآن مجید در اوائل سوره «انفال» بیان کرده است: «(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ * الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ); مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان مى گردد; و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد; و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. * آنها که نماز را برپا مى دارند; و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق مى کنند. * (آرى،) مؤمنان حقیقى آنها هستند; براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى پرارزش است». از این سه آیه شریفه به خوبى استفاده مى شود که ایمان کامل علاوه بر اعتقاد قلبى و عمل به ارکان مسائل دیگرى را نیز شامل مى شود; از جمله این که هنگامى که نام خدا برده مى شود دل لرزان گردد و احساس مسئولیت کند و هنگامى که آیات قرآن بر او خوانده شود ایمانش رشد یابد و اینها امورى است که حتى معتزله نیز آن را شرط ایمان نمى دانند و جالب این که در دو مورد از این آیات واژه حصر به کار برده است در ابتدا مى گوید: «(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ...); مؤمنان تنها اینها هستند که داراى این صفات پنج گانه مى باشند» و در پایان آیه مى فرماید: «(أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً); مؤمنان حقیقى فقط آنها هستند» و از اینجا به خوبى روشن مى شود که ایمان داراى درجات متفاوت و مختلفى است. اضافه بر این در بعضى از روایات که در منابع اهل بیت آمده است مى خوانیم: هنگامى که درباره ایمان سؤال کردند در جواب فرمودند: «الإیمانُ أنْ یُطاعَ اللهُ فَلا یُعْصى; ایمان آن است که انسان خدا را اطاعت کند پس هیچ معصیتى به جا نیاورد. (این تعبیر معاصى کبیره و صغیره را هر دو شامل مى شود)». در حدیث دیگرى از همان امام (امام صادق(علیه السلام)) آمده است که در برابر این سؤال که آیا ایمان عمل است یا قولِ بدون عمل (اعتراف به شهادتین) امام(علیه السلام)فرمود: «الإِیمانُ عَمَلٌ کُلُّهُ وَالْقَوْلُ بَعْضُ ذلِکَ الْعَمَلِ; ایمان تمامش عمل و قول بخشى از آن عمل است». از این تعبیرها ⬇️
↕️استفاده مى شود که ایمان، اطلاقات مختلفى دارد; گاه به حد اقل آن اشاره شده و گاه به حد اکثر و گواه آن حدیث معروفى است که از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که مى فرماید: «الإیمانُ عَشْرُ دَرَجات فَالْمِقْدادُ فِی الثّامِنَةِ وَأبُوذَرّ فِى التّاسِعَةِ وَسَلْمانُ فِی الْعاشِرَةِ; ایمان ده درجه دارد. مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار داشتند». (البته ایمان انبیا و اوصیاى معصوم حساب دیگرى دارد)./بلاغ
@Nahjolbalaghe1
🌺🌿
✅هر روز یک آیه همراه با تفسیر 🔽
✨سوره بقره
✨بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨
🌷يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (254)
🌷اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى در آن است و نه دوستى و نه شفاعتى، و (بدانيد كه) كافران همان ستمگران هستند. (كه هم به خود ستم مى كنند وهم به ديگران.)
🌿نکته:
در اين آيه خداوند اهرم هايى را براى تشويق مردم به انفاق بكار برده است،
الف: آنچه دارى، ما به تو داديم از خودت نيست. «رزقناكم»
ب: مقدارى از آنچه دارى كمك كن، نه همه را. «ممّا»
ج: اين انفاق براى قيامت تو، از هر دوستى بهتر است. «يأتى يوم...»
📜پیام:
در اين آيه خداوند اهرم هايى را براى تشويق مردم به انفاق بكار برده است،
الف: آنچه دارى، ما به تو داديم از خودت نيست. «رزقناكم»
ب: مقدارى از آنچه دارى كمك كن، نه همه را. «ممّا»
ج: اين انفاق براى قيامت تو، از هر دوستى بهتر است. «يأتى يوم...»
منبع: تفسیرنور
✨ اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن✨
✨اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم✨
🌿🌺
@Nahjolbalaghe1