قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. #ادامهتفسیرسورهآلعمرانآیه ۹۶ ... این دو روایت استدلال لطیفى در بر دارد که با موازین متدا
.
🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران
🌷آیه ۹۸
🔹شأن نزول:
از مجموع آنچه در کتب شیعه و اهل تسنن درباره شأن نزول این آیات نقل شده چنین استفاده مى شود:
🔻یکى از یهودیان به نام شاس بن قیس که پیرمردى تاریک دل و در کفر و عناد کم نظیر بود روزى از کنار جمعى از مسلمانان مى گذشت، دید جمعى از طایفه اوس و خزرج که سال ها با هم جنگ هاى خونینى داشتند، در نهایت صفا و صمیمیت گرد هم نشسته، مجلس انسى به وجود آورده اند، و آتش اختلافات شدیدى که در جاهلیت در میان آنها شعلهور بود، به کلى خاموش شده است.
از دیدن این صحنه، بسیار ناراحت شد و با خود گفت: اگر اینها تحت رهبرى محمّد(صلى الله علیه وآله) از همین راه پیش روند، موجودیت یهود به کلى در خطر است.
نقشه اى به نظرش رسید: به یکى از جوانان یهودى دستور داد به جمع آنها بپیوندد، و حوادث خونین بعاث (محلى که جنگ شدید اوس و خزرج در آن نقطه واقع شده بود) را به یاد آنها بیاورد، و آن حوادث را پیش چشم آنها مجسم سازد.(۱)
این نقشه که با مهارت به وسیله آن جوان یهودى پیاده شد، مؤثر واقع گردید، جمعى از مسلمانان از شنیدن این جریان به گفتگو پرداختند، و حتى بعضى از افراد طایفه اوس و خزرج یکدیگر را به تجدید آن صحنه ها تهدید کردند، چیزى نمانده بود که آتش خاموش شده دیرین، بار دیگر شعلهور گردد.
خبر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید، فوراً با جمعى از مهاجرین به سراغ آنها آمد، و با اندرزهاى مؤثر و سخنان تکان دهنده خود آنها را بیدار ساخت.
جمعیت، چون سخنان آرام بخش پیامبر را شنیدند از تصمیم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمین گذاشته، دست در گردن هم افکنده، بشدت گریه کردند، و دانستند این از نقشه هاى دشمنان اسلام بوده است، و صلح و صفا و آشتى بار دیگر کینه هائى را که مى خواست زنده شود، شستشو داد.
در این هنگام چهار آیه فوق نازل شد که دو آیه نخست، یهودیان اغوا کننده را نکوهش مى کند، و دو آیه بعد به مسلمانان هشدار مى دهد.(۲)
🌿تفسیر:
🔴نفاق افکنان
در نخستین آیه مورد بحث، روى سخن به اهل کتاب ـ که منظور در اینجا یهود است ـ مى باشد، و خداوند به پیغمبرش فرمان مى دهد با زبان ملامت و سرزنش از آنها بپرسد: انگیزه آنها در کفر ورزیدن به آیات خدا چیست؟ در حالى که مى دانند خداوند از اعمال آنان آگاه است.
مى فرماید: بگو: اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر مىورزید با آن که خدا گواه بر اعمال شماست ؟!
(قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ).
منظور از آیات خدا در اینجا یا آیاتى است که در تورات درباره نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) وارد شده، و یا مجموعه آیات و معجزاتى است که بر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل گردید و حکایت از حقانیت او مى کرد.
پس از آن در آیه بعد آنها را ملامت مى کند که اگر خود شما حاضر به پذیرفتن حق نیستید چه اصرارى دارید که دیگران را نیز از راه خدا منحرف سازید؟ و راه مستقیم الهى را در نظر آنها کج و نادرست جلوه دهید؟
قرآن مى گوید:
بگو: اى اهل کتاب! چرا افرادى را که ایمان آورده اند از راه خدا باز مى دارید و مى خواهید این راه را کج سازید، با این که شما (به درستى این راه) گواه هستید ؟!
(قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ).
در حالى که شما باید نخستین دسته اى باشید که این منادى الهى را لبیک گوئید; زیرا بشارات ظهور این پیامبر قبلاً در کتب شما داده شده و شما گواه بر آنید.
بنابراین، چرا با سمپاشى ها، وسوسه ها، القاى شبهات و روشن ساختن آتش کینه هاى فراموش شده، مردم را از راه مستقیم الهى دور مى سازید، و علاوه بر انحراف خود، بار سنگین مسئولیت انحراف دیگران را نیز بر دوش مى کشید! چرا؟
در پایان آیه آنها را چنین تهدید مى کند: خدا هرگز از اعمال شما غافل نیست (وَ مَا اللّهُ بِغافِل عَمّا تَعْمَلُونَ).
شاید تعبیر به عدم غفلت خداوند در اینجا به خاطر این باشد، که: یهود براى پیشبرد مقاصد شوم خود، غالباً دست به نقشه هاى مخفیانه و توطئه هاى پنهانى مى زدند، که در افراد غافل و بى اطلاع زود مؤثر واقع مى شد، لذا مى فرماید:
اگر بعضى از مردم به خاطر غفلت، تحت تأثیر توطئه هاى شوم شما قرار گیرند، خداوندى که از اسرار نهان و آشکار آنها آگاه است، غافل نخواهد بود، و مجازات او در انتظار شما است!
🔹سپس روى سخن را به مسلمانان اغفال شده کرده، مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از جمعى از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنى، شعلهور ساختن آتش کینه و عداوت در میان شماست) اطاعت کنید شما را پس از ایمان به کفر باز مى گردانند
ادامه دارد...
🌷
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹پرسشی قرآنی درباره امامت که اهل تسنن پاسخی برای آن ندارند
@Nahjolbalaghe2
هدایت شده از 🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آخوند درباری
🔻ویدیویی از یک #آخوند بیعقل در کانالهای ضدانقلاب دست به دست میشود و به اسم طلبهها و هیئتیها مورد هجمه قرار ميگيره.
🔻اطلاعی نداریم که این عضو فرقه شیرازی هست یا نه
ولی
قبل از محرم (همین دیروز) سفیر آمریکا در کویت با فرقه شیرازی جلسه محرمانه داشتهاند و به احتمال زیاد نقشههایی در این باره دارند
📛 آقای قوه قضائیه و ستاد ملی مبارزه با کرونا، تعارف را باید به کنار بگذارند، حتی اگر عمامه به سری را دیدند که دین را به مسخره گرفته بزنند عمامهاش را به زمین بیاندازند
⚠️ ما معتقدیم در حوزه نباید چنین تفکری باشد، حتی یک عددش هم هزینهساز است!
#شیعهانگلیسی
#انحرافازدین
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۶۳
🔻ارزش شفاعت
(اخلاقی،اجتماعی)
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ .
✅ و درود خدا بر او فرمود: شفاعت كننده چونان بال و پر درخواست كننده است.
⚘@Nahjolbalaghe2
#حکمتها
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📚نهج البلاغه / حکمت ۶۳ 🔻ارزش شفاعت (اخلاقی،اجتماعی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الشَّفِيعُ جَنَا
.
🌿شرح حکمت ۶۳
( مکارم شیرازی )
✅اهمیت شفاعت
🔵نقش شفاعت كننده:
امام(عليه السلام) در اين جمله كوتاه و پرمعنا اشاره به اهميت شفاعت كرده مى فرمايد: «شفاعت كننده بال و پَرِ طلب كننده است»;
(الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ).
🍃شفاعت بر دو گونه است:
🔹تكوينى و تشريعى;
♦️شفاعت تكوينى آن است كه موجودات قوى تر اين جهان به موجودات ضعيف تر براى پرورش و تكامل و نموّ كمك كنند، تابش آفتاب، ريزش باران و وزش نسيم نوعى شفاعت در عالم تكوين نسبت به پرورش گياهان است. باغبان نيز در حدّ خود در مورد گياهان و درختان شفاعت مى كند. اين گونه شفاعت دامنه وسيعى در جهان هستى دارد.
♦️در عالم تشريع نيز انسان هايى كه در درگاه خدا مقرب ترند افراد ضعيف و آلوده به گناه و وامانده در راه را كمك كرده آنها را به سرمنزل سعادت مى رساند.
به يقين هر دو نوع شفاعت هنگامى مؤثر واقع مى شود كه در شفاعت شونده قابليت و لياقت لازم وجود داشته باشد وگرنه به يك دانه فاسد گياه هر قدر آفتاب بتابد و باران ببارد و نسيم بوزد گياهى از آن نمى رويد و همچنين انسانى كه رابطه خود را با شفيعان به كلى قطع كرده شفاعت شافعان نفعى به حال او نخواهد داشت.
اين كه امام در گفتار حكيمانه بالا مى فرمايد: شفاعت كننده بال و پر طلب كننده است واقعيت مسلّم عقلى و نقلى است، همان گونه كه هيچ پرنده اى بدون بال و پر نمى تواند پرواز كند بسيارى از طلب كنندگان نيز بى بال و پر شفاعت پرواز در آسمان قرب خدا براى آنها غير ممكن است. اين جمله كوتاه در واقع هم اشاره اى به فلسفه شفاعت و هم مفهوم و معناى آن و هم شرايط شفاعت كننده و شفاعت شونده دارد. پرنده بايد همه چيز او كامل باشد تا بعد از رويش بال و پر بتواند پرواز كند و استفاده از بال و پر براى پرنده عيب نيست، بلكه افتخار است و عالم اسباب در جهان هستى در واقع چهره هايى از همين شفاعت است.
▫️ در عالم تشريع نيز گاه معصومان و پيشوايان بزرگ شفاعت مى كنند، گاهى علماى دين و شهدا و صالحان و زمانى اعمال خوب انسان مانند نماز و روزه و جهاد او با دشمن يا با نفس سبب شفاعتش مى شود. در هر حال شفيع به منزله بال و پر محسوب مى شود. براى توضيح بيشتر در مورد حقيقت شفاعت و آثار و شرايط آن به جلد اوّل تفسير نمونه ذيل آيه 48 سوره «بقره» مراجعه فرماييد.
📚پی نوشت:
(1). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر آمده است جاحظ که پیش از سیّد رضى مى زیسته در کتاب المائة المختاره آن را آورده است و بعد از سیّد رضى عده زیادى آن را نقل کرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 53)
@Nahjolbalaghe2
Hekmat 063.mp3
3.73M
🌿شرححکمت ۶۳
موضوع: شفاعت
🎤استاد نظافت
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران 🌷آیه ۹۸ 🔹شأن نزول: از مجموع آنچه در کتب شیعه و اهل تسنن درباره شأن
.
🍃 ادامه تفسیر سوره آل عمران
آیه ۹۸
... اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از جمعى از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنى، شعلهور ساختن آتش کینه و عداوت در میان شماست) اطاعت کنید شما را پس از ایمان به کفر باز مى گردانند (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا فَریقاً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ کافِرینَ).
به این ترتیب، به آنها هشدار مى دهد که اگر تحت تأثیر سخنان مسموم دشمن واقع شوند، و به آنها اجازه دهند در میان افرادشان نفوذ کنند، و به وسوسه هاى آنها ترتیب اثر دهند، چیزى نخواهد گذشت که رشته ایمان را به کلى خواهند گسست و به سوى کفر بازمى گردند; زیرا دشمن، نخست مى کوشد آتش عداوت را در میان آنها شعلهور سازد و آنها را به جان هم بیفکند و مسلماً به این مقدار قناعت نخواهد کرد، و به وسوسه هاى خود همچنان ادامه خواهد داد تا به کلى آنها را از اسلام بیگانه سازد.
از آنچه گفته شد، روشن مى شود: منظور از بازگشت به کفر که در آیه فوق به آن اشاره شده، کفر حقیقى و بیگانگى مطلق از اسلام است.
و نیز ممکن است: منظور از کفر همان عداوت ها و دشمنى هاى دوران جاهلیت باشد، که آن خود یکى از شعبه ها و نشانه هاى کفر محسوب مى شود، چه این که ایمان، سرچشمه محبت و برادرى است، و کفر سرچشمه پراکندگى و عداوت است.
در آخرین آیه مورد بحث، به صورت تعجب از مؤمنان سؤال مى کند: چگونه ممکن است شما کافر شوید با این که (در دامان وحى قرار گرفته اید و) آیات خدا بر شما خوانده مى شود و پیامبر او در میان شماست ؟!
(وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللّهِ وَ فیکُمْ رَسُولُهُ).
این جمله در حقیقت اشاره به این است که: اگر دیگران گمراه شوند، زیاد جاى تعجب نیست، تعجب در این است که:
افرادى که پیامبر را در میان خود مى بینند، و دائماً با عالم وحى در تماس هستند، چگونه ممکن است گمراه گردند؟ و مسلماً اگر چنین اشخاصى گمراه شوند، مقصر اصلى خود آنها هستند و مجازاتشان بسیار دردناک خواهد بود.
در پایان آیه به مسلمانان توصیه مى کند: براى نجات خود از وسوسه هاى دشمنان، و براى هدایت یافتن به صراط مستقیم، دست به دامن لطف پروردگار بزنند، و به ذات پاک او و آیات قرآن مجید متمسک شوند، قرآن مى فرماید: و هر کس به خدا تمسک جوید به راه مستقیم هدایت شده است (وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراط مُسْتَقیم).
از #نکته هائى که در این آیات جلب توجه مى کند این است که در دو آیه اول که روى سخن با یهود است به صورت خطاب با واسطه است; زیرا به پیامبر دستور مى دهد که این مطالب را به آنها بگوید، لذا با کلمه قل (بگو) شروع شده است.
اما در دو آیه اخیر که روى سخن به مؤمنان است، خطاب بدون واسطه صورت گرفته، و بدون کلمه قل شروع شده است، و این نشانه نهایت لطف و توجه خاص خداوند به بندگان با ایمان است.
📚۱ ـ درباره ماجراى یوم بعاث به کامل ابن اثیر ، جلد ۱، صفحه ۴۴۳، طبع دار احیاء التراث العربى، سال ۱۴٠۸ مراجعه فرمائید.
۲ ـ بحار الانوار ، جلد ۷۱، صفحه ۲۴۶ و جلد ۷۲، صفحه ۱۶۳ (تنها اشاره اى به این موضوع شده) ـ تفسیر طبرى ، جلد ۴، صفحه ۱۵، ذیل آیه ۹۹ همین سوره ـ تفسیر شوکانى ، جلد ۱، صفحه ۳۶۶، ذیل آیه ۹۹ همین سوره ـ تفسیر آلوسى ، جلد ۴، صفحه ۱۴، ذیل آیه ۹۸ همین سوره.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سورة"احزاب"//ما كان محمد أبا أحد من رجالكم
✅فرازی بسیار زیبا و احساسی از استاد محمود شحات انور
🌹
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 🍃ادامه شرح نامه ۲۸ بخش۱ ... امام(عليه السلام) براى بيان زشت بودن سخنان معاويه در مورد توصيف اس
.
🍃ادامه شرح نامه ۲۸ بخش ۱
... در واقع بايد لبه تيز انتقاد را متوجه کسانى کرد که امثال معاويه را بعد از پيغمبر پر و بال دادند و سوابق او را فراموش کردند و فرماندارى بخش عظيمى از کشور اسلام را به او سپردند.
آرى در زمان خليفه دوم بود که معاويه به اين مقام منسوب شد و سرزنش، متوجه مسلمانانى است که با اين فاصله کم، سوابق خاندان بنى اميّه را به فراموشى سپردند و به حکومت آنها تن در دادند و بر ضد آنها قيام نکردند. با آن همه رواياتى که از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در منابع مختلف اسلامى در مذمت بنى اميّه و شخص معاويه و خطرات حکومت آنها بيان شده است.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن و براى تأکيد بيشتر مى افزايد:
«هيهات تو خود را در صفى قرار مى دهى که از آن بيگانه اى، کار به جايى رسيده که محکومى مى خواهد در اين مسائل، داورى کند»;
(هَيْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ(7) قِدْحٌ(8) لَيْسَ مِنْهَا، وَطَفِقَ يَحْکُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ الْحُکْمُ لَهَا).
جمله «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» ضرب المثلى است در ميان عرب که ريشه آن از آنجا گرفته شده که گروهى از بنى الحنان (طايفه اى از عرب) مى خواستند با هم قمار کنند و چوب هاى تير را براى اين کار آماده کرده بودند. جد آنها يک چوب تير عوضى و ناکارآمد در ميان آن چوبهاى تير انداخت و تقسيم کننده چوبهاى تير مردى کور بود، هنگامى که به چوب تير تقلّبى برخورد کرد از صداى آن متوجه شد که آن از چوب هاى اصلى نيست گفت: «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» چوب تيرى که از جنس چوب هاى اصلى نيست صدا کرد و تقلبى بودن آن فاش شد.
سپس اين ضرب المثل را براى هر کسى که خود را داخل در قوم و جماعتى مى کرد که شايستگى هم رديفى آنها را نداشت به کار بردند و امام(عليه السلام) در اينجا اين ضرب المثل را در مورد معاويه به کار برده که تو دارى خود را با جماعتى مخلوط مى کنى که از آنها نيستى. کفار آزاد شده روز فتح مکّه کجا و مهاجران و مجاهدان نخستين کجا.(9)
قابل توجّه اينکه امام(عليه السلام) در عبارت بالا صريحا مى فرمايد: تو با آن سوابق در زمره محکومان هستى چگونه بر کرسى حاکمان نشسته اى و دعوى داورى دارى؟
آن گاه براى تأکيد بيشتر مى افزايد: «اى انسان (غافل و بى خبر) چرا بر سر جاى خود نمى نشينى و از کوتاهى و ناتوانى خويش آگاه نيستى و چرا به آنجا که مقدّرات براى عقب راندن تو تعيين کرده باز نمى گردى؟ تو را با غلبه مغلوب و پيروزى پيروزمند (در پيدايش و پيشرفت اسلام و بعد از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله)) چکار»;
(أَلاَ تَرْبَعُ(10) أَيُّهَا الاِْنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ(11) وَتَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ(12) وَتَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ فَمَا عَلَيْکَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ، وَلاَ ظَفَرُ الظَّافِرِ!).
امام(عليه السلام) در اين سه جمله، نخست به او هشدار مى دهد که بر سر جاى خود بنشيند و پا را از گليم خويش درازتر نکند.
در جمله دوم به او دستور خودشناسى مى دهد که تو بايد بدانى مرد اين ميدان نيستى و از آن ناتوان ترى که بخواهى زمام حکومت بخشى از کشور اسلامى را به دست بگيرى و يا بخواهى براى تشخيص مهاجران و انصار و ترتيب درجات آنها به داورى بنشينى، پس چه بهتر که در همان مرتبه اى که مقدّرات براى تو رقم زده جاى گيرى و از آن تجاوز نکنى و در «صف النعال» بنشينى.
در جمله سوم مى فرمايد: درست است که مهاجران و انصار در مبارزه با شرک و بت پرستى غالب شدند و بت پرستان و دشمنان اسلام مغلوب گشتند; ولى اين مربوط به پيامبر و صحابه اوست تو را چکار که در اين باره سخن مى گويى و از پيروزى مسلمين و شکست کفار به عنوان يکى از افتخارات خود بحث مى کنى.
جمله «فَمَا عَلَيْکَ...» که با فاى تفريع شروع شده، اشاره به اين نکته است که تو فردى عقب مانده از اسلامى که در آخرين لحظات پيروزى اسلام با پدرت ابوسفيان ظاهراً تسليم شديد، بنابراين تو از گردونه اين بحث به کلى خارج هستى که بخواهى در ميان مهاجران نخستين، قضاوت کنى و درجات آنها را تعيين نمايى.
در چهارمين و آخرين جمله مى افزايد: «تو همان کسى هستى که همواره در بيابان (گمراهى) سرگردانى و از راه راست (و حد اعتدال) به اين طرف و آن طرف حرکت مى کنى»;
(وَإِنَّکَ لَذَهَّابٌ فِي التِّيهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ).
«تيه» در اصل به معناى سرگردانى است. سپس به بيابانى که راه به جايى نمى برد و انسان در آن سرگردان مى شود اطلاق شده است همان گونه که به بيابان سينا که بنى اسرائيل در آن چهل سال سرگردان بودند، تيه گفته شده.
ادامه در پست بعد⬇️
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 🍃ادامه شرح نامه ۲۸ بخش ۱ ... در واقع بايد لبه تيز انتقاد را متوجه کسانى کرد که امثال معاويه را
.
⬆️⬇️ادامه شرح نامه ۲۸ بخش ا
... امام(عليه السلام) در اين جمله اخير در واقع مسير معاويه را از دو جهت بر خطا مى بيند; نخست اينکه خود را در يک وادى گرفتار کرده که در آن راه به جايى نمى برد و طريق مقصد نامعلوم است و ديگر اينکه به فرض که طريق مقصد معلوم باشد، او راه مستقيم را انتخاب نمى کند، بلکه از مسير صحيح منحرف مى گردد.
«روّاغ» صيغه مبالغه از ريشه روغ (بر وزن ذوق) به معناى حرکت هاى انحرافى است که گاهى به اين طرف و گاه به آن طرف مى روند. مى گويند: روباه براى اينکه به دام نيفتد، به اين صورت حرکت مى کند. امام(عليه السلام) به مخاطب خود در اينجا مى گويد: تو همواره به اين طرف و آن طرف مکارانه مايل مى شوى و هرگز در مسير اعتدال حرکت نمى کنى; گاه مدافع صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى شوى و گاه در مقابل صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دست به شمشير مى برى و به جنگ برمى خيزى.
📚پی نوشت:
1 . سند نامه: نويسنده مصادر نهج البلاغه (مرحوم سيّد عبد الزهراء الحسينى الخطيب) مى نويسد: اين نامه از نامه هاى مشهور حضرت است و متن آن به قدرى عالى است که ما را از بررسى سندش بى نياز مى کند (و پيداست که از غير امام(عليه السلام) صادر نشده است) اضافه بر اين قبل از سيّد رضى، ابن اعثم کوفى در کتاب الفتوح، آن را با اضافاتى آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 278) و در جايى ديگر درباره اين نامه مى گويد: از کسانى که قبل از سيّد رضى آن را با تفاوت هايى نقل کرده اند که نشان مى دهد از منبع ديگرى از غير نهج البلاغه استفاده نموده اند، قلقشندى در کتاب صبح الاعشى و نويرى در نهاية الارب است (همان مدرک، ص 275).
2 . «طفقت» از ريشه «طفق» بر وزن «طبق» به معناى آغاز کردن و شروع نمودن در انجام کارى است.
3 . «بلاء» به معناى امتحان و آزمايش است و از آنجا که گاه به وسيله نعمت کسى را آزمايش مى کنند و گاه به وسيله مصيبت، اين واژه در معناى نعمت و درد و رنج و مصيبت هر دو به کار مى رود و در جمله بالا به معناى نعمت است.
4 . «مسدِد» از ريشه «سداد» بر وزن «نهاد» به معناى استوارى و استحکام است و سد را بدين جهت سد گفته اند که ديواره اى محکم و استوار دارد و مسدد به معناى کسى است که ديگرى را تعليم مى دهد و استوار مى دارد.
5 . «نضال» به معناى تيراندازى دو نفر به يکديگر است و سپس به هرگونه مبارزه و درگيرى و کشمکش اطلاق شده است.
6 . «ثَلْم» در اصل به معناى شکستن و شکاف دادن و معناى اسم مصدرى آن همان شکاف و عيب است; سپس به هرگونه خسارت زدن، و عيب نهادن اطلاق شده و در جمله بالا به معناى ضرر و زيان به کار رفته است.
7 . «حنّ» از ريشه «حنين» به معناى ناله کردن و مطلق صدا دادن آمده است.
8 . «قدح» به معناى چوبه تير است قبل از آنکه پيکان در يک طرف آن و پر در طرف ديگر قرار گيرد.
9 . اقتباس از بحارالانوار، ج 33، ص 65.
10 . «تَرْبَعُ» از ريشه «ربع» بر وزن «رفع» به معناى توقف و انتظار است و جمله «ألا تَرْبَع» يعنى چرا توقف نمى کنى و دست بر نمى دارى.
11 . «ظَلْع» به معناى لنگيدن و لنگ لنگان راه رفتن است و جمله «اِرْبَعْ عَلى ظَلْعِکَ» در ميان عرب ضرب المثلى است و درباره کسى گفته مى شود که توانايى انجام چيزى را ندارد و با تلاش بيهوده به سراغ آن مى رود و به او گفته مى شود: آرام بگير.
12 . «ذَرْع» به معناى گشودن دست و فاصله دو دست است و «قُصُورِ ذَرْع» کنايه از ضعف و ناتوانى ست.
@Nahjolbalaghe2