قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه های نهج البلاغه ✅خطبه(۱۰) 🔹همان گونه که قبل
✨﴾﷽﴿✨
⬇️ادامه ترجمه و شرح خطبه دهم نهجالبلاغه
🔹بصیرت و آگاهی امام🔹
🔹اين نکته نيز قابل ملاحظه است که امام(عليه السلام) نخست مى فرمايد: «من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته ام»، سپس مى فرمايد: «و ديگران هم بر من مشتبه نساخته اند»، اين در واقع يک ترتيب طبيعى است که انسان بايد نخست از فريب نفس خويش در امان باشد تا فريب فريبندگان ديگر در جان و دل او اثر نگذارد.
سپس به بيان محور سوّم و آخرين سخن در اين زمينه پرداخته و پايان جنگ «جمل» را به روشنى پيش گويى مى کند و به مخالفانش سخت هشدار مى دهد; مى فرمايد: «به خدا سوگند گردابى براى آنان فراهم سازم که جز من کسى نتواند آن را چاره کند (و سرانجام همگى در آن غرق خواهند شد) و هرگز از آن بيرون نمى آيند و (آن عدّه که از آن بگريزند» هرگز به سوى آن باز نمى گردند (و براى هميشه قدم نهادن در چنين صحنه هايى را فراموش مى کنند)!» (وَاَيْمُ اللهِ(6) لاُ فْرِطَنَّ(7) لَهُمْ حَوْضاً اَنَا ماتِحُهُ(8) لا يُصْدِرُونَ عَنْهُ، وَ لا يَعُودُونَ اِلَيْه).
در واقع امام(عليه السلام) ميدان نبرد را به حوض يا گردابى تشبيه کرده که آن را تا حدّ ممکن پر از آب مى کند که آن چنان که راه خلاصى از آن نداشته باشند و ابتکار عمل کاملا به دست او باشد (جمله «انا ماتحه» با توجّه به اين که ماتح به معناى کسى است که آب را از چاه بالا مى کشد اشاره به همين نکته است). سپس به نتيجه آن اشاره مى کند که لشکريان «جمل» چنان در آن گرفتار مى شوند که راه فرار نخواهند داشت و اگر گروه اندکى از آن فرار کنند چنان درس عبرتى مى گيرند که بازگشت به چنين صحنه اى را در تمام عمر فراموش کنند.
جمله «لافرطنّ» مفهومش اين نيست که من در اين راه افراط مى کنم، بلکه منظور اين است که حدّاکثر تلاش ممکن را انجام خواهم داد تا راه را بر تمام دشمنان ببندم! (دقّت کنيد). به همين دليل عايشه که يکى از سردمداران اصلى جنگ جمل بود هرگز در جنگهاى آينده شرکت نکرد و براى تمام عمر، حضور در چنين صحنه هايى را فراموش کرد»!
* * *
✔️نکته:
🔺لشکر شيطان!
✅از خطبه بالا اين معنا استفاده مى شود که شيطان در برنامه اغواگرى خود تنها نيست; بلکه لشکريانى دارد که در خطبه فوق به عنوان لشکر سواره و پياده شيطان (خَيْل و رَجِل) تعبير شده و همچنين دستياران و هم مسلکانى دارد که از آن به حزب شيطان تعبير شده بود و همان گونه که گفتيم اين هر دو تعبير در قرآن مجيد آمده است (توجه داشته باشد که «خيل» گاه به معناى اسبها و گاه به معناى اسب سواران است و در اين جا معناى دوّم منظور مى باشد).
البتّه شيطان، حزب و لشکر سواره و پياده اى به آن معنا که در اجتماعات امروزى و ارتشها معمول است ندارد; ولى مى دانيم او دستيارانى از جنس خود و از جنس آدميان براى اغواى مردم دارد و حتّى احزاب کنونى و لشکرهاى سواره و پياده فعلى که در اختيار سلطه هاى ظالم و ستمگر است همان حزب شيطان و لشکر پياده و سواره او هستند.
گروهى که چابکتر و کار آمد ترند، لشکر سواره شيطانند و آنها که ضعيف تر و کم اثرترند، لشکر پياده اند; و گاه مى شود که انسان خود، از فرماندهان لشکر شيطان مى باشد و چندان از آن آگاه نيست و حتّى گاه تصوّر مى کند که در زمره «حزب الله» است ولى در واقع در سلک «حزب الشّيطان» قرار دارد!
رهروان راه حق بايد خود را به خدا بسپارد و تحت ولايت او قرار دهند تا به مضمون «اَللهُ وَلِىٌّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلماتِ اِلَى النُّورِ» از تاريکيهاى وساوس شيطانى رهايى يافته و به نور ايمان و تقواى الهى راه يابند و خود را با تمام وجود در ظلّ عنايت الهى قرار دهند تا به مضمون «اِلهى لا تَکِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْن اَبَداً»، خداوند امورشان را بر عهده گيرد و هدايتشان را تضمين کند.
شرط وصول به اين مقام همان است که مولا در خطبه بالا فرموده است، يعنى بايد تا آن جا که امکان دارد بصيرت و معرفت و شناخت را به خود همراه داشت و از فريب خويشتن پرهيز کرد و از قرار گرفتن در معرض فريب و وسوسه هاى ديگران بر حذر بود.
***
پی نوشت:
5. «بحار الانوار»، ج 26، ص 66.
6. «ايم» به اعتقاد بعضى از ارباب لغت جمع «يمين» به معناى قسم است که نون آن ساقط شده است و مبتداى محذوف الخبر است و در تقدير «و ايمن الله قسمى; يعنى به خدا سوگندها مى خورم» است.
7. «افرطنّ» از ماده «افراط» در اصل به معناى تجاوز از حدّ است (نقطه مقابل تفريط) ولى گاه به معناى انجام حدّاکثر چيزى، نيز آمده است و در جمله بالا اشاره به همين معناست.
8. «ماتح» در اصل به معناى امتداد دادن چيزى است سپس به کسى که طناب را در چاه مى افکند تا آب بکشد «ماتح» گفته اند نقطه مقابل «مايح» که به کسى گفته مى شود که در چاه برود و از پايين دلو را پر از آب کند.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ شرعی🔹
✅عمل نکردن به استخاره یا تکرار استخاره
❓سؤال: درباره موضوعی استخاره کرده ام جواب آن زیاد موافق نظر بنده نبود، خلاف استخاره عمل کردن یا استخاره مجدد جایز است؟
✅جواب: شایسته است انسان در اموری که می خواهد دربارۀ آنها تصمیم بگیرد، ابتدا تأمل و دقت کند یا با افراد با تجربه و مورد اطمینان مشورت کند و در صورتی که تردیدش برطرف نشد، استخاره کند. در هر صورت در عمل به استخاره، الزام شرعی وجود ندارد ولی اگر برای انجام کاری استخاره کردید، بهتر است بر خلاف آن عمل نشود و تا زمانی که موضوع و شرایط آن تغییر نکرده است، دلیلی برای استخاره مجدد وجود ندارد.
✔️منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری بخش استفتاعات
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓آیا خدمات دانشمندان و مخترعان در جهان آخرت پاداش دارد؟
✅پاسخ: شاید منظور سؤال کننده محترم دانشمندان و مخترعان بی دین و یا غیر مسلمان باشد که آیا به عنوان مثال مخترع چاپ و با مخترع برق و یا کاشف دارویی نجات بخش و از این قبیل دانشمندان که مسلمان نبودند و آخرین شریعت آسمانی را نپذیرفتند، نزد خداوند سزاوار پاداش هستند یا خیر؟
البته مشخص است افرادی که قبل از اسلام میزیسته و به آیین الهی زمان خویش پایبند بوده اند، اهل نجات و اجر هستند؛ اما در مورد بقیه، پاسخ این است که هر عمل درست و نیک دو جنبه فردی و اجتماعی دارد و به نیت افراد در انجام دادن آن کار بر میگردد از لحاظ فردی، اگر نیت شخص کسب شهرت و مقام و مال دنیوی باشد - چه موحد و چه غیر موحد - دیگر جایی برای آخرت نمی ماند؛ چرا که هدف وی به همین دنیا خلاصه شده است و کارش برای خداوند و مطلوب او نبوده تا اجری از او طلب کار باشد. اما اگر منظور از این اختراع و یا هر عمل پسندیده، خدمت و رفع مشکلات
جامعه باشد، به طور مسلم خداوند عادل و حکیم او را بی بهره نخواهد گذاشت؛ یا در دنیا پاداش او را میدهد (طول عمر، ثروت، مقام و امثال اینها) و یا در آخرت. هر چند شرط ورود به بهشت را که ایمان است ندارد - مشمول عنایت الهی میشود؛ مثلا تخفیف در عذاب او داده میشود یا در جایگاهی قرار میگیرد که عذابش مانند اهل دوزخ نباشد. همان طور که در احادیث اسلامی آمده، حاتم طایی که فردی مشرک بود، به علت سخاوت و خدماتی که به خلق خداوند کرد در آخرت جایگاه مناسبی دارد. [۱]
----------
[۱]: شیخ عباس قمی، سفینة البحار: ج ۱،
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 تفسیر سوره مبارکه نساء🔹 💐ادامه آیه (۵) ✅در واقع این یک درس بزرگ اجتماعى است که قرآن به م
✨﴾﷽﴿✨
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۶)
✅ در این آیه ، دستور دیگرى درباره یتیمان و سرنوشت اموال آنها داده، مى فرماید: یتیمان را بیازمائید تا هنگامى که به حد بلوغ برسند
💐(وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ).
اگر در این موقع در آنها رشد کافى براى اداره اموال خود یافتید، ثروت آنها را به آنها بازگردانید
(فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ).
✅سپس بار دیگر به سرپرستان تأکید مى کند: به هیچ عنوانى اموال یتیمان را حیف و میل نکنید، و پیش از آن که بزرگ شوند سرمایه آنها را از بین نبرید (وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا).
🔹و دیگر این که: سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند، تنها مى توانند (در برابر زحماتى که به خاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند) با رعایت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند، لذا مى فرماید: هر کس که بى نیاز است از برداشت حق الزحمه خوددارى کند و آن کس که نیازمند است به طور شایسته از آن بخورد (وَ مَنْ کانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ).
🔹در این زمینه، روایاتى نیز وارد شده و مضمون آیه را چنان که گفته شد، توضیح داده است، از جمله در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
فَذلِکَ رَجُلٌ یَحْبِسُ نَفْسَهُ عَنِ الْمَعِیْشَةِ فَلا بَأْسَ أَنْ یَأْکُلَ بِالْمَعْرُوفِ اِذا کانَ یُصْلِحُ لَهُمْ فَاِنْ کانَ الْمالُ قَلِیْلاً فَلا یَأْکُلْ مِنْهُ شَیْئاً:
✔️ منظور کسى است که سرپرستى مال یتیم، او را از رسیدگى به زندگى خویش باز داشته، در این صورت مى تواند به اندازه مناسب و شایسته از مال یتیم استفاده کند، و این در صورتى است که به صلاح یتیم باشد، اما اگر ثروت یتیم کم باشد (و طبعاً سرپرستى آن، نیز وقت زیادى را اشغال نمى کند) در این صورت چیزى از مال یتیم برندارد.
آن گاه به آخرین حکم درباره اولیا ایتام، اشاره کرده، مى فرماید: هنگامى که مى خواهید اموال آنها را به دست آنها بسپارید گواه بگیرید (فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ) تا جاى اتهام و نزاع و گفتگو باقى نماند.
و در پایان آیه توجه مى دهد: بدانید که حساب کننده واقعى خدا است و مهم تر از هر چیز این است که حساب شما نزد او روشن باشد، او است که اگر خیانتى از شما سرزند و بر گواهان مخفى ماند به حساب آن رسیدگى خواهد کرد، مى فرماید: خداوند براى محاسبه کافى است (وَ کَفى بِاللّهِ حَسیباً).
* * *
✔️نکته ها:
۱ ـ از تعبیر به حتّى استفاده مى شود که باید آزمایش یتیمان، پیش از رسیدن به حد بلوغ و به صورت مکرر و مستمر انجام شود، تا هنگامى که در آستانه بلوغ قرار گرفتند، وضع آنها کاملاً از نظر رشد عقلى براى اداره امور مالى خود روشن گردد.تعبیر به اِذا بَلَغُوا النِّکاحَ اشاره به این است که: آنها به سر حدى برسند که قدرت بر ازدواج داشته باشند، و روشن است کسى که قدرت بر ازدواج دارد، قدرت بر تشکیل خانواده خواهد داشت، و چنان کسى بدون سرمایه نمى تواند به اهداف خود برسد. تعبیر به آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً اشاره به این است که رشد آنها کاملاً مسلّم شود; زیرا آنَسْتُمْ از ماده ایناس به معنى مشاهده و رؤیت مى باشد، و این ماده از ماده انسان که یکى از معانى آن مردمک چشم است گرفته شده (در حقیقت ما هنگام رؤیت و مشاهده از انسان ، یعنى مردمک چشم خود مدد مى گیریم و به همین جهت از مشاهده کردن به ایناس تعبیر شده است).
✅ضمناً چنین استفاده مى شود: منظور از آزمایش، پرورش تدریجى یتیمان است، یعنى نگذارید آنها به حد بلوغ برسند، و سپس اقدام به سپردن اموالشان به آنها بکنید، بلکه آنها را قبل از بلوغ با برنامه هاى عملى، براى زندگى مستقل آماده کنید.
🔹و اما این که: چگونه باید یتیمان آزمایش شوند، راه آن این است که مقدارى مال در اختیار آنها گذارده شود، تا به خرید و فروش و تجارت بپردازند، اما اعمال آنها با نظارت ولىّ به طورى که استقلال عمل را از آنها سلب نکند، انجام شود.
هنگامى که معلوم شد از عهده این کار برمى آیند و در معامله گول نمى خورند، باید اموالشان را به دستشان سپرد، و گر نه با تربیت و پرورش هاى مستمر باید آنها را چنان آماده کرد که بتوانند در آینده، زمام زندگى خود را به دست گیرند.
۲ ـ
بنابراین، آغاز زندگى زناشوئى با آغاز زندگى اقتصادى مستقل همراه است، و به عبارت دیگر، ثروت آنها موقعى به دست شان داده مى شود که هم به بلوغ جسمى برسند و نیاز آنها به مال شدید شود، و هم بلوغ فکرى پیدا کنند و توانائى براى حفظ مال داشته باشند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ⬇️ادامه ترجمه و شرح حکمت ۸۲ ✅هنگامى که انسان از مادر متولد مى شود چیزى نمى داند و با گذشت زما
✨﴾﷽﴿✨
⬇️ترجمه و شرح حکمت (۸۳) نهجالبلاغه
🔹دوگانگى و غلوّ🔹
✅گرچه مدح و ثناى افراد به سبب كارهاى خوبى كه انجام داده اند باعث تشويق آنها مى شود; ولى به يقين افراط در مدح و ثنا افزون بر اينكه دروغ و گناه كبيره اى محسوب مى شود سبب اغفال طرف مقابل مى گردد و او را از كوشش و تلاش براى رسيدن به مقامات بالاتر باز مى دارد و آثار غرور و خودبرتربينى در او آشكار مى گردد. به همين دليل، امام در برابر كسى كه در ستايش او مبالغه مى كرد ولى در دل او را متهم مى دانست فرمود: «من كمتر از آن هستم كه تو مى گويى و بالاتر از آنم كه در دل دارى»; (قال(عليه السلام): لِرَجُل أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ، وَكَانَ لَهُ مُتَّهِماً: أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ، وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ).
🔹ممكن است آن شخص در مورد امام غلو كرده باشد و امام با اين سخن مى خواهد جلوى غلو او را بگيرد; ولى اين احتمال نيز داده شده است كه چه بسا او تنها بخشى از صفات واقعى امام را برشمرده ولى امام متواضعانه چنين سخنى را مى گويد. در هر حال جمله ذيل اين سخن كه مى فرمايد «برتر از آنم كه در دل دارى» در واقع كرامتى است از سوى امام(عليه السلام) كه باطن و درون مخاطب خود را مى خواند و مى داند او منافقانه تعريف و تمجيد مى كند و در دلش حتى صفات واقعى امام(عليه السلام) را نيز قبول ندارد.
💡در روايات اسلامى نيز مذمت زيادى در مورد مداحان و مبالغه گران در مدح و ستايش آمده است. از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «إذا لَقيتُمُ الْمَدّاحينَ فَاحْثُوا فى وُجُوهِهِمُ التُّرابَ; هنگامى كه مداحان را ملاقات كرديد خاك در صورتشان بپاشيد» كنايه از اين كه از كار آنها برائت و بيزارى جوييد و اجازه ادامه سخن به آنها ندهيد».(1)
💡در حدیث دیگرى مى خوانیم که مردى ستایش مبالغه آمیزى درباره شخص دیگرى در محضر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) کرد پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لا تُسْمِعْهُ فَتُهْلِکُهُ لَوْ سَمِعَکَ لَمْ یُفْلَحْ; آنچه را گفتى به گوش او نرسان که سبب هلاکت او مى شود و اگر مدح مبالغه آمیز تو را بشنود هرگز رستگار نخواهد شد».(2)
✅در فرمان مالک اشتر نیز همین مطلب به صورت جامع ترى آمده است آنگاه که امام(علیه السلام) فرمود: «(ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ یُطْرُوکَ وَلاَ یَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَتُدْنِی مِنَ الْعِزَّةِ; سپس آنها را طورى تربیت کن که از تو ستایش بى جا نکنند (و از تملق و چاپلوسى بپرهیزند. نیز) تو را نسبت به اعمال نادرستى که انجام نداده اى تمجید ننمایند، زیرا مدح و ستایش فراوان عُجب و خودپسندى به بار مى آورد و انسان را به کبر و غرور نزدیک مى سازد».
🔺متأسفانه در هیچ یک از کتبى که ما دیده ایم سخنى در این باره که آن شخص در مقام افراط در ثنا چه گفت که امام برآشفت نیامده است و اگر عین آن کلام نقل مى شد مى توانستیم قضاوت کنیم که افراط در مدح بوده است یا تواضع امام.(3)
*****
✔️پی نوشت:
(1). سنن ابن داود مطابق نقل میزان الحکمه، ج 9، ص 3785. شبیه همین معنا در منابع معروف پیروان اهل بیت از جمله من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 11 آمده است.
(2). کنزالعمال، ج 3، ص 652، ح 8339 .
(3). سند گفتار حکیمانه: مرحوم خطیب در کتاب مصادر تصریح مى کند که قبل از سیّد رضى این سخن حکمت آمیز را جاحظ در دو موضع از کتاب البیان والتبیین آورده و همچنین ابن قتیبه در عیون الاخبار و بلاذرى در انساب الاشراف و بعد از مرحوم رضى نیز جماعتى آن را در کتاب هاى خود آورده اند از جمله: راغب در محاضرات و میدانى در مجمع الامثال و سید مرتضى در کتاب امالى و رشید الدین وطواط در غرر و عرر ذکر کرده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 80)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹احکام شرعی🔹
🔹وضو گرفتن برای نماز، قبل از وقت
اگر با قصد طهارت ـ با وضو بودن، گرفته شود، اشکال ندارد و وضو صحیح است.
*****
🔹وضو و غسل با وجود خالکوبی:
اگر خالکوبی، تنها رنگ باشد و یا در زیر پوست بوده و بر ظاهر پوست چیزی که مانع از رسیدن آب به آن شود، وجود نداشته باشد، وضو و غسل صحیح است.
*****
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، بخش استفتاعات
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓چگونه انسانها از «صراط» عبور میکنند؟
✅پاسخ: در روایات اسلامی، نحوه عبور مردم از «صراط » به صورت گوناگون نقل شده است. تعابیری از قبیل اینکه عده ای از مؤمنان به صورت برق و گروهی همچون باد و دسته ای همانند دویدن اسب از آن میگذرند، مراد از این مثالها این است که هر که درجه ایمانش بالاتر و اعتقادش محکم تر و عمل صالحش بیش تر و بهتر باشد، از پل صراط سریع تر عبور میکند و کسانی که از ایمان و عمل صالح بهره ای ندارند، پل برای آنها از مو باریک تر و از شمشیر تیز تر بوده، عبور از آن میسر نخواهد گردید و قهرا سقوط و ورود در جهنم، حتمی و قطعی خواهد بود. به عبارت دیگر هر کس، هر گونه که از پلهای آزمایش الهی در این عالم گذشته و از امتحانات خداوند به هر کیفیتی بیرون آمده، به همان شکل از صراط آخرت که تجسم صراطهای این عالم است، میگذرد.
در روایتی از امام صادق علیه السلام پس از وصف صراط به باریک تر از مو و تیز تر از شمشیر، فرمودند: «مردم چند دسته اند: بعضی از مردم مثل برق و برخی مثل تاختن اسب و بعضی با دست و زانو و برخی به صورت پیاده و عده ای هم آویزان به صراط که آتش جهنم بخشی از آنها را سوزانده، از پل صراط عبور میکنند». [۱]
همان گونه که در این عالم، باید از جهنم سوزان شهوات گذشت تا به بهشت سعادت و کمال رسید، در احادیث وارد شده که خداوند، هیچ کسی را به بهشت نمی برد مگر آنکه او را به آتش جهنم آشنا و مشرف قرار دهد تا قدر نعمتها و فضل خداوند را نسبت به خودش بداند و شادی او افزون گردد. هم چنین احدی را به دوزخ نمی برد مگر آنکه نعمتهای بهشت را به او نشان میدهد تا بیش تر بسوزد و
حسرت بخورد. [۲] ۰.
----------
[۱]: شیخ صدوق، امالی، ص ۲۴۲.
[۲]: تفسیرنورالثقلین: ج ۲، ص ۳۵۴ بحارالانوار: ج ۸، ص ۲۵۰.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
⬇️تفسیر سوره مبارکه نساء
💡آیه (۷)
🔹گام دیگرى براى حفظ حقوق زن🔹
✅این آیه در حقیقت گام دیگرى براى مبارزه با عادات و رسوم غلطى است، که در آن زنان و کودکان را از حق مسلّم خود محروم مى ساخت، و بنابراین مکمل بحث هائى است که در آیات سابق گذشت; زیرا اعراب با رسم غلط و ظالمانه اى که داشتند زنان و فرزندان خردسال را از حق ارث محروم مى ساختند.
🔹آیه روى این قانون غلط خط بطلان کشیده، مى فرماید:: براى مردان سهمى است از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان به جاى مى گذارند و براى زنان هم سهمى از آنچه پدر و مادر و نزدیکان بر جاى مى گذارند، خواه کم باشد یا زیاد (لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ).
🔹بنابراین، هیچ کدام حق ندارند سهم دیگرى را غصب کنند.
✅سپس در پایان آیه، براى تأکید مطلب مى فرماید: این سهمى است تعیین شده و لازم الاداء تا هیچ گونه تردید در این بحث باقى نماند (نَصیباً مَفْرُوضاً).
✔️ضمناً همان طور که مى بینیم، آیه فوق یک حکم عمومى براى همه موارد ذکر مى کند، بر این اساس، آنهائى که فکر مى کنند پیامبران اگر ثروتى داشته باشند، به عنوان ارث به بستگان آنها نمى رسد، بر خلاف آیه فوق است (البته منظور اموال شخصى پیغمبر است و گر نه اموال بیت المال که متعلق به مسلمین است، طبق قانون بیت المال در موارد خود مى بایست صرف گردد).
🔹همچنین از عموم آیه فوق، و آیات دیگرى که بعداً درباره ارث مى خوانیم، روشن مى شود که: قائل شدن به تعصیب یعنى اختصاص دادن قسمتى از مال به مردانى که از طرف پدر با میت ارتباط دارند در پاره اى از موارد ـ همان طور که دانشمندان اهل تسنن قائل هستند ـ نیز بر خلاف تعلیمات قرآن است; زیرا لازمه آن محروم ساختن زنان از ارث در بعضى از موارد است و این یک نوع تبعیض جاهلى است که اسلام با آیه فوق و مانند آن، آن را نفى کرده است (دقت کنید!).
* * *
۱ ـ اسباب النزول الآیات ، صفحات ۹۵ و ۹۶، مؤسسة الحلبى و شرکاه قاهره، ۱۳۸۸ هـ ق ـ تفسیر قرطبى ، جلد ۵، صفحه ۴۵ ـ تفسیر آلوسى ، جلد ۴، صفحه ۲۱٠ ـ درّ المنثور ، جلد ۲، صفحه ۱۲۲، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق (قابل ذکر است در مورد اسامى افراد در شأن نزول، اسماء مختلفى آمده است، براى توضیح بیشتر به مدارک مذکور رجوع شود).
شأن نزول:
در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث مى شناختند و معتقد بودند: آن کس که قدرت حمل سلاح و جنگ و دفاع از حریم زندگى و احیاناً غارتگرى ندارد، ارث به او نمى رسد.
🔹به همین دلیل، زنان و کودکان را از ارث محروم مى ساختند، و ثروت میت را در میان مردان دورتر قسمت مى کردند تا این که یکى از انصار به نام اوس بن ثابت از دنیا رفت، دختران و پسران خردسالى را بر جاى گذارد، عموزاده هاى او به نام خالد و عرفطه اموال او را میان خود تقسیم کردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چیزى ندادند.
همسر او به پیامبر(صلى الله علیه وآله) شکایت کرد، و تا آن زمان حکمى در زمینه ارث بستگان در اسلام نازل نشده بود، آیه فوق نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن دو نفر را خواست و به آنها دستور داد: در اموال مزبور، هیچ گونه دخالت نکنند و آن را براى بازماندگان درجه اول، یعنى فرزندان و همچنین همسر او بگذارند، تا طرز تقسیم آن در میان آنها در پرتو آیات قرآن انجام گیرد.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
⬇️ترجمه و شرح نامه های نهجالبلاغه
🔹ادامه نامه ۳۱ بخش دوم🔹
✅...آنچه مايه حيات قلب است موعظه ها و اندرزهايى است که از سوى خداوند در قرآن و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و امام معصوم(عليه السلام) در رواياتشان و همچنين از سویى حوادث روزگار و تاريخ را بيان مى شود.حقيقت موعظه و اندرز، توصيه به نيکى ها و خوبى ها و پرهيز از بدى ها و زشتى هاست که هرگاه با دلايل و شواهد همراه باشد و از دل بر آيد و آميخته با خيرخواهى و دلسوزى باشد بر دل مى نشيند.جمله «أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ; دل را با زهد بميران» منظور قلبى است که اسير هوا و هوس ها باشد. چنين قلبى بايد با زهد بميرد و حياتى با موعظه از سر بگيرد. اين تعبيرِ بسيار جالبى است که امام(عليه السلام) نخست به احياى قلب دستور مى دهد و بعد به اماته و ميراندن او; دستور نخستين ناظر به جنبه هاى مثبت عقل و روح و دستور دوم ناظر به جنبه هاى منفى و اسير بودن عقل در چنگال شهوات است. در واقع قلب و روح انسان به باغى مى ماند که درختان بارور و بوته هايى از گل هاى رنگارنگ دارد و در عين حال علف هرزه هاى فراوانى در لابه لاى آن درختان به چشم مى خورد. احياى اين باغ به پرورش دادن آن درختان و بوته هاى گل است و ميراندن آن به حذف و نابودى علف هرزه هاى مزاحم است بعد از آنکه قلب با موعظه زنده شد و عوامل مزاحم با زهد حذف گرديد، نوبت به تقويت آن مى رسد. امام(عليه السلام) در جمله «وَقَوِّهِ بِالْيَقِينِ» از تقويت آن به يقين سخن مى گويد، يقينى که از مطالعه اسرار آفرينش و يا عبادت و بندگى خدا حاصل مى شود و به دنبال تقويت، به نورانى کردن دل مى پردازد و در جمله «وَنَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ» طريق نورانى ساختن آن را که فزونى علم و دانش است نشان مى دهد.از آنجا که روح آدمى ممکن است سرکشى کند، راه مهار کردن آن را در پنجمين و ششمين جمله ها «وَذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَقَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ» نشان مى دهد، زيرا ياد مرگ و اقرار به فنا، هر انسان سرکش و چموشى را وادار به تسليم مى کند. بسيار ديده ايم هنگامى که عزيزى در حادثه اى ناگهانى از دنيا مى رود و افراد زيادى از نيکان و بدان در تشييع و مجالس يادبود او شرکت مى کنند، آثار تذلل و تسليم در همه چهره ها نمايان است. ممکن است اين تأثير موقتى باشد; ولى به هر حال نشان مى دهد که ذکر موت و اقرار به فنا اگر ادامه يابد، همواره در مهار کردن نفس سرکش و شهوات نقش اصلى را خواهد داشت.
به دنبال اين شش دستور و در تکميل جمله هاى پنجم و ششم، امام(عليه السلام) چند دستور ديگر مى دهد مى فرمايد: «با نشان دادن فجايع دنيا، قلب را بينا کن و از هجوم حوادث روزگار و زشتى هاى گردش شب و روز آن را برحذر دار»; (وَبَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا، وَحَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَفُحْشَ(6) تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَالاَْيَّامِ).
🔹گاه بر قلب انسان پرده هاى غفلت و هوا و هوس چنان فرو مى افتد که از درک حقايق مربوط به زندگى و سعادت خويش باز مى ماند. براى کنار زدن اين پرده هاى غفلت و بينا ساختن دل، چيزى بهتر از آن نيست که انسان حوادث تلخ
دنيا و آفات و بلاها و دگرگونى هاى ناگهانى را که در زندگى قدرتمندان جهان نمونه هاى زيادى از آن ديده مى شود، مورد دقت قرار دهد و بينايى را به دل باز گرداند.
🔹تعبير به «فَجَائِعَ الدُّنْيَا» اشاره به فجايع مردم دنياست که همواره دگرگونى هايى را به دنبال دارد، يا اشاره به حوادث تلخى که ناخواسته در زندگى انسان ها رخ مى دهد.
🔹جمله «صَوْلَةَ الدَّهْرِ» با توجّه به اينکه «صَوْلَة» به معناى حمله قاهرانه است، خواه اين حمله از سوى حيوان درنده اى باشد يا انسان نيرومندِ ظالم، اشاره به آفات و بلاها و بيمارى ها و ناکامى ها ست که همچون حيوان درنده اى به انسان حمله مى کند در حالى که در مقابل آن قادر به دفاع از خويشتن نيست.
فقره «فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَالاَْيَّامِ» با توجّه به اينکه فحش به معناى هرگونه کار زشت و ناخوشايند است اشاره به اين دارد که با گذشت روزها و شب ها دگرگونى هاى ناخوشايندى در زندگى فرد و جوامع بشرى رخ مى دهد و فضاى زندگى را تيره و تار مى سازد. اگر انسان در اين امور دقت کند بر بينايى او نسبت به حقايق اين جهان و مسير صحيح زندگى مى افزايد.
🔹آن گاه امام(عليه السلام) به شرح اين مطلب مى پردازد و مى فرمايد: «و اخبار گذشتگان را بر او (بر نفس خود) عرضه نما و مصايبى که به اقوام قبل از تو رسيده به او يادآورى کن. در ديار و آثار (ويران شده) آنها گردش نما و درست بنگر آنها چه کردند، از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند»; (وَاعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ، وَذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ الاَْوَّلِينَ، وَسِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَآثَارِهِمْ، فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُواعَمَّا انْتَقَلُوا وَأَيْنَ حَلُّوا(7) وَنَزَل
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ شرعی🔹
❓با توجه به ازدحام عزاداران حسینی در ایام اربعین که موجب به وجود آمدن سختی های فراوانی برای زائرین می شود، آیا زیارت اربعین چند روز قبل یا بعد از روز اربعین هم مورد قبول و مأجور است؟
✅جواب: انجام زیارت سید الشهداء (علیه السلام) در هر زمان مستحب و دارای ثواب عظیم است، ولی ثواب زیارت زمان خاص، مختص به انجام زیارت در همان زمان خاص است؛ البته انجام زیارت قبل یا بعد از آن موقع به امید آن ثواب مخصوص، مانعی ندارد.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓فلسفه شفاعت در اسلام چیست و آیا باعث تشویق به گناه نمی شود؟
✅پاسخ: شفاعت، یکی از اصول مسلم اسلام است که همه طایفهها و فرقههای اسلامی به استناد آیات و روایات آن را پذیرفته اند.
💡امام حسین علیه السلام میفرمایند: {والزموا مودتنا اهل البیت: فانه من لقی الله و هو یحبنا دخل الجنة بشفاعتنا} «با دوستی خاندان همراه باشید زیرا هر که خدا را با دوستی ما دیدار کنند به شفاعت ما به بهشت میرود». [۱]
🔹شفاعت، یک مسأله مهم تربیتی است که از جهات گوناگون آثار مثبت و سازنده دارد. از جمله مهم ترین آثار آن میتوان روحیه امیدواری و مبارزه با روح یأس و ناامیدی را نام برد. بسیار میشود که غلبه هوای نفس سبب ارتکاب گناهان مهمی میشود و به دنبال آن روح یأس بر کسانی که مرتکب آن معاصی شده اند، حاکم میشود و این یأس آنها را به آلودگی بیشتر و غوطه ور شدن در گناهان سوق میدهد؛ آنها گمان میکنند که آب از سرشان گذشته و دیگر امیدی به غفران و رحمت الهی ندارند، ولی امید به شفاعت اولیای معصومین علیهم السلام را به آنها نوید میدهد که اگر در هر مرحله ای متوقف شوند و خود را اصلاح و توبه واقعی کنند، ممکن است گذشته آنها با شفاعت نیکان و پاکان جبران گردد؛ بنابراین امید شفاعت به متوقف شدن گناه و بازگشت به سوی صلاح و تقوا کمک میکند.
✅از دیگر نتایج سازنده امیدواری به شفاعت، ایجاد رابطه معنوی با اولیای الهی میباشد. با توجه دقیق به مفهوم شفاعت، این نکته روشن میشود که این عمل منوط به وجود نوعی رابطه در میان«شفاعت کننده» و «شفاعت شونده» است؛ رابطه ای ایمانی که بر پایه انجام دادن واجبات و حسنات و ترک محرمات و نیز برخورداری از صفات فاضله، استوار شده است.
💡امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند: «لنا شفاعة و لاهل مودتنا شفاعة ؛ شفاعت برای ماست و هر کسی که ما را دوست بدارد». [۲] و هم چنین میفرمایند: «من یحبنا ینال شفاعتنا یوم القیامة ؛ کسی که ما را دوست بدارد روز قیامت از شفاعت ما برخوردار میشود». [۳]
🔹کسانی که امید به شفاعت دارند، همواره سعی میکنند که به گونه ای این رابطه را برقرار سازند و به نوعی در خود، زمینه شباهتی به شفیع، ایجاد کنند و کاری را که موجب خشنودی آن هاست انجام دهند. هر لحظه پیوند محبت خود را محکم تر کنند و کاری نکنند که این پیوند سست گردد. چون هر گونه ظلم موجب بر هم خوردن این پیوند شده، محرومیت از شفاعت را به دنبال خواهد داشت. امید واران شفاعت باید از هر گونه ظلم و ستم دوری بجویند. [۴] .
مجموعه این کارها، اثر مثبت و مهمی در تربیت آنان خواهد داشت و سبب میشود که خود را از آلودگیها دور سازند و یا اگر در اثر وسوسههای شیطانی و جلوه نماییهای او دچار گناه شدند خود را از آن پاک سازند، و با انجام دادن اعمال نیک، از سقوط بیشتر در دره هی گمراهی شیطان در امان مانند و طوری رفتار نمایند که تمام پلهای پشت سر خود را تا به آخر خراب نسازند.
به طور خلاصه، با توجه به مطالب پیش، شفاعت نه تشویق به گناه است و نه چراغ سبز برای انجام دادن معاصی ؛ نه عامل عقب افتادگی و به نوعی پارتی بازی، بلکه مسأله مهم تربیتی که شخص در اثر امیدواری به آن از جسارت در انجام دادن گناه باز داشته میشود و به دور از ناامیدی، در اعمال گذشته خود تجدید نظر کرده، با عزم و اراده ای بالا برای رسیدن به شفاعت در آینده نیز خود را از هر خطایی حفظ خواهد کرد.
----------
[۱]: شیخ طوسی، الامالی: مجلس یازدهم، ص ۳۱۴ - بحارالانوار: ج ۲۷، ص ۱۷۰.
[۲]: الخصال: ص ۶۲۴ - بحارالانوار: ج ۸،
[۳]: مستدرک سفینة البحار: ج ۶، ص ۵.
[۴]: امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لا ینال شفاعتنا من استخف بالصلاة؛ شفاعت ما در روزقیامت به کسی که نماز را سبک میشمارد نخواهد رسید». اصول کافی، ج ۳، ص ۲۷۰ بحارالانوار: ج ۷۹، ص ۲۳۶.
@Nahjolbalaghe2