eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ ۛ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا ۛ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ۖ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا ۚ وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ۚ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ(نساء/۴۱) 《صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم》 اى پیامبر! کسانى که در مسیر کفر شتاب مى کنند و با زبان مى گویند: «ایمان آورده ایم » و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و نیز گروهى از یهود که با دقت (به سخنان تو) گوش مى دهند، تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند.آنها جاسوسان گروه دیگرى هستند که خودشان نزد تو نیامده اند. آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف مى کنند، و (به یکدیگر) مى گویند: «اگر این (که ما مى خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى کرد،) بپذیرید. وگرنه (از او) دورى کنید.» (ولى) کسى را که خدا (براثر گناهان پى در پى او) بخواهد مجازات کند، نمى توانى در برابر خداوند از او دفاع کنى. آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند. در دنیا رسوایى، و در آخرت مجازات بزرگى نصیبشان خواهد شد. (مائده/(۴۱)
🔹شأن نزول آیه(۴۱)سوره مبارکه مائده🔹 ✅در شأن نزول این آیه، روایات متعددى وارد شده، از همه روشن تر، روایتى است که از امام باقر(علیه السلام) در این زمینه نقل گردیده که خلاصه اش چنین است: یکى از اشرافِ یهودِ خیبر که داراى همسر بود، با زن شوهردارى که او هم از خانواده هاى سرشناس خیبر محسوب مى شد، عمل منافى عفت انجام داد، یهودیان از اجراى حکم تورات (سنگسار کردن) در مورد آنها ناراحت بودند، و به دنبال راه حلّى مى گشتند که آن دو را از حکم مزبور معاف سازد و در عین حال، پاى بند بودن خود به احکام الهى را نشان دهند. این بود که براى هم مسلکان خود در مدینه پیغام فرستادند: حکم این حادثه را از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بپرسند (تا اگر در اسلام حکم سبک ترى بود، آن را انتخاب کنند و در غیر این صورت آن را نیز به دست فراموشى بسپارند و شاید از این طریق، مى خواستند توجه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را نیز به خود جلب کنند و خود را دوست مسلمانان معرفى نمایند). به همین جهت، جمعى از بزرگان یهود مدینه به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)شتافتند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا هر چه حکم کنم مى پذیرید؟ گفتند: به خاطر همین نزد تو آمده ایم! در این موقع، حکم سنگباران کردن کسانى که مرتکب زناى محصنه مى شوند نازل گردید، ولى آنها از پذیرفتن این حکم (به عذر این که در مذهب آنها چنین حکمى نیامده) شانه خالى کردند! پیامبر(صلى الله علیه وآله) اضافه کرد: این همان حکمى است که در تورات شما نیز آمده، آیا موافقید که یکى از شما را به داورى بطلبم و هر چه او از زبان تورات نقل کرد، بپذیرید. گفتند: آرى. پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: ابن صوریا که در فدک زندگى مى کند چگونه عالمى است؟ گفتند: او از همه یهود به تورات آشناتر است. به دنبال او فرستادند، هنگامى که نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، به او فرمود: تو را به خداوند یکتائى که تورات را بر موسى(علیه السلام) نازل کرد، دریا را براى نجات شما شکافت و دشمن شما فرعون را غرق نمود، و در بیابان شما را از مواهب خود بهره مند ساخت سوگند مى دهم بگو: آیا حکم سنگباران کردن در چنین موردى در تورات بر شما نازل شده است یا نه؟ او در پاسخ گفت: سوگندى به من دادى که ناچارم بگویم: آرى; چنین حکمى در تورات آمده است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: چرا از اجراى این حکم سرپیچى مى کنید؟ او در جواب گفت: حقیقت این است که: ما در گذشته این حدّ را درباره افراد عادى اجرا مى کردیم، ولى در مورد ثروتمندان و اشراف خوددارى مى نمودیم. این بود که گناه مزبور در طبقات مرفّه جامعه ما رواج یافت تا این که پسر عموى یکى از رؤساى ما مرتکب این عمل زشت شد، و طبق معمول از مجازات او صرف نظر کردند. در همین اثنا، یک فرد عادى مرتکب این کار گردید، هنگامى که مى خواستند او را سنگباران کنند، خویشان او اعتراض کرده، گفتند: اگر بنا هست این حکم اجرا بشود باید در مورد هر دو اجرا بشود، به همین جهت ما نشستیم و قانونى سبک تر از قانون سنگسار کردن تصویب نمودیم و آن این بود که: به هر یک چهل تازیانه بزنیم و روى آنها را سیاه کرده، وارونه سوار مرکب کنیم و در کوچه و بازار بگردانیم! در این هنگام، پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد: آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار کنند. و فرمود: خدایا من نخستین کسى هستم که حکم تو را زنده نمودم، بعد از آن که یهود آن را از بین برده بودند. در این هنگام آیات فوق نازل شد و جریان مزبور را به طور فشرده بیان کرد.
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه مائده آیه(۴۱)🔹 ✅از این آیه و چند آیه بعد از آن، استفاده مى شود که قضات اسلام حق دارند با شرایط خاصى درباره جرائم و جنایات غیر مسلمانان نیز قضاوت کنند که شرح آن طى این آیات بیان خواهد شد. آیه فوق با خطاب: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ: اى فرستاده! آغاز شده. این تعبیردر آیه ۶۷ همین سوره که مسأله ولایت و خلافت مطرح مى باشدنیز بیان شده، گویا به خاطر اهمیت موضوع و ترس و واهمه اى که از دشمن در کار بوده، مى خواهد حسّ مسئولیت را در پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیشتر تحریک کند و اراده او را تقویت نماید که تو صاحب رسالتى، آن هم رسالتى از طرف ما، بنابراین باید در بیان حکم، استقامت به خرج دهى. پس از آن، به دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عنوان مقدمه اى براى حکم بعد پرداخته، مى فرماید: اى فرستاده (خدا)! آنها که با زبان، مدعى ایمانند و قلب آنها هرگز ایمان نیاورده و در کفر بر یکدیگر سبقت مى جویند هرگز نباید مایه اندوه تو شوند (زیرا این وضع تازگى ندارد) (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ). بعضى معتقدند: تعبیر یُسارِعُونَ فِى الْکُفْرِ با تعبیر یُسارِعُونَ اِلَى الْکُفْرِ تفاوت دارد; زیرا جمله اول درباره کسانى گفته مى شود که کافرند و در درون کفر غوطهور، و براى رسیدن به مرحله نهائى کفر بر یکدیگر سبقت مى جویند. ولى جمله دوم درباره کسانى گفته مى شود که در خارج از محدوده کفر هستند و به سوى آن در حرکتند و بر یکدیگر سبقت مى گیرند. آنگاه بعد از ذکر کارشکنى هاى منافقان و دشمنان داخلى به وضع دشمنان خارجى و یهود پرداخته، مى گوید: همچنین کسانى از یهود نیز که این مسیر را مى پیمایند نباید مایه اندوه تو شوند (وَ مِنَ الَّذینَ هادُوا). بعد از آن، به پاره اى از اعمال نفاق آلود آنان اشاره کرده، مى گوید: آنها زیاد به سخنان تو گوش مى دهند تا آن را تکذیب کنند (سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ). اما این گوش دادن براى درک اطاعت نیست بلکه براى این است که دستاویزى براى تکذیب و افترا بر تو پیدا کنند. این جمله تفسیر دیگرى نیز دارد، و آن این که: آنها به دروغ هاى پیشوایان خود فراوان گوش مى دهند. ولى حاضر به پذیرش سخن حق نیستند .صفت دیگر آنها این است که: نه تنها براى دروغ بستن به مجلس شما حاضر مى شوند، بلکه در عین حال جاسوس هاى کسان دیگرى که نزد تو نیامده اند نیز مى باشند (سَمّاعُونَ لِقَوْم آخَرینَ لَمْ یَأْتُوکَ). و به تعبیر دیگر: آنها گوش بر فرمان جمعیت خودشان دارند و دستورشان این است که: اگر از تو حکمى موافق میل خود بشنوند بپذیرند، و اگر بر خلاف میلشان بود، مخالفت کنند. بنابراین، اینها مطیع و شنواى فرمان بزرگان خود هستند نه فرمان تو، در چنین حالى مخالفت آنها نباید مایه اندوه تو گردد; زیرا از آغاز به قصد پذیرش حق نزد تو نیامدند. دیگر از صفات آنها این است که: سخنان خدا را از مواضع حقیقى خود تحریف مى کنند (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ). خواه تحریف لفظى و یا تحریف معنوى، هر حکمى را بر خلاف منافع و هوس هاى خود تشخیص دهند، آن را توجیه، تفسیر و یا به کلّى ردّ مى کنند. عجیب تر این که: آنها پیش از آن که نزد تو بیایند تصمیم خود را گرفته اند، بزرگان آنها به آنان دستور داده اند: اگر محمّد حکمى موافقِ خواستِ ما گفت، بپذیرید و اگر بر خلافِ خواستِ ما بود از آن دورى کنید، مى فرماید: مى گویند: اگر این را که ما مى خواهیم به شما دادند بپذیرید و الاّ دورى نمائید (یَقُولُونَ إِنْ أُوتیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا). اینها چنان در گمراهى فرو رفته اند و افکارشان به قدرى متحجّر شده که بدون هر گونه اندیشه و مطالعه، آنچه را که بر خلاف مطالب تحریف شده آنان باشد ردّ مى کنند. و به این ترتیب، امیدى به هدایت آنها نیست، و خدا مى خواهد به این وسیله آنها را مجازات کرده و رسوا کند و کسى که خدا اراده مجازات و رسوائى او را کرده است هرگز تو قادر بر دفاع از او نیستى (وَ مَنْ یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً). آنها به قدرى آلوده اند که قابل شستشو نمى باشند، به همین دلیل آنها کسانى هستند که خدا نمى خواهد قلب آنها را شستشو دهد (أُولئِکَ الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ). زیرا کار خدا همیشه آمیخته با حکمت است و آنها که با اراده و خواست خود یک عمر کج روى کرده اند و به نفاق، دروغ و مخالفت با حق و حقیقت و تحریف قوانین الهى آلوده بوده اند، بازگشت آنها عادتاً ممکن نیست. آنها هم در این دنیا رسوا و خوار خواهند شد و هم در آخرت کیفر عظیمى خواهند داشت (لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ).✔️پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح خطبه(۱۹)🔹 🔺برخورد با منافق جسور و بى ادب! ✅قبل از ورود در شرح و تفسير اين خطبه، لازم است به دو نکته اشاره شود: 1ـ همان گونه که مى دانيم مخاطب در اين کلام «اشعث بن قيس» است که نام او «معدي کرب» بود و به مناسبت موهاى ژوليده اى که داشت او را «اشعث» ناميدند تا حدى که اسم اصلى او به فراموشى سپرده شد. او در زمان پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مسلمان شد سپس بعد از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مرتد شد و به حمايت از طايفه «بنى وليعه» که راه ارتداد را پيش گرفته بودند برخاست. «زياد بن لبيد» از سوى «ابوبکر» مأمور جنگ با آنان شد و اشعث در اين ميان اسير گرديد (اين اسارت او در اسلام بود). در زمان جاهليّت هنگامى که پدرش «قيس» کشته شد، براى گرفتن انتقام خون او به همراهى قبيله اش حرکت کرد و به جاى حمله به قبيله قاتل (قبيله بنى مراد) اشتباهاً به قبيله ديگرى (قبيله بنى الحارث) حمله کرد و چون در اين جنگ شکست خورد و اسير گشت براى آزادى او صدها شتر فديه دادند و اين اسارت او در حال کفر بود). به هر حال، هنگامى که او را نزد «ابوبکر» بردند (و اظهار ندامت کرد) او اشعث را عفو نمود و خواهرش «ام فروه» را که نابينا بود به وى تزويج نمود; و از اين زن چهار پسر آورد که يکى از آنها محمّد بود که با امام حسين(عليه السلام) و يارانش در کربلا به مقابله برخاست و دخترى به نام «جعده» که امام مجتبى(عليه السلام) را مسموم ساخت. «اشعث» از کسانى بود که با «عمروبن عاص» در مسأله ايجاد نفاق در صفوف ياران على(عليه السلام) در جنگ صفّين همکارى نمود. «ابن ابى الحديد» و «محمّد بن عبده» در يک کلام کوتاه «اشعث» را چنين معرفى مى کنند: «او از منافقين در عصر على(عليه السلام) بود و در ميان اصحاب آن حضرت مانند «عبدالله بن ابىّ بن سلول» در ميان ياران رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بود که هر کدام در زمان خود از رؤساى منافقين بودند و در بسيارى از توطئه ها و مفسده ها شرکت داشتند».(1) 2ـ در اين که اين کلام در کجا و به چه مناسبت على(عليه السلام) آن را خطاب به «اشعث» بيان فرمود، در ميان دانشمندان گفتگوست. در يک روايت چنين مى خوانيم که اميرمؤمنان على(عليه السلام) در حالى که بر منبر بود، نوشته اى بيرون آورد که کلامى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بر آن بود: «اَلْمُسْلِمُونَ تَتَکافَؤُ دِماءُهُمْ وَ هُمْ يَد عَلى مَنْ سِواهُمْ مَنْ اَحْدَثَ حَدثاً اَوْ آوى مُحْدِثاً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ وَ النّاسِ اَجْمَعينَ; خون مسلمانان با يکديگر برابر است و همگى به منزله يک دست در مقابل دشمنان هستند; کسى که بدعتى در دين خدا بگذارد يا بدعت گذارى را پناه بدهد، لعنت خدا و همه مردم بر او باد»!(2) «اشعث بن قيس» منافق، در اين جا صدا زد: «هذا وَاللهِ عَلَيْکَ لا لَکَ; اين به خدا سوگند به زيان توست نه به سود تو!» حضرت نگاهى به او کرد و سخنان تند بالا را در جواب او فرمود و او را به همه مردم با صراحت تمام معرفى کرد. شايد منظور اشعث از اين سخن اين بود که اگر خون مسلمانان با هم برابر است و بايد همه با هم متّحد باشند; چرا با گروهى از مسلمانان به جنگ برخاستى؟ (در حالى که نفاق افکنان، آتش افروزان جنگ جمل و صفّين و نهروان بودند و على(عليه السلام) به عنوان خليفه رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) که علاوه بر نصّ برخلافتش، مردم با او بيعت کرده بودند شناخته مى شد). در روايت ديگرى آمده است که آن حضرت بر منبر کوفه خطبه مى خواند و درباره «حکمين» که بعد از جنگ صفين، مصيبت بزرگى براى جهان اسلام به بار آوردند، سخن مى گفت; يکى از يارانش برخاست و عرض کرد اى اميرمؤمنان! تو ما را از قبول حکميّت نهى فرمودى سپس به آن امر کردى، ما نمى دانيم کداميک از اين دو کار بهتر است؟ حضرت دو دست خود را به يکديگر زد و فرمود: «هذا جَزاءُ مَنْ تَرَکَ الْعُقْدَةَ». منظور امام(عليه السلام) اين بود که اين کيفر کسى است که رأى صحيح را رها کند. شما نيز، سخن مرا در کار حکمين نپذيرفتيد و اصرار کرديد که من در برابر آن تسليم شوم، ولى «اشعث» چنين پنداشت که مفهوم سخن اين است که: اين جزاى من است که راه صحيح را رها کردم و لذا اعتراض کرد و گفت: «اى اميرمؤمنان اين سخن که گفتى بر زيان توست، نه به سود تو!»(3) * * * اکنون به شرح و تفسير خطبه باز مى گرديم، مطابق آنچه در اين سخن آمده اميرمؤمنان على(عليه السلام) در پاسخ اعتراض اشعث نخست مى فرمايد: «تو چه مى دانى چه چيز به زيان من است يا به سود من؟!» (ما يُدْريکَ ما عَلَىَّ مِمّا لى). اشاره به اين که تو اصلا مفهوم سخن مرا نفهميدى که چه مى گويم و اشاره به چه نکته اى مى کنم. منظور من دعوت مسلمين به اتّحاد و اشاره به اشتباهى است که در مسأله قبول «حکمين» کردند تا ديگر اين گونه کارها را تکرار نکنند. امّا تو مطلب را وارونه فهميدى! @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و پنجاه‌ و‌ پنجم ❇️ دوران جنگ نهروان ✳️ مدارا و نرم خویی با خوارج 🔹مدارا تا پایان مدت معاهده [ پس از ورود به کوفه، موضوع خوارج به مشکل بزرگی تبدیل شد. شش ماه تا پایان معاهدهٔ حٓکمیت باقی مانده‌ بود و در تمام این مدت با آنان گفت‌وگو و بحث می‌کردیم. آنان بعضی آیات قرآن را بر ضد من تأویل می‌کردند، از جمله این آیه را: «خداوند به حق داوری می‌کند و معبودهایی که غیر از او می‌خوانند، هیچ‌گونه داوری ندارند.» برای آنان پیام فرستادم: ] 🔻ما تا پایان مدت معاهده با شما مدارا می‌کنیم و در این مدت کتاب خدا را مطالعه کرده و با هم بحث و گفت‌وگو خواهیم‌کرد. امیدواریم با هم به صلح‌ و صفا برسیم. [ و از آنان خواستم: ] 🔻دوازده نفر از بزرگان خویش را مشخص کنید، ما نیز دوازده تن از افراد خود را انتخاب می‌کنیم و همگی در یک مکان گرد هم می‌آییم تا سخن‌گویان ما استدلال‌های خویش را بیان کنند و سخن‌گویان شما نیز دلایل شما را تبیین سازند. [ پس از گفت‌و‌گو‌های طولانی بین آنان، خودم در جمعشان حاضر شدم و مطالبی را به آنان گفتم: ] 🔻اما بعد، من شما را برای پذیرش حٓکمیت تشویق نکردم و شما بودید که به دلیل خستگی و ضعف در جنگ، از اطراف من پراکنده شُدید. اهل شام مرا به حکم قرآن دعوت کردند. نگرانی من این‌ بود که اگر از پذیرش دعوت آنان خودداری‌ کنم، شما این آیات را بر من تطبیق کنید: { أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ } ( آیا ندیدی کسانی را که بهره‌ای از کتاب داشتند، به‌سوی کتاب الهی دعوت شدند تا [این کتاب] در میان آن‌ها داوری کند، سپس گروهی از آنان روی می‌گردانند، در حالی که از قبول حق اعتراض دارند؟ ) همچنین آیه ۹۵ سوره مائده و آیه ۳۵ سوره انسان را قرائت کردم. [ آنها در پاسخ من گفتند: تو ما را به کتاب خدا و عمل به آن دعوت کردی و ما پذیرفتیم و با تو بیعت کردیم. مردان ما در جنگ جمل و صفین به سبب اطاعت از تو کشته شدند؛ اما تو در امر الهی تردید کردی و به حٓکمیت دشمن خویش تن دادی! ما بر سر همان پیمان اول خویش باقی هستیم و امروز تو هستی که بر سر پیمان نیستی و تغییر کرده‌ای! ما نمی‌توانیم با تو همراهی کنیم؛ مگر اینکه توبه کرده و اعتراف کنی که گمراه شدی! به آنان گفتم: ] 🔻اما به خدا پناه می‌برم از اینکه اعتراف کنم گمراه شده‌ام. من از روزی که اسلام آورده‌ام تا به امروز، لحظه‌ای دچار تردید نشده‌ام و از هنگامی که راه هدایت را یافتم، هیچ‌گاه گمراه نگشته‌ام؛ بلکه خداوند به واسطهٖٔ ما، شما را هدایت‌ کرد و از گمراهی و کفر نجاتتان داد و از نادانی رهایی بخشید. 🔻من حٓکمیت داوران را مطابق کتاب خدا و سنت جامع و کامل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پذیرفتم. اگر آنان مطابق کتاب خدا داوری کنند، تردیدی نیست که باید به حقانیت من حکم صادر کنند و مرا شایستهٔ خلافت بدانند و اگر به غیر کتاب خدا داوری کنند، حکم آنان دربارهٔ من و شما هیچ ارزشی ندارد. 🔹به کوفه برگردید [ همان‌طور که یاد شد، جمعی از خوارج در بیرون شهر کوفه مانده بودند و حاضر نبودند به شهر وارد شوند و به منازلشان بروند. به آنان گفتم: ] 🔻 آیا شما مرا جاهل و نادان می‌دانید؟ [ گفتند: نه. پرسیدم: ] 🔻بنابراین، اگر احکامی صادر کنم، آنها را پذیرفتنی می‌دانید؟ [ گفتند: آری. گفتم: ] 🔻پس به شهر خویش، کوفه، برگردید تا با هم بحث و مناظره کنیم. [ آنان پذیرفتند که وارد شهر شوند. ولی همه جا شعار «لاحکم الا لله» سر می‌دادند. ] 🔹مانع از حضور آن‌ها در مساجد نمی‌شویم [ جمع دیگری از خوارج در منطقه «حروراء» اردو زده بودند. به میان آنان رفتم و در ضمن گفت‌وگو با آنان، دلایل خویش را برای پذیرش حٓکمیت بیان کردم. در نهایت، آنان نیز قبول کردند که به شهر کوفه برگردند؛ اما در کوفه نیز به مخالفتشان ادامه دادند. به یارانم گفتم: ] 🔻رفتار ما با آنان تا زمانی که خونی ریخته نشده و مرتکب حرامی نشده‌اند، چنین خواهد‌بود: آنان را از حقوق بیت‌المال محروم نمی‌کنیم، و مانع از حضور آن‌ها در مساجد نمی‌شویم و تحریک به جنگ و تهییج به شورش هم نمی‌کنیم. 📚منابع: ۱. قرآن کریم، سورهٔ‌غافر، آیهٔ۲۰ ۲. قرآن‌کریم، سوره آل‌عمران، آیهٔ ۲۳ ۳. أنساب‌الاشراف، ج۲، ص۳۵۳، رقم۴۲۴ ۴. تاریخ‌یعقوبی، ج۲، ص۱۹۱ ۵. تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳ و ۵۴ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 📜 خطبه غدیر 4⃣1⃣ 🔷 بخش نهم 🔻هان مردمان! من پيام خدا را برايتان آشكار كرده، تفهيم نموده‏ ام و اين على است كه پس از من، شما را آگاه مى‏ كند. 🔻اينك شما را مى‏ خوانم كه پس از پايان خطبه، براى انجام بيعت با او و اقرار به امامتش، با من و سپس با او دست دهيد. 🔻هشدار! من با خدا بيعت كرده‏ ام و على با من پيمان بسته است و اكنون از سوى خداى عزّوجلّ بر امامت او از شمايان پيمان مى‏ گيرم. 🔻«(اى پيامبر!) آنان‏كه با تو بيعت كنند، هر آينه با خدا بيعت كرده‏ اند. دست خدا بر فرازِ دست آنان است و آن‏كس كه بيعت شكند، به زيان خود شكسته و خداوند آن را كه بر پيمان الهى وفادار باشد، پاداش بزرگى خواهد داد».(فتح / 10) @Nahjolbalaghe2