✨ نائبان امام زمان(عج) در زمان غیبت کبری
🔷🔹بعد از غیبت امام دوازدهم(عج) چهار نائب خاص وظیفه داشتند تا پلی شوند مابین مردم و امام زمانشان( این دوران را غیبت صغری می گویند)
🔶🔸بعد از آخرین نائب خاص به فرموده حضرت(عج) غیبت کبری آغاز شد
سوالی که معمولا پیش می آید : پس ارتباط با امام زمان چه میشود!!
🍀حضرت مهدی (عج) فرمودند:
🔸أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ
🔶امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.
✅اینجاست که یک کلمه جدید وارد فرهنگ ما شیعیان می شود (نائب عام) یا زعیم!!
🔶حال متوجه شدیم #ولایت_فقیه چیز جدیدی نیست
🔸ولایت فقیه از اغاز غیبت کبری تا ظهور وجود دارد !!
♻️از زمان غیبت کبری تا به حال طبق اسناد محرمانه ما شیعیان ( در دوره ای از استعمار روباه پیر این اسناد لو رفت ) ما 61 زعیم و نایب عام داشته ایم!
📋لیست زیر نام زعما به همراه مدت زمان زعامت و مکان آنهاست!
✅1. ابن قولوی- 39 سال - شهر قم
✅2. شیخ صدوق -13 سال - شهر ری
✅3. شیخ مفید - 32سال - شهر بغداد
✅4. سید مرتضی علم الهدی - 23سال - شهر بغداد
✅5. شیخ طوسی- 24 سال- شهر بغداد و نجف
✅6. ابن براج -21سال - شهر طرابلس
✅7. شیخ مفید ثانی -34سال- شهر نجف
✅8. طبرسی امین الدین- 23سال- شهر مشهد و سبزوار
✅9. ضیاء الدین راوندی- 12 سال - شهر کاشان
✅10. قطب الدین راوندی- 13سال - شهر کاشان
✅11. ابن زهره- 12سال -شهر حله
✅12. ابن ادریس - 13سال-شهر حله
✅13. شمس الدین موسوی -32سال - شهر حله
✅14. ابن نماء -15سال -شهر حله
✅15. محقق حلی- 22سال- شهر حله
✅16. ابن سعید حلی- 14سال- شهر حله
✅17. علامه حلی- 36سال-شهر حله و قزوین
✅18. عمیدی- 28سال-شهر حله
✅19. فخر المحققین- 17سال-شهر حله
✅20. شهید اول -15سال -شهر حله
✅21. ابن خازن حائری- شهر حله
✅22. ابن شهید اول- شهر حله
✅23. فاضل میسوری- 16سال-شهر حله
✅24. ابن فهد حلی- 15سال-شهر حله
✅25. ابن رشید قطیفی- شهر حله
✅26. اسدی حلی- شهر حله
✅27. ابن هلال جزایری- شهر حله
✅28. محقق ثانی- 24سال -شهر اصفهان و حلب
✅29. شهید ثانی- 24سال- شهر جبع شام
✅30. حارثی- 18سال -شهر جبل عامل و هرات
✅31. مقدس اردبیلی- 9سال -شهر نجف
✅32. موسوی عاملی- 16سال- شهر جبع شام
✅33. ملا عبد الله شوشتری- 12سال- شهر اصفهان
✅34. شیخ بهائی- 9سال- شهر اصفهان
✅35. میرداماد- 9سال - شهر اصفهان
✅36. علامه مجلسی اول- 29سال - شهر اصفهان
✅37. مازندرانی طبرسی- 10سال- شهر اصفهان
✅38. محقق خوانساری- 18سال - شهر اصفهان
✅39. علامه مجلسی دوم- 12سال- شهر اصفهان
✅40. جمال خوانساری- 15سال - شهر اصفهان
✅41. فاضل هندی - 12سال - شهر اصفهان
✅42. احمد جزایری- 13سال- شهر اصفهان
✅43. سید عبدالله جزایری- 23سال- شهر اصفهان
✅44. وحید بهبهانی- 35سال- شهر نجف
✅45. بحر العلوم- 4سال- شهر نجف
✅46. اکبر کاشف الغطاء- 20سال - شهر نجف
✅47. موسی کاشف الغطاء- 13سال -شهر نجف
✅48. علی کاشف الغطاء- 13سال - شهر نجف
✅49. علامه شفتی- 4سال- شهر اصفهان
✅50. صاحب جواهر- 6سال - شهر نجف
✅51. شیخ انصاری -15سال- شهر نجف
✅52. میرزای شیرازی- 31سال - شهر سامراء
✅53. آخوند خراسانی- 17سال- شهر نجف
✅54. محمد کاظم یزدی -8 سال -شهر نجف
✅55. میرازی دوم -1سال -شهر نجف
✅56. شیخ الشریعه اصفهانی- 1سال- شهر نجف
✅57. شیخ عبد الکریم حائری یزدی- 16سال - شهر قم
✅58. سید ابوالحسن اصفهانی- 10سال- شهر نجف
✅59. آیت الله بروجردی- 15سال- شهر نجف
✅60. آیت الله امام خمینی- 30 سال- شهر قم ، نجف و تهران
✅61. آیت الله امام خامنه ای -از سال 68 تا کنون- شهر تهران
🌿🌺ولایت فقیه
#روشنگری
https://eitaa.com/roshangarii1
مصرف کفاره
برخی از مردم پول کفاره را به فقیر می دهند.
در حالی که پول دادن به عنوان کفاره کافی نیست، بلکه باید صرف غذا برای فقرا شود. مگر آنکه فقیر مورد نظر مورد اطمینان باشد و به او پول بدهد و او را وکیل کند که با آن پول خودش طعام تهیه کند.
به عبارت دیگر مردم در مصرف کفاره و رد مظالم و زکات فطره فرقی نمی گذارند، در حالی که باید کفاره صرف طعام فقرا شود، رد مظالم به فقرا داده می شود و زکات فطره همچون مصرف زکات است که در رساله ها گفته شده است.
🌱
منبع:کانال برداشت های نادرست از احکام
🌿🌺
@roshangarii1
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
خاطرات برادر آزاده⬇️ 🔻ملاصالح قاری 5⃣ 👈 بخش اول: مبارزه و زندان شاه به تهران رسیدیم. شیخ با منزل
خاطرات برادر آزاده ⬇️
🍂🍂
🔻ملاصالح قاری 6⃣
👈 بخش اول: مبارزه و زندان شاه
این فرد شرکت نفتی خیلی با من صمیمی شده بود و با ترفندهایی می خواست حرف از زبانم بکشد، اما من حتی یک کلام از فعالیتهایم را بروز نمیدادم. تا اینکه معلوم نشد چگونه خبردار شد که به زودی برای مأموریتی به خاک عراق میروم. حتی از محل و جایی که قرار بود بروم، خبر داشت.
از آنجا که مطمئن بودم ساواک من را زیر نظر دارد، اما نمی دانستم چگونه و از طریق چه کسی، ته دلم دلهرهای سیاه و ترسناک خانه کرده بود. خوشبختانه کسی از محل خانه تیمی خبر نداشت. حتی بنی سعیدی که در لباس دوست با من در تماس بود هم نتوانست از زیر زبانم حرفی بکشد و مخفیگاه دوستانم را بداند؛ اما احساس خطر کرده بودم و میخواستم مدتی از چشم مأموران مخفی بمانم. یک روز پیش از رفتن با پیکی به برادرم حسن خبر دادم که بیاید و قبل از رفتنم به عراق او را ببینم.
هوا هنوز گرگ و میش بود که برای نماز صبح بیدار شدم. تا ساعتی بر سجاده نشستم و قرآن خواندم و دائم این ذکر را زمزمه می کردم: الذين آمنوا و تطمين قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئن القلوب).
آفتاب بالا آمده بود که ساک به دست، با على آل ناصر، دوست و همرزمم، از خانه تیمی بیرون آمدم. در تمام مسیر غمی بر صورتم نشسته بود؛ به طوری که على هم متوجه شد:
شمالک صالح؟ اليوم ما عندک خلگ؟؟ (چرا این گونه ای؟ انگار حالت خوب نیست و دلتنگی؟)
نگاهی به على انداختم و نفسم را بیرون دادم:
- ما ادري احس ایرید ایصیر شی
(نمیدانم! حس میکنم میخواهد یک اتفاقی بیفتد)
على دستش را روی پایم گذاشت و گفت:. - إتوكل على الله، فهو حسبه. (توکل به خدا کن؛ او برایت کافیست ). ماشین به سمت خیابان پهلوی" در پیش بود. نرسیده به خیابان پیاده شدیم.
هوای شهریورماه گرم و نفس گیر بود. کنار علی در محل مقرر منتظر واسطه بودیم تا ما را به آن سوی آب ببرد. محل ملاقاتمان لب ساحل اروند، پایین تر از بیمارستان شرکت نفت بود؛ کنار نهر باریک آبی که به اروندرود سرازیر می شد.
کنار هم نشسته و منتظر به اطرافم نگاه می کردیم و گاهی چند کلمه رد و بدل می کردیم. امواج رود نرم و آرام بر ساحل نشسته بود.
نگاهی به ساعت مچی ام کردم. لحظات به کندی می گذشتند و از واسطه خبری نبود. رو به على کردم: دیر نکرده است؟ على هم مثل من نگران، به اطرافش نگاهی کرد و آهی کشید.
هوا گرم بود و نور تند و تیز آفتاب به سر و رویمان می تابید. با نوک انگشتان پیراهنم را تکان می دادم تا عرق به تن نشسته ام کمی باد بخورد و خنک شوم. مأموری بر بالای پایه بلند برق مشغول کار بود. نگاهی به او انداختم. همه چیز به نظر عادی می رسید.
نگرانی ای که به دلم رخنه کرده بود، بیشتر شد. نفسی تازه کردم. ناگهان متوجه سکوت غیرعادی اطرافمان شدم. نه ماشینی و نه صدای بوقی و نه رهگذری.
ادامه دارد...
🌿🌺
https://eitaa.com/roshangarii1
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
🌷ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
بقره(52)
🌹آنگاه پس از آن (انحراف) از شما درگذشتيم تا شايد شكر (اين نعمت را) به جاى آريد.
🌿🔹تفسیر
توبه از شرك، ايمان آوردن و اظهار شهادتين است. زيرا بعثت انبيا، براى نجات انسان از شرك و كفر است. بنابراين آيه ى «انّ اللّه لا يغفر أن يشرك به» [340] كه مى فرمايد: خداوند شرك را نمى بخشد. مربوط به كسانى است كه در حال شرك از دنيا بروند و به توحيد و يگانه پرستى باز نگردند.
-----
340) نساء، 48 و116.
📜پیام آیه
- حتّى براى شرك وگوساله پرستى نيز راه توبه وبازگشت وجود دارد. «ثم عفونا عنكم»
- عفو الهى، خود زمينه اى براى شكرگزارى است. «عفونا... لعلّكم تشكّرون
منبع:تفسیر نور
🌷 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن🌷
کانال#روشنگری ⬇️
https://eitaa.com/roshangarii1
🌹 وَ قَالَ ( عليه السلام ) : أَوْلَي النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَي الْعُقُوبَةِ .
🌷و درود خدا بر او فرمود:
🔹سزاوارترين مردم به عفو كردن، تواناترينشان در كيفر دادن است.
📜نهج البلاغه/ حکمت۵۲
@roshangarii1
🔹درباره قتل عثمان
پاسخ به شايعات دشمن
🍃اگر به كشتن او (عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم، و اگر از آن باز مي داشتم از ياوران او به شمار مي آمدم، با اين همه، كسي كه او را ياري كرد، نمي تواند بگويد، از كساني كه دست از ياريش برداشتند بهترم، و كساني كه دست از ياريش برداشتند نمي توانند بگويند. ياورانش از ما بهترند، من جريان عثمان را برايتان خلاصه مي كنم، عثمان استبداد و خودكامگي پيشه كرد، و شما بي تابي كرديد و از حد گذرانديد، و خدا در خودكامگي و ستمكاري، و در بي تابي و تندروي، حكمي دارد كه تحقق خواهد يافت
📚نهج البلاغه/خطبه۳۰
#روزانه_با_نهج_البلاغه(#حکمتها_نامه_ها
#خطبه_ها)
#کانال_روشنگری 🌺🌿
https://eitaa.com/roshangarii1
🌷نامه به حضرت مجتبی(ع)
🌿ضرورت واقع نگري در زندگي (ارزشهاي گوناگون اخلاقي)
🌺به يقين بدان كه تو به همه آرزوهاي خود نخواهي رسيد، و تا زمان مرگ بيشتر زندگي نخواهي كرد، و بر راه كسي ميروي كه پيش از تو ميرفت، پس در به دست آوردن دنيا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردي نيكو عمل كن، زيرا چه بسا تلاش بي اندازه براي دنيا كه به تاراج رفتن اموال كشانده شد. پس هر تلاشگري به روزي دلخواه نخواهد رسيد، و هر مدارا كنندهاي محروم نخواهد شد. نفس خود را از هر گونه پستي باز دار، هر چند تو را به اهدافت رساند، زيرا نميتواني به اندازه آبرويي كه از دست ميدهي بهايي به دست آوري. برده ديگري مباش«»، كه خدا تو را آزاد آفريد، آن نيك كه جز با شر به دست نيايد نيكي نيست، و آن راحتي كه با سختيهاي فراوان به دست آيد، آسايش نخواهد بود. بپرهيز از آن كه مركب طمع ورزي تو را به سوي هلاكت به پيش راند، و اگر توانستي كه بين تو و خدا صاحب نعمتي قرار نگيرد، چنين باش، زيرا تو، روزي خود را دريافت ميكني، و سهم خود بر ميداري، و مقدار اندكي كه از طرف خداي سبحان به دست ميآوري، بزرگ و گراميتر از (مال) فراواني است كه از دست بندگان دريافت ميداري، گرچه همه از طرف خداست. آنچه با سكوت از دست ميدهي آسانتر از آن است كه با سخن از دست برود، چرا كه نگهداري آنچه در مشك است با محكم بستن دهانه آن امكان پذير است، و نگهداري آنچه كه در دست داري، پيش من بهتر است از آن كه چيزي از ديگران بخواهي، و تلخي نا اميدي بهتر از درخواست كردن از مردم است. شغل همراه با پاكدامني، بهتر از ثروت فراواني است كه با گناهان به دست آيد، مرد براي پنهان نگاه داشتن اسرار خويش سزاوارتر است، چه بسا تلاش كنندهاي كه به زيان خود ميكوشد، هر كس پر حرفي كند ياوه ميگويد، و آن كس كه بينديشد آگاهي يابد، با نيكان نزديك شو و از آنان باش، و با بدان دور شو و از آنان دوري كن. بدترين غذاها، لقمه حرام، و بدترين ستمها، ستمكاري به ناتوان است. جايي كه مدارا كردن درشتي به حساب آيد به جاي مدارا درشتي كن، چه بسا كه دارو بر درد افزايد، و بيماري، درمان باشد، و چه بسا آن كس كه اهل اندرز نيست، اندرز دهد، و نصيحت كننده دغل كار باشد. هرگز بر آرزوها تكيه نكن كه سرمايه احمقان است، و حفظ عقل، پند گرفتن از تجربه هاست، و بهترين تجربه آن كه تو را پند آموزد. پيش از آن كه فرصت از دست برود، و اندوه ببار آورد، از فرصتها استفاده كن. هر تلاشگري به خواسته هاي خود نرسد، و هر پنهان شدهاي باز نميگردد. از نمونه های تباهي، نابود كردن زاد و توشه آخرت است. هر كاري پاياني دارد، و به زودي آنچه براي تو مقدّر گرديده خواهد رسيد. هر بازرگاني خويش را به مخاطره افكند. چه بسا اندكي كه از فراواني بهتر است نه در ياري دادن انسان پست چيزي وجود دارد و نه در دوستي با دوست متّهم، حال كه روزگار در اختيار تو است آسان گير، و براي آن كه بيشتر به دست آوري خطر نكن. از سوار شدن بر مركب ستيزه جويي بپرهيز...
📜نهج البلاغه/نامه۳۱/فراز ۱۴
#روزانه_با_نهج_البلاغه(#حکمتها_نامه_ها
#خطبه_ها)
#کانال_روشنگری 🌺🌿
https://eitaa.com/roshangarii1
فتوای امام خامنه ای در مورد نماز عید فطر:
✅بهتر است درهر شهر فقط یک نماز عید فطر برگزار شود ودیگران نباید نماز عید را به قصد استحباب بخوانند بلکه میتوانند به قصد رجا بخوانند.
#روشنگری
@roshangarii1
🔴 مسائل مهمی که به مردم ایران نگفته اند
سالها به گوش مردم #ایران، این #دوقطبی را خواندند که چرا بودجه هنگفت تاسیسات هسته ای را صرف #فقر و #بیکاری و #آبادانی کشور، نمیکنید؟! چرا هسته ای را #تعطیل نمیکنید تا از شر #تحریم ها خلاص شویم!!
تعطیلش کردند..
امروز پس از 3 سال، رقم بیکاری و فقر و تحریمها که بماند..
#سکه 2 میلیون و 500 هزار تومان تا این لحظه!
و باز هم با حسرت آشتی #آمریکا و #کره_شمالی را می نگرند..
🔶 هیچوقت به مردم نگفتند اگر هسته ای بد است ! پیف است! چرا هر کشور پیشرفته صنعتی دارد.. فرانسه، آلمان، چین، روسیه، آمریکا، ایتالیا.. حتی همین هند و پاکستان.. حتی رژیم #صهیونیستی ..
🔶هیچوقت به مردم نگفتند #اقتصاد های پیشرفته جهان، تنها با «شکوفا کردن ظرفیت های #تولید داخل کشورشان»، صرفا با مصرف کالای خودشان پیشرفت کردند.. نه پذیرش #رهبری آمریکا بر جهان!
#روشنگری
@roshangarii1
🔺رئیس جمهور: دولت، حمایت از مددجویان کمیته امداد و سازمان بهزیستی را وظیفه انسانی و قانونی خود میداند/ افزایش سه برابری کمک به مددجویان به معنای عزم دولت برای انجام این وظیفه است
@roshangarii1
🔆در آستانه عید سعید فطر صورت گرفت؛
موافقت رهبر انقلاب با عفو و تخفیف مجازات تعدادی از محکومان
🔻در آستانه فرا رسیدن عید سعید فطر حضرت آیتالله خامنهای با عفو و تخفیف مجازات ۵۳۷ نفر از محکومان محاکم عمومی و انقلاب، سازمان تعزیرات حکومتی و سازمان قضایی نیروهای مسلح موافقت کردند.
آیتالله آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر طی نامهای به رهبر انقلاب اسلامی پیشنهاد عفو و تخفیف مجازات ۵۳۷ نفر از محکومان را که در کمیسیون عفو و بخشودگی واجد شرایط لازم تشخیص داده شدهاند ارائه کرده بود که مورد موافقت رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفت.
#روشنگری
@roshangarii1
هدایت شده از محمد عبدالهی
#جنگ_آبی #ترکیه و پیمانکاران #اسرائیلی، علت اصلی #خشکسالی و #ریزگرد در #عراق و #ایران: افشای آبگیری مخفیانه #سد #ایلیسو
✅ #نتانیاهو مامور حواس پرتی است
✅ مسئولان ایران در خواب
#آب #اسرائیل #جنگ_آب #ظریف #روحانی #وزارت_نیرو #محیط_زیست #مجلس
✍ متن کامل یادداشت #محمد_عبدالهی در خبرگزاری فارس: http://fna.ir/bmonsk
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
خاطرات برادر آزاده ⬇️ 🍂🍂 🔻ملاصالح قاری 6⃣ 👈 بخش اول: مبارزه و زندان شاه این فرد شرکت نفتی خیلی با
🍂🍂
خاطرات برادر آزاده⬇️
🔻ملاصالح قاری 7⃣
👈 بخش اول: مبارزه و زندان شاه
همه چیز به نظر عادی می رسید. نگرانی ای که به دلم رخنه کرده بود، بیشتر شد. نفسی تازه کردم. ناگهان متوجه سکوت غیرعادی اطرافمان شدم. نه ماشینی و نه صدای بوقی و نه رهگذری.
نگاهی دقیق به اطرافم انداختم. رو به علی کردم و گفتم:
- خیلی عجیب است؛ چرا کسی در رفت و آمد نیست؟ یعنی چه؟ چرا خیابانها خلوت شده است؟! نکند محاصره مان کرده اند؟! هنوز حرفم تمام نشده بود که با صدای بلندی قلبم فروریخت و خشکم زد:
- ایست! دست هایتان را ببرید بالا! با ناله ای ضعیف و لرزان گفتم:
- على محاصره مان کردند!
چند مأمور ساواک که از کوچه و پشت درختانی که ما را زیر نظر گرفته بودند، با اشاره کسی که به ظاهر مأمور برق بود، به آرامی نزدیک ما می شدند. برادرم حسن، بی خبر از همه جا داشت به محل قرارمان نزدیک می شد. از دور او را دیدم و به او علامت دادم که برگردد. حسن با دیدن اوضاع مشکوک به سرعت از محل دور شد.
من و علی که خود را در محاصره دیدیم، دست پاچه شدیم. ساکم را برداشتم و به سرعت فرار کردم. على از یک طرف و من از طرف دیگر در کوچه پس کوچه ها دویدیم.
به هر کوچه که داخل می شدم، با مأمورانی که به من اخطار و فرمان ایست میدادند، روبه رو می شدم. وحشت تمام وجودم را فراگرفته بود و نمی دانستم چه تصمیمی بگیرم. فقط میدویدم. بعد از تعقیب و گریز در چند کوچه، به خیابان اصلی که نهر باریکی متصل به شط در آن جریان داشت، رسیدم. قصد پریدن از نهر را داشتم که پایم لیز خورد و در آب افتادم. مأموران مثل گله گرگ محاصره ام کردند و من را از آب بیرون کشیدند و بر زمین خواباندند.
به سرعت از پشت به دست هایم دستبند زدند. یکی از آنها به طرف ساکم رفت و به خیال اینکه اسلحه همراه دارم، محتویاتش را روی زمین خالی کرد. مرا به صورت بر زمین خواباندند و چشم هایم را بستند.
چند لحظه بعد، دوباره اوضاع عادی بود و صدای مردم و ماشینها شنیده می شد. خیلی زود من و على را سوار ماشین کردند و به اداره ساواک در سیکلین بردند.
فریاد و ناله های دردناکی با چاشنی فحش و ناسزا فضای ساختمان را می لرزاند. با شنیدن نعرۂ آنهایی که شکنجه می شدند، انگار قلبم داشت از سینه بیرون میزد.
ادامه دارد...
🌿🌺
@roshangarii1
🌙هلال ماه شوال رؤیت شد/ جمعه ۲۵ خرداد، روز اول شوال و عید سعید فطر است
🔹دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیه ای اعلام کرد فردا ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۷ روز اول شوال المکرم و عید سعید فطر است.
🔸متن اطلاعیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات ملت عزیز در ماه مبارک رمضان، به اطلاع عموم مردم شریف ایران می رساند، بر اساس گزارش راصدان مورد وثوق و خبره که از نقاط مختلف کشور واصل شده است، رؤیت هلال ماه شوال المکرم در غروب پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۷ مطابق با ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۳۹ هجری قمری برای رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی) محرز گردیده است، بنابراین فردا جمعه ۲۵ خرداد عید سعید فطر خواهد بود.
ضمن عرض تبریک این عید سعید به تمامی برادران و خواهران ایمانی و ملت مؤمن و بزرگوار ایران، نماز پرشکوه عید سعید فطر در سراسر کشور اقامه خواهد شد.
دفتر مقام معظم رهبری
۲۴ خرداد ۱۳۹۷
@roshangarii1
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
🌷وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
بقره(53)
🌹و (نيز بخاطر آوريد) هنگامى كه به موسى كتاب (تورات) و فرقان داديم، تا شايد شما هدايت شويد.
🌿فرقان، وسيله اى است كه حقّ را از باطل جدا مى سازد. و چون در كتاب آسمانى حقّ از باطل جدا مى شود، به آن فرقان گفته مى شود. شايد هم مراد از فرقان، با توجّه به اينكه در كنار كتاب آمده است، همان معجزات نُه گانه يا حقايق ديگرى باشد كه غير از تورات به حضرت موسى عطا شده است.
🌺- كتب آسمانى، بيانگر حقّ ومايه ى افتراق آن از باطل هستند. «الكتاب والفرقان»
- حجّت از طرف خداوند تمام است، ولى مردم به خاطر هوسها، گاهى حقّ را نمى پذيرند. «لعلّكم»
- هدف از نزول كتب آسمانى، هدايت مردم است. «الكتاب... لعلكم تهتدون»
منبع:تفسیر نور
🌿🌺🌷🌿
📚نهج البلاغه/خطبه۳۱-دستوري به ابن عباس
🔹روانشناسي طلحه و زبير
🍃با طلحه، ديدار مكن، زيرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو وحشي يابي كه شاخش را تابيده و آماده نبرد است، سوار بر مركب سركش مي شود و مي گويد، رام است، بلكه با زبير! ديدار كن كه نرمتر است، به او بگو، پسردايي تو مي گويد. در حجاز مرا شناختي، و در عراق مرا نمي شناسي؟! چه شد كه از پيمان خود باز گشتي؟! (جمله كوتاه (فما عدا مما بدا) براي نخستين بار از امام علي (ع) شنيده شد و پيش از امام از كسي نقل نگرديد)
🌿🌺🌿
📚نهج البلاغه/نامه ۳۱/فراز ۱۵
نامه به حضرت مجتبی(ع):
🌺حقوق دوستان
چون برادرت از تو جدا گردد، تو پيوند دوستي را بر قرار كن، اگر روي برگرداند تو مهرباني كن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامي كه دوري ميگزيند تو نزديك شو، و چون سخت ميگيرد تو آسان گير، و به هنگام گناهش عذر او بپذير، چنان كه گويا بنده او ميباشي، و او صاحب نعمت تو ميباشد. مبادا دستورات ياد شده را با غير دوستانت انجام دهي، يا با انسانهايي كه سزاوار آن نيستند بجا آوري، دشمن دوست خود را دوست مگير تا با دوست دشمني نكني. در پند دادن دوست بكوش، خوب باشد يا بد، و خشم را فرو خور كه من جرعه اي شيرينتر از آن ننوشيدم، و پاياني گواراتر از آن نديده ام. با آن كس كه با تو درشتي كرده، نرم باش كه اميد است به زودي در برابر تو نرم شود، با دشمن خود با بخشش رفتار كن، زيرا سرانجام شيرين دو پيروزي است (انتقام گرفتن يا بخشيدن) اگر خواستي از برادرت جدا شوي، جايي براي دوستي باقي گذار، تا اگر روزي خواست به سوي تو باز گردد بتواند.
كسي كه به تو گمان نيك برد او را تصديق كن، و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستي كه با او داري ضايع نكن، زيرا آن كس كه حقّش را ضايع ميكني با تو برادر نخواهد بود، و افراد خانوادهات بد بختترين مردم نسبت به تو نباشند، و به كسي كه به تو علاقه اي ندارد دل مبند، مبادا برادرت براي قطع پيوند دوستي، دليلي محكمتر از برقراري پيوند با تو داشته باشد، و يا در بدي كردن، بهانه اي قويتر از نيكي كردن تو بياورد، ستمكاري كسي كه بر تو ستم ميكند در ديده ات بزرگ جلوه نكند، چه او به زيان خود، و سود تو كوشش دارد، و سزاي آن كس كه تو را شاد ميكند بدي كردن نيست.
🌿🌺🌿🌺🌿
🌸 قرآن و نهج البلاغه 🌸🍃
🍂🍂 خاطرات برادر آزاده⬇️ 🔻ملاصالح قاری 7⃣ 👈 بخش اول: مبارزه و زندان شاه همه چیز به نظر عادی می رس
🍂🍂
🔻ملاصالح قاری 8⃣
👈 بخش اول: مبارزه و زندان شاه
من را بر صندلی نشاندند و از چپ و راست، با سیلی و مشت و لگد به جانم افتادند. آن قدر سیلی ام زدند که صورتم سرخ شد و دیگر درد ضربه هایی را که می زدند، حس نمی کردم. خون از بینی، دهان و ابروهای شکافته ام بیرون می زد.
چشمم از شوری خون به سوزش افتاده بود. چند دقیقه دست کشیدند. به خودم گفتم: خدا را شکر، تمام شد!....
*****
مردادماه ۱۳۵۰ بود و نزدیک به یک سال از دستگیری ام می گذشت. در این مدت نه تنها نور آفتاب، بلکه ستاره های شب را هم کمتر دیده بودم. بالاخره روز انتقالم از راه رسید.
هوای گرم و شرجی، کلافه کننده بود. چشم و دست بسته با دو مأمور سوار لندرور ارتشی شدم و به مقصد اهواز راه افتادیم. کم کم از شهر و سروصدای مردم و بوق ماشین هایی که صدای زندگی بود، دور و دورتر شدیم.
وقتی به اهواز رسیدیم، ماشین پشت در بزرگی ایستاد. ظاهرا دروازه ای باز شد و ماشین وارد محوطه ای شد. مأموران همراه، من را از ماشین پایین کشیدند. وارد ساختمانی شدیم. هوای خنکی به سروصورتم نشست. انگار دری از بهشت به رویم باز شده بود. از پله پایین رفتم. بعد از چند پله، دری باز شد و من را داخل اتاقی در زیرزمین بردند. آنجا بود که چشم هایم را باز کردند و من را در اتاق تنها گذاشتند و رفتند.
اتاق تاریک بود و هنوز چشمانم به تاریکی اطراف عادت نکرده بود. کف دستم را بر زمین زیر پایم کشیدم. موکت بود. هوای اتاق هم کمی خنک بود. مج دستهایم درد می کرد. آنها را مالیدم و پاهایم را کشیدم. بدنم خسته و کوفته بود. خدا خدا می کردم که دیگر شکنجه ام نکنند. نفسم را بیرون دادم و زمزمه کردم: خوش خیالی صالح!
شروع به خواندن آیات قرآن و دعا کردم.
زنجیرهای بسته به پاهایم بر زمین کشیده می شد و قريچ قريج صدا می کرد. فاصله زنجیرها از هم تقریبا نیم متر بود و نمی توانستم راحت راه بروم. چشمها و دستهایم بسته بود. نمی دانستم کجا هستم. از حرف های مأموران متوجه شدم که من را به دادگاه نظامی در منطقه لشکر ۹۲ زرهی اهواز می برند.
بالاخره با مأمورها داخل اتاقی رفتم. روی صندلی نشستم. چشم بندم را باز کردند. نور شدید اتاق اذیتم می کرد. چشم هایم را باز و بسته کردم تا به نور اتاق عادت کنند. سرم را برگرداندم و اطراف را نگاه کردم. چند ردیف صندلی پشت سرم چیده و چند نفر هم نشسته بودند، روبه رویم میزی بزرگ بود که چند صندلی پشت آن قرار داشت. صدای حرف زدن و قدمهایی که نزدیک میشد، توجهم را جلب کرد. به طرف صدا برگشتم. در باز شد و چند نظامی همراه چند لباس شخصی با تعدادی پرونده در دست وارد اتاق شدند. سرباز ایستاده در کنار در با صدای بلند داد زد: برپا؟
همه کسانی که در اتاق بودیم، سر پا ایستادیم. بعد از اینکه همه نشستند، قاضی دادگاه که نظامی بود، پرونده را باز کرد و با حالتی متعجب نام روی پرونده را خواند:
- صالح، معروف به دکسن.
ادامه دارد...
🌿🌺🌿🌺🌿
اذن شوهر
اذن شوهر در سفری که بر زن واجب نیست، لازم است.
در حالی که بسیاری از بانوان بدین مسأله توجهی ندارند.
مسأله: اگر زن بدون اجازه شوهر سفری برود که بر او واجب نیست، باید در سفر نمازش را کامل بخواند.
توضیح المسائل مراجع ص720
🌱
🔸منبع:کانال برداشت های نادرست از احکام
🍃🌺
#حرف_حساب
#جام_جهانی_فوتبال
💢 آمریکا با ملتِ ایران مشکل ندارد!!
یک خط تبلیغاتی در رسانه های فارسی زبان #خارج از کشور اینگونه مانور میدهند که #دولت آمریکا با #ملت_بزرگ و با تمدن ایران دشمنی و مشکلی ندارد و هدف از تحریمها فقط #کنترل حکومت و دولت ایران است!
فرضا این #ادعا را بپذیریم، اینکه ایران بدلیل داشتن دانش هسته ای و توان موشکی کشور خطرناکی بوده و باید جلوی این کشور را گرفت!
میپرسیم راه آن چیست؟ میگویند با #تحریم صنایع هسته ای و موشکی!
بعد بلافاصله باید پرسید اگر هدف شما فقط دولت ایران و جلوگیری از پیشرفت هسته ای و #موشکی است، پس چرا #تحریمها به کفش های فوتبالیستهای ما رسیده است!؟
اینکه فوتبالیست ایرانی در جام جهانی کفش نایک بپوشد چه ربطی به تولید #موشک و یا صنایع هسته ای دارد!؟
مگر شما با #دولت ایران مشکل ندارید؟ اینکه کفش ورزشی و یا داروی ضدسرطانی مردم را #تحریم میکنید از #خباثت شماست و اینکه خود را طرفدار مردم ایران میدانید از دروغگویی شماست.
#علیرضا_زادبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روشنگری
https://eitaa.com/roshangarii1