eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ 《صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم》 کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمى خیزند، و براى فساد در روى زمین تلاش مى کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند،) فقط این است که اعدام شوند. یا به دار آویخته گردند.یا دست و پاى آنها، بعکس یکدیگر (چهار انگشت از دست راست و چهار انگشت از پاى چپ)، بریده شود. و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست. و در آخرت، مجازات بزرگى دارند. (مائده/۳۳) @Nahjolbalaghe2
✅شأن نزول: در شأن نزول این آیه، چنین نقل کرده اند که: جمعى از مشرکان خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده مسلمان شدند، اما آب و هواى مدینه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى بهبودى آنها دستور داد به خارج مدینه در نقطه خوش آب و هوائى از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چَرا مى بردند، بروند و ضمن استفاده از آب و هواى آنجا از شیر تازه شتران به حدّ کافى استفاده کنند، آنها چنین کردند و بهبودى یافتند، اما به جاى تشکر از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چوپان هاى مسلمان را دست و پا بریده، چشمان آنها را از بین بردند، سپس دست به کشتار آنها زدند، شتران زکات را غارت کرده و از اسلام بیرون رفتند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد آنها را دستگیر کردند و همان کارى که با چوپان ها انجام داده بودند، به عنوان مجازات درباره آنها انجام یافت، یعنى چشم آنها را کور کردند، دست و پاى آنها را بریدند و کشتند تا دیگران عبرت بگیرند و مرتکب این اعمال ضد انسانى نشوند، آیه فوق درباره این گونه اشخاص نازل گردید و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد. ⬇️تفسیر
✨﴾﷽﴿✨ 🔹😳تفسیر سوره مبارکه مائده آیه(۳۳)🔹 ✅تفسیر: کیفر آنها که به جان و مال مردم حمله مى برند این آیه در حقیقت بحثى را که در مورد قتل نفس در آیات سابق بیان شد، تکمیل مى کند و جزاى افراد متجاوزى که اسلحه بر روى مسلمانان مى کشند و با تهدید به مرگ و حتى کشتن، اموالشان را به غارت مى برند، با شدت هر چه تمام تر بیان مى نماید، مى فرماید: کیفر کسانى که با خدا و پیامبر به جنگ بر مى خیزند، و در روى زمین دست به فساد مى زنند، این است که کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا این که دست و پاى آنها به طور مخالف (دست راست با پاى چپ) بریده شود و یا این که از زمینى که در آن زندگى دارند تبعید گردند (إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَساداً أَنْ یُـقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الأَرْضِ). چنان که ملاحظه شد، کیفر کسانى که با خدا و رسول او به محاربه بر مى خیزند، یا در زمین فساد به راه مى اندازند چهار گونه است: قتل، به دار آویختن، بریدن دست و پا به طور مخالف و تبعید. با توجه به این بیان توضیح ذیل براى رفع ابهام لازم به نظر مى رسد: منظور از محاربه با خدا و پیامبر آن چنان که در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)وارد شده و شأن نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى مى دهد این است که: کسى با تهدید به وسیله اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از این که به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر. بنابراین، افراد چاقوکشى که به جان و مال و نوامیس مردم حمله مى کنند نیز مشمول آن هستند. جالب توجه است که: محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه، به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این، تأکید فوق العاده اسلام درباره حقوق انسان ها و رعایت امنیت آنان را ثابت مى کند. و منظور از قطع دست و پا طبق آنچه در کتب فقهى اشاره شده، همان مقدارى است که در مورد سرقت بیان گردیده، یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مى باشد.(۲) اما آیا مجازات هاى چهارگانه فوق، جنبه تخییرى دارد، یعنى حکومت اسلامى هر کدام از آنها را درباره هر کسى صلاح ببیند اجراء مى کند، و یا متناسب با چگونگىِ جرم و جنایتى است که از آنها سر زده است؟ یعنى اگر افراد محارب دست به کشتن انسان هاى بى گناهى زده اند، مجازات قتل براى آنها انتخاب مى شود. اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه برده اند، انگشتان دست و پاى آنها قطع مى شود. اگر، هم دست به آدم کشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام مى شوند و جسد آنها براى عبرتِ مردم، مدتى به دار آویخته مى شود. و اگر تنها اسلحه به روى مردم کشیده اند بدون این که خونى ریخته شود و یا سرقتى انجام گیرد، به شهر دیگرى تبعید خواهند شد؟ شک نیست که معنى دوم، به حقیقت نزدیک تر است، و این مضمون در چند حدیث که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده، به چشم مى خورد.(۳) درست است که در پاره اى از احادیث اشاره به مخیّر بودن حکومت اسلامى در این زمینه شده است ولى، با توجه به احادیث سابق منظور از تخییر، این نیست که: حکومت اسلامى پیش خود یکى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد; زیرا بسیار بعید به نظر مى رسد که مسأله کشتن و به دار آویختن، هم ردیف تبعید بوده باشد، و همه در یک سطح. اتفاقاً در بسیارى از قوانین جنائى و جزائى دنیاى امروز نیز، این مطلب به وضوح دیده مى شود که براى یک نوع جنایت چند مجازات را در نظر مى گیرند، مثلاً در پاره اى از جرائم، در قانون مجازات مجرم، حبس از سه سال تا ۱٠ سال تعیین شده، و دست قاضى را در این باره باز گذاشته اند، مفهوم آن این نیست که قاضى مطابق میل خود سال هاى زندان را تعیین نماید، بلکه، منظور این است: چگونگى وقوع مجازات را که گاهى با جهات مخفّفه و گاهى با جهات مشدّده همراه است در نظر بگیرد و کیفر مناسبى انتخاب نماید. چچ۹در این قانون مهم اسلامى که درباره محاربان وارد شده، چون نحوه این جرم و جنایت بسیار متفاوت است و همه محاربان مسلماً یکسان عمل نمى کنند و یکسان نیستند، طرز مجازات آنها نیز متفاوت ذکر شده است. ناگفته پیدا است شدّتِ عمل فوق العاده اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده، براى حفظِ خون هاى بى گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، زورمند، جانى، چاقوکش و آدمکش، به جان و مال و نوامیسِ مردم بى گناه است.در پایان آیه مى فرماید: این مجازات و رسوائى آنها در دنیا است و تنها به این مجازات قناعت نخواهد شد، بلکه در آخرت نیز کیفر سخت و عظیمى خواهند داشت (ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ). از این جمله استفاده مى شود که: حتى اجراى حدود و مجازات هاى اسلامى مانع از کیفرهاى آخرت نیست. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح نامه(۳۱)بخش نوزدهم🔹 ✉️نامه امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام ✅بخش نوزدهم: فضائل اخلاقی 🔹بيست و ششم. اين توصيه مبارک خود به مسأله دگرگون شدن اوضاع زمان پرداخته مى فرمايد: «هرگاه حاکم تغيير پيدا کند زمانه نيز دگرگون مى شود»; (إِذَا تَغَيَّرَ السُّلْطَانُ تَغَيَّرَ الزَّمَانُ). اشاره به اينکه اوضاع جامعه بر محور وضع حاکمان مى گردد; نه تنها «اَلنّاسُ عَلى دينِ مُلُوکِهِم» از واقعيّت برخوردار است، غالب حرکات و سکنات مردم بر محور نوع حکومت ها مى چرخد. اگر حاکمان، افرادى آگاه عدالت پيشه و باتقوا باشند، مردم به سوى تقوا و عدالت حرکت مى کنند و اگر افرادى سودجو، ظالم، بى تقوا و سنگدل باشند، تمام اين روحيات در جامعه منعکس مى شود. به همين دليل پيغمبران بزرگ الهى سعى داشتند قبل از هر چيز حکومت عادلانه اى برقرار کنند تا اصلاح مردم در سايه آن ميسّر شود. آنها که تصور مى کنند سياست از ديانت جداست سخت در اشتباهند، زيرا ترويج ديانت بدون اصلاح حکومت امکان پذير نيست و به همين دليل پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در اوّلين فرصت دست به تشکيل حکومت اسلامى زد تا بتواند با قدرت، راه را براى تبليغات صحيح و مؤثر اسلامى بگشايد و فرهنگ سازى صحيح را جانشين فرهنگ جاهليّت کند. مخصوصاً در دنياى امروز که رسانه هاى عمومى با تأثير عميقى که در افکار مردم دارد و همچنين برنامه هاى مربوط به آموزش و پرورش از سطوح پايين تا سطح عالى در اختيار حکومت ها يا عناصر وابسته به حکومت است. آيا ممکن است بدون در دست داشتن اين امور، جامعه را از فساد رهايى بخشيد؟ از آنچه در بالا گفتيم معلوم شد که منظور از تغيير زمان، تغيير مردم جامعه است و منظور از تغيير سلطان، تغيير حالات سلطان است. پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَإِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللهِ وَمَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَالاُْمَرَاءُ; دو گروه از امّت من هستند که اگر اصلاح شوند، مردم اصلاح مى شوند و اگر فاسد بشوند مردم فاسد مى گردند: بعضى از حاضران از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) پرسيدند: آن دو گروه کدامند؟ فرمود: عالمان و حاکمان».(9) در بعضى از تواريخ آمده است که روزى انوشيروان کارگزاران روستاهاى خود را جمع کرد و گوهر گرانبهايى در دست داشت و آن را در دست خود مى گرداند. به آنها خطاب کرد و گفت: چه چيز بيش از هر چيز به روستاها زيان مى رساند و آن را به نابودى مى کشاند؟ هر کس از شما پاسخ صحيح آن را بگويد اين گوهر گرانبها را در دهانش مى گذارم. بعضى گفتند: قطع شدن آب و بعضى گفتند: خشکسالى. بعضى ديگر گفتند: غلبه بادهاى مخالف (انوشيروان هيچ کدام را نپسنديد) آن گاه رو به وزيرش (بوذرجمهر) کرد و به او گفت: تو پاسخ بگو من تصور مى کنم عقل تو به اندازه عقل همه رعايا يا بيشتر است. بوذرجمهر گفت: عامل ويرانى و فساد آباديها تغيير رأى سلطان درباره رعيّت و تصميم بر ظلم و جور گرفتن اوست. انوشيروان گفت: آفرين بر اين عقل تو... آن گاه گوهر گرانبها را در دهان او قرار داد.(10) بيست و هفتم. «پيش از سفر ببين که هم سفرت کيست و پيش از انتخاب خانه ببين که همسايه ات کيست»; (سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ، وَعَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ). اين سخن امام(عليه السلام) واقعيتى است که بارها مردم آن را تجربه کرده اند، زيرا به هنگام سفر غالبا پرده ها کنار مى رود و درون اشخاص ظاهر مى شود; اگر هم سفر انسان آدمى نادرست و بى تقوا يا بخيل و سنگدل يا بدخلق باشد آرامش را به کلى از او سلب مى کند همچنين همسايگان بد سبب سلب آرامش از انسان حتى در خانه او هستند. در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «کانَ إذا سافَرَ يَقُولُ: مَنْ کانَ يُسىءُ إلى جارِهِ فَلا يَصْحَبْنا لاِنّ الْجارَ رَفيقٌ مُلازِمٌ; آن حضرت هنگامى که مسافرت مى کرد مى فرمود: کسى که به همسايه اش بدى مى کند با ما هم سفر نشود; زيرا همسايه رفيق هميشگى انسان است». مرحوم تسترى در شرح نهج البلاغه خود از کتاب تاريخ بغداد چنين نقل مى کند که محمد بن ميمون ابى حمزه(11) (از معاريف عصر خود) همسايه اى داشت که مى خواست خانه اش را بفروشد. مشترى پرسيد: به چند مى فروشى؟ گفت: دو هزار (دينار) قيمت خانه است و دو هزار (دينار) ارزش همسايه ابى حمزه بودن. اين سخن به گوش ابو حمزه رسيد چهار هزار (دينار) براى او فرستاد و گفت: اين را بگير و خانه ات را نفروش.(12) ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و چهل و ششم ❇️ انتخاب اجباری ابوموسی اشعری 🔸من به حکمیت ابوموسی راضی نیستم! [ قاریان قرآن از اهل عراق و اهل شام در میان دو صف لشکریان قرار گرفتند و به قرائت قرآن و بحث در آیات آن پرداختند و همگی خود را به حکم قرآن ملتزم دانستند. اهل شام گفتند: ما عمرو‌بن‌عاص را برای نمایندگی خود در این حکمیت انتخاب کردیم. اشعث و آن دسته از قاریان قرآن که بعدها خوارج شدند، گفتند: ما هم ابوموسی اشعری را به نمایندگی خود در حکمیت انتخاب برگزیدیم! من به آنان گفتم: ] 🔻من به حٓکمیت ابوموسی راضی نیستم و مصلحت نمی‌دانم که چنین مسئولیتی بر عهدهٔ وی گذاشته شود! [ اشعث و چند تن دیگر به همراه قاریان قرآن اصرار ورزیدند که ما به غیر او رضایت نمی‌دهیم؛ زیرا قبل از اینکه در این مصیبت‌ها واقع شویم، او ما را برحذر داشته بود! به آنان پاسخ دادم: ] 🔻من به این انتخاب راضی نیستم. ابوموسی کسی است که از من جدا شده بود و مردم را از همراهی با من باز می‌داشت. او حتی مدتی گریخت تا اینکه من پس از چند ماه به او امان دادم! ولی ابن‌عباس را برای این کار شایسته می‌دانم. [ پاسخ آنها شگفت آور بود! گفتند: به خدا سوگند، ما بین تو و ابن‌عباس فرقی نمی‌بینیم ما به دنبال مردی هستیم که نظرش به تو و معاویه یکسان باشد و به هیچ‌یک از شما دو نفر نزدیک‌تر از دیگری نباشد! به آنها پیشنهاد کردم: ] 🔻من مالک اشتر را برای این کار برمی‌گزینم. [ این بار نیز اشعث مخالفت کرد و گفت همین "اشتر" است که زمین را بر ما تنگ کرده و همه آتش‌ها از ناحیهٔ او افروخته شده است! چرا ما باید تحت امر اشتر باشیم؟ او فقط به‌دنبال این است که شمشیر برکشیم و بریکدیگر بتازیم تا خواست تو و او واقع شود! ] 🔸عبدالله‌بن عباس را برگزینید [ به سپاهیانم گفتم: ] 🔻معاویه برای این کار حتماً معتمدترین و موثق‌ترین فرد را انتخاب می‌کند و او کسی جز عمرو‌بن‌عاص نیست؛ زیرا معاویه به رأی او اطمینان کامل دارد. مصلحت نیست که در مقابل او که از قریش است، فرد دیگری غیر از قریش انتخاب شود. پس شما هم عبدالله‌بن‌عباس را برگزینید و وی را در مقابل عمرو‌بن‌عاص قرار دهید؛ زیرا توانایی عبدالله به قدری است که هر گرهی را عمرو ببندد، او از گشودنش درمانده نشود و گرهی نیست که عمرو بگشاید و عبدالله از بستنش عاجز بماند و هر امری که عمرو محکمش کند، عبدالله توان سست کردن آن را دارد و هرچه او تضعیف کند، عبدالله می‌تواند تقویتش کند. [ اشعث پاسخ داد: نه، به خدا سوگند، تا برپایی قیامت در میان ما، دو تن از قبیله "مُضَر" داوری نخواهند کرد. اگر معاویه مردی از قبیله "مُضَر" را انتخاب کرده است، تو نیز مردی از اهل یمن را انتخاب کن! به او گفتم: ] 🔻 من نگرانم که فرد منتخب شما که اهل یمن است، فریب بخورد؛ زیرا عمرو فردی است که هرگاه به دنبال هوای نفس خویش باشد، هرگز خدا را در نظر نمی‌گیرد. [ اما اشعث پاسخ داد: به خدا سوگند، آنچه برای ما اهمیت دارد، این است که نماینده ما اهل یمن باشد؛ حتی اگر حکمی که صادر می‌کند، در برخی مواقع ناخوشایند ما باشد؛ اما اگر هر دو مُضَری باشند و حکمشان نیز به نفع ما باشد، ما نمی‌پسندیم! از آنان پرسیدم: ] 🔻آیا از پذیرفتن کسی جز ابوموسی امتناع می‌ورزید؟ [ گفتند: آری، من نیز گفتم: ] 🔻پس هرچه خواهید انجام دهید. 📚منابع: ۱. وقعة صفین، ص۴۹۹ ۲. أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۳ ۳. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۶ ۴. مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۴ ۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 📜 خطبه غدیر 5⃣ 🔷 بخش سوم 🔻هان مردمان! بدانيد اين آيه درباره‏ٔ اوست. ژرفاى آن را بفهميد و بدانيد كه خداوند او را سرپرست و امام شما قرار داده و پيروى‏ اش را بر مهاجران و انصار واجب كرده و بر پيروان آنان در نيكى و بر صحرانشينان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاده و برده و كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و هر يكتاپرست؛ اجراى گفتار و فرمانش لازم، امرش نافذ، ناسازگارش رانده، پيرو و باوركننده‏ اش در مهر است. البتّه كه خداوند، او و شنوايان سخنش و پيروان راهش را آمرزيده است. 🔻هان مردمان! براى آخرين بار در اين اجتماع به پا ايستاده، (با شما سخن مى‏ گويم.) سخنم را شنيده، پيروى كنيد و فرمان پروردگارتان را گردن گذاريد كه خداوند عزّوجلّ صاحب اختيار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرست شما، فرستاده و پيامبر اوست كه اكنون با شما سخن مى‏ گويد و پس از من به فرمان او، على ولى و امام شماست. 🔻سپس امامت، در فرزندان من از نسل على خواهد بود تا برپايى رستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد. روا نيست مگر آن‏چه خدا و رسول او و امامان روا دانند و ناروا نباشد مگر آن‏چه آنان ناروا دانند و خداوند عزّوجلّ هم روا و هم ناروا را به من شناسانده و من آموخته‏ هايم را از كتاب خدا و حلال و حرام او را در اختيار على گذاشته‏ ام. 🔻هان مردمان! او را برتر دانيد؛ هيچ دانشى نيست مگر اين‏كه خداوند در جان من نبشته و من تمامى آن را در جان على، امام پرهيزكاران، ضبط كرده‏ ام و دانشى نبوده مگر آن‏كه به على آموخته‏ ام. او پيشواى روشنگر است كه خداوند در سوره‏ٔ ياسين از او گفت‏وگو كرده: «و علم هر چيز را در امام مبين برشمرديم». (يس / 12) 🔻هان مردمان! او را فراموش نكنيد و از امامتش برنتابيد و از سرپرستى‏ اش نگريزيد؛ چرا كه شما را به درستى و راستى خوانده و خود نيز بدان عمل مى‏ كند. او باطل را نابود كرده و شما را از آن بازدارد و هرگز نكوهشِ نكوهش‏گران او را از كار خدا باز ندارد. 🔻 او نخستين مؤمن به خدا و رسول اوست و كسى در ايمان به من، از او سبقت نجسته و همو جان خود را فداى رسول‏ خدا كرده و با او همراه بوده است. تنها او همراه رسول‏ خدا عبادت مى‏ كرد و جز او از مردان كسى چنين نبود. على اوّلين نمازگزار و پرستش‏ كننده‏ همراه من است. از جانب خدا به‏ او دستور دادم تا (در شب هجرت) در بستر من بيارامد و او نيز فرمان برده، پذيرفت كه جان خود را فداى من كند. 🔻هان مردمان! او را برتر بدانيد كه خداوند او را برترى داده و پيشوايى او را پذيرا باشيد كه خداوند او را (به امامت) نصب كرده است. @Nahjolbalaghe2