قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۴۶ الی ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 💚 سیر در ارض و بی
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۴۶ الی ۴۸
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ دومین آیه مورد بحث، چهره دیگرى از جهالت و بى خبرى کوردلان بى ایمان را ترسیم مى کند، مى گوید: آنها با عجله از تو تقاضاى عذاب مى کنند و مى گویند: اگر راست مى گوئى پس چرا مجازات الهى دامان ما را نمى گیرد ؟! (وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ).
در پاسخ به آنها بگو: زیاد عجله نکنید خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد ! (وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ).
کسى عجله مى کند که بترسد فرصت از دستش برود و امکاناتش پایان گیرد، اما خدائى که از ازل تا ابد بر همه چیز قادر بوده و هست، عجله براى او مطرح نیست و همیشه قادر بر انجام وعده هاى خود مى باشد.
براى او یک ساعت، یک روز و یک سال، فرق نمى کند: چرا که یک روز در نزد پروردگار تو همانند هزار سال از سال هائى است که شما مى شمرید (وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَة مِمّا تَعُدُّونَ).
بنابراین، آنها چه از روى حقیقت، و چه از روى استهزاء و مسخره، این سخن را تکرار کنند و بگویند: چرا عذاب خدا بر سر ما نازل نمى شود ؟! باید بدانند عذاب در انتظار آنها است، و دیر، یا زود به سراغشان مى آید، و اگر مهلتى داده شود، فرصتى است براى بیدارى و تجدید نظر، ولى آنها باید توجه کنند که بعد از نزول عذاب، درهاى توبه و بازگشت به کلى بسته مى شود و راهى به سوى نجات نیست.
در مورد جمله إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَة مِمّا تَعُدُّونَ ، علاوه بر تفسیر بالا (یکسان بودن یک روز و هزار سال در برابر قدرت خدا،) تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر کرده اند.
از جمله این که: ممکن است شما براى انجام دادن کارى یک هزار سال وقت لازم داشته باشید، اما خداوند در یک روز (بلکه کمتر) آن را انجام مى دهد، بنابراین مجازات او مقدمات زیادى نمى خواهد.
دیگر این که: یک روز از ایام آخرت، همانند یک هزار سال در دنیا است (و پاداش و کیفرش نیز به همین نسبت افزایش مى یابد) لذا در روایتى مى خوانیم: اِنَّ الْفُقَراءَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ الأَغْنِیاءِ بِنِصْفَ یَوْم، خَمْسَمِأَةَ عام: تهیدستان قبل از ثروتمندان به نصف روز ـ پانصد سال ـ وارد بهشت مى شوند !.(۵)
* * *
در آخرین آیه، بار دیگر روى همان مسأله اى که در چند آیه قبل، تکیه شده بود تأکید مى کند و به کافران لجوج این چنین هشدار مى دهد: چه بسیار شهرها و آبادى ها که به آنها مهلت دادم در حالى که ستمگر بودند (مهلت دادم تا این که بیدار شوند و هنگامى که بیدار نشدند باز هم مهلت دادم تا در ناز و نعمت فرو روند) اما ناگهان آنها را زیر ضربات مجازات گرفتم (وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَة أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها).
آنها نیز مثل شما از دیر شدن عذاب، شکایت داشتند و مسخره مى کردند و آن را دلیل بر بطلان وعده پیامبران مى گرفتند، ولى، سرانجام گرفتار شدند و هر چه فریاد کشیدند، فریادشان به جائى نرسید.
آرى، همه به سوى من باز مى گردند و تمام خطوط به خدا منتهى مى شود و همه این اموال و ثروت ها مى ماند و وارث همه او است (وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ).
✍پی نوشت:
۵ ـ مجمع البیان ، جلد ۷، صفحه ۹٠، ذیل آیه مورد بحث.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۳ ✅ صبر آزادگان، یا بیتابی جاهلان ↩️ در حكمت 414 كه تعبير ديگرى از حكمت 413
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۴
✅ صبر در سختیها، نشانه بزرگی
↔️ دو راهى مصائب:
به نظر مى رسد امام(عليه السلام) اين جمله گفتار حكيمانه 413 را به هنگام تسليت گفتن به يكى از افراد مصيبت زده بيان فرموده و بعيد نيست حكمت بعدى (414) كه خطاب به اشعث بن قيس است تعبير ديگرى از اين حكمت، و مخاطب در هر دو اشعث بن قيس باشد. امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه مصيبت زدگان را بر سر دو راهى قرار مى دهد، مى فرمايد: «هركس همچون آزادگان شكيبا باشد (به اجر و پاداش صابران خواهد رسيد و آرامش خواهد يافت) وگرنه همچون جاهلان، خود را به غفلت خواهد زد»; (مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الاَْحْرَارِ، وَإِلاَّ سَلاَ سُلُّوَّ الاَْغْمَارِ).
«سلا» از ماده «سُلُوّ» (بر وزن غلو) به معناى به فراموشى سپردن و از ياد بردن چيزى است. و «اغمار» جمع «غُمر» (بر وزن عمق) به معناى انسان جاهل و نادان است. اين واژه در اصل به معناى از بين بردن اثر چيزى است مانند آب زيادى كه چهره چيزى را مى پوشاند و يا جهل و نادانى عميق كه انسان را در خود فرو مى برد و گرفتار غفلت و سرگردانى مى كند. اشاره به اين كه براى تخفيف آلام و دردهاى مصائب، انسان دو راه در پيش دارد; راهى را عاقلان برمى گزينند و راه ديگر را جاهلان. افراد عاقل و بزرگوار و باشخصيت در برابر مصائب شكيبايى پيشه مى كنند، جزع و فزع به خود راه نمى دهند و مى دانند زندگى دنيا به هر حال، آميخته با درد و رنج هاست كه بسيارى از آن ها اجتناب ناپذير است و همگان گرفتار آن مى شوند، خواه يك فرد ضعيف باشد يا رئيس نيرومند يك كشور و فرمانده يك لشكر. اين شكيبايى سبب مى شود كه آن ها زبان به ناشكرى نگشايند و از خداوند شكايت نكنند و در عمل نيز جزع و فزع ننمايند بلكه خدا را شكر گويند و مصيبت را آزمون الهى يا جبران خطاها و يا مقدمه نعمتى بدانند. آن ها اجر و پاداش صابران را خواهند داشت كه قرآن مجيد از آن ها با عظمت ياد كرده، مى فرمايد: «(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ); قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها آزمايش مى كنيم; و بشارت ده به استقامت كنندگان! آن ها كه هرگاه مصيبتى به ايشان مى رسد، مى گويند: «ما از آن خداييم; و به سوى او بازمى گرديم». اينها، همان ها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آن ها هدايت يافتگان هستند!».[1]
اما جاهلان، اين راه روشن و پرافتخار را رها كرده براى فراموش كردن مصائب، خود را به غفلت و بى خبرى مى زنند و به سرگرمى هاى ناسالم و لهو و لعب مى پردازند; نه اجر صابران را دارند و نه افتخارات آن ها را. روشن است كه منظور امام(عليه السلام) اين نيست كه يكى از اين دو راه را انتخاب كنيد بلكه منظور اين است كه اگر راه اوّل را نپذيرفتيد به راه دوم خواهيد افتاد كه رهبر شما در اين راه، شيطان و هواى نفس است. البته بعضى از جاهلان راه سومى انتخاب مى كنند; آنقدر جزع و فزع و بى تابى مى كنند و سخنان ناموزون مى گويند تا خسته شوند و با گذشت زمان به تدريج فشار مصيبت كاسته شود; اين راه نيز راه عاقلان و افراد باايمان نيست.
در حكمت 414 كه تعبير ديگرى از حكمت 413 است مى خوانيم كه امام(عليه السلام) در خبر ديگرى اين سخن را خطاب به اشعث به عنوان تسليت مرگ فرزندش عنوان كرد و فرمود: «هرگاه همچون بزرگواران صبر پيشه كنى (پيروز خواهى شد) وگرنه همچون چهارپايان، خود را به غفلت خواهى زد»; (إِنْ صَبَرْتَ صَبْرَ الاَْكَارِمِ، وَ إِلاَّ سَلَوْتَ سُلُوَّ الْبَهَائِمِ).
✍ پی نوشت:
[1]. بقره، آيات 155-157.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🏷سه چيز بى حساب!
☀️امام صادق علیه السلام :
✓ «سه چيز است كه مؤمن براى آنها حسابرسى نمىشود: غذايى كه مىخورَد، جامهاى كه مىپوشد و همسر شايستهاى كه به او كمك مىكند و به واسطه او دامنش را [از گناه،] پاك نگه مىدارد».
⁙ «ثَلاثَةُ أشياءَ لا يُحاسَبُ عَلَيهِنَّ المُؤمِنُ: طَعامٌ يَأكُلُهُ، وثَوبٌ يَلبَسُهُ، وزَوجَةٌ صالِحَةٌ تُعاوِنُهُ ويَحصِنُ بِها فَرجَهُ».
📚الكافی: ج٦ ص٢٨٠ ح٢
@Nahjolbalaghe2
12-اولین قدمِ جهاد.mp3
1.65M
#موعظه
✅ اولین قدمِ جهاد
🎙️حجت الاسلام کاشانی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و شصت و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﺛﺎﺑ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و شصت و هشت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺳﺨﻦ ﭘﺮﺩﺍﺯﻱ ﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺁﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﻴﺪ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻫﻤﺖ ﻭ ﺣﺮﻳﺺ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻥ ﺣﻖ ﺑﻪ ﺍﻫﻠﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻛﻮﺷﺶ ﻭ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺸﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﻣﺒﺪﺍ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺨﻦ ﭘﺮﺩﺍﺯﻳﻬﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﺎﻙ ﻧﻬﺎﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻛﺮﺩ، ﺑﺮ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍﺀ ﻓﺰﻭﻧﻲ ﻭ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻳﺎﻓﺖ. ﻭ ﻳﺎﺟﺎﻧﺒﺎﺯﻱ ﻭ ﻓﺪﺍ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺭﻭﺡ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﻟﻤﺮﺩﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻧﺸﺮ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺁﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻥ ﺯﺷﺘﻴﻬﺎﻱ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻭ ﺑﺪﻳﻬﺎﻱ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ، ﺑﺮ ﺳﺎﻳﺮ ﺳﺮﺍﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﺳﻴﺎﺩﺕ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩ. [ ﺻﻔﺤﻪ 93] ﻭﻱ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺍﺳﺖ: ﺍﻳﺎ ﺭﺏ ﺍﻧﻲ ﻟﻢ ﺍﺭﺩ ﺑﺎﻟﺬﻱ ﺑﻪ ﻣﺪﺣﺖ ﻋﻠﻴﺎ ﻏﻴﺮ ﻭﺟﻬﻚ ﻓﺎﺭﺣﻢ " ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻉ) ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪﺍﻡ ﭘﺲ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺭﺣﻤﺖ ﺁﺭ. " ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﻭ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺳﻴﺪ ﺣﻤﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺼﺪﻕ ﺷﻌﺮ ﺍﻭﺳﺖ.. ﻭﻱ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﻲ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺨﻠﻲ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ، ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﻍ
ﺯﻣﻴﻨﻲ ﭼﻮﻥ ﻛﺎﻓﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺘﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ ﺍﻳﻦ ﻧﺨﻞ ﺍﺯ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ، ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻣﺮﺀ ﺍﻟﻘﻴﺲ ﭘﺴﺮ ﺣﺠﺮ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻜﺎﺭ ﻭ ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩﻡ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ " ﺍﺑﻦ ﺳﻴﺮﻳﻦ " ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﮔﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺁﻳﺎ ﺷﻌﺮ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ، ﮔﻔﺖ: ﺑﺰﻭﺩﻱ ﺷﻌﺮﻱ ﭼﻮﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﻣﺮﺀ ﺍﻟﻘﻴﺲ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺳﺮﻭﺩ. ﺍﻣﺎ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﻲ ﻧﻴﻜﻮ ﻛﺎﺭ ﻭ ﭘﺎﻙ ﻧﻬﺎﺩ ﺍﺳﺖ. ﺷﻌﺮ ﺳﻴﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭﻛﻪ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻳﺎ ﺫﻡ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻭﻱ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺧﺎﻟﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭﻱ ﺍﺯ ﻣﻮﺻﻠﻲ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﻤﺶ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ 2300 ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﻱ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻭﻱ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪﺍﻡ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﮊﻧﺪ ﻭ ﻛﻬﻨﻪ ﭘﻮﺵ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺳﻪ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﻗﺼﺎﺋﺪ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪ. ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﺼﺎﺋﺪﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻴﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩﺍﻡ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ، ﺷﮕﻔﺖ ﻣﻲﻧﻤﻮﺩ، ﻋﺠﻴﺐ ﺗﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ، ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺧﻮﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﺩﺭﻳﺎﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻌﺮ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮ ﺷﻤﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2