13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
0⃣4⃣ چله عظیم قرن
#زیارت_عاشورا
🔷از نیمه #شعبان تا #شبهای_قدر
#نسخهاهلبیت
🤲 الهم عجل لولیک الفرج
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞ أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
آیا کسى که مى داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسى است که نابیناست؟! تنها خردمندان متذکّر مى شوند.
(الرعد/۱۹)
*
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنقُضُونَ الْمِيثَاقَ
همان کسانى که به عهد الهى وفا مى کنند، و پیمان را نمى شکنند.
(الرعد/۲۰)
*
وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ
و کسانى که پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار مى دارند. و از پروردگارشان مى ترسند. و از بدى حساب (روز قیامت) بیم دارند.
(الرعد/۲۱)
*
وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ
و کسانى که براى جلب رضاى پروردگارشان شکیبایى مى کنند. و نماز را برپا مى دارند. و از آنچه به آنها روزى داده ایم، پنهان و آشکار، انفاق مى کنند. و با حسنات، سیّئات را برطرف مى سازد. سرانجام (نیک) سراى آخرت، از آن آنهاست.
(الرعد/۲۲)
*
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ ۖ وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ
(همان) باغهاى جاویدان بهشتى که همراه پدران و همسران و فرزندان صالحشان، وارد آن مى شوند. و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى گردند.
(الرعد/۲۳)
*
سَلَامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ ۚ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ
(و به آنان مى گویند:) سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام سراى جاویدان!
(الرعد/۲۴)
*
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیه (۱۸)🔹 ✅آنها که دعوت حق را اجابت کردند پس از بیان چهره حقّ و باطل در ض
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۱۹ الی ۲۴)🔹
🔷درهاى هشت گانه بهشت و برنامه اولواالالباب
در آیات مورد بحث ترسیم و تجسّمى از جزئیّات برنامه هاى سازنده طرفداران حق به چشم مى خورد که بحث آیات گذشته را تکمیل مى کند.
در اوّلین آیه مورد بحث به صورت یک استفهام انکارى مى فرماید: آیا کسى که مى داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حقّ است، همانند کسى است که نابیناست؟ (أَفَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَى).
چه تعبیر جالبى! نمى گوید آیا کسى که مى داند که این قرآن بر حقّ است مانند کسى است که نمى داند، بلکه مى گوید: آیا کسى که این را مى داند همانند نابیناست؟ این تعبیر اشاره لطیفى است به اینکه ندانستن این واقعیّت به هیچ روى امکان پذیر نیست مگر اینکه چشم دل انسان به کلّى از کار افتاده باشد، وگرنه چگونه ممکن است دارنده چشم بینا و سالم، چهره آفتاب را نبیند؟ و عظمت این قرآن، درست همانند نور آفتاب است.
و لذا در پایان آیه اضافه مى کند: تنها صاحبان اندیشه متذکّر مى شوند (إِنَّمَایَتَذَکَّرُ أُوْلُواالاَْلْبَابِ).
الباب جمع لُبّ به معنى مغز هر چیز است. بنابراین نقطه مقابل اولواالالباب افراد بى مغز و پوک و میان تهى و بى محتوا هستند.
این آیه به گفته بعضى از مفسّران بزرگ، با تأکید هر چه بیشتر، مردم را به فراگیرى علم و مبارزه با جهل دعوت مى کند زیرا افراد فاقد علم را نابینا شمرده است.
*
سپس به عنوان تفسیر اولواالالباب (صاحبان اندیشه)، ریز برنامه هاى طرفداران حق را بیان کرده و قبل از هر چیز روى مسأله وفاى به عهد و ترک پیمان شکنى انگشت نهاده مى گوید: همانان که به عهد الهى وفا مى کنند و پیمان را نمى شکنند (الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ لاَ یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ).
بى گمان عَهْدِ اللهِ (عهد الهى) معناى وسیعى دارد که عهدهاى فطرى و پیمان هایى که خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته (همانند فطرت توحید و عشق به حق و عدالت) و نیز پیمان هاى عقلى یعنى آنچه انسان با نیروى تفکّر و اندیشه و خرد از حقایق عالم هستى و مبدأ و معاد درک مى کند و پیمان هاى شرعى یعنى آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در رابطه با اطاعت از دستورهاى الهى و ترک معصیت و گناه، از مؤمنان گرفته است همه را شامل مى شود.
طبیعى است که وفا به پیمان هایى که انسان با دیگران مى بندد در این مجموعه وارد است زیرا خدا فرمان داده که این پیمان ها نیز محترم شمرده شود، بلکه هم در پیمان هاى تشریعى داخل است و هم در پیمان هاى عقلى.
*
دومین مادّه برنامه آنان حفظ پیوندها و پاسدارى از آنهاست. آیه مى فرماید:
و آنان که پیوندهایى را که خداوند دستور به برقراریشان داده برقرار مى دارند (وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ).
تعبیرى از این وسیع تر در این زمینه نمى توان یافت، زیرا انسان پیوندى با خدا، پیوندى با پیامبران و رهبران، پیوندى با سایر انسان ها (اعمّ از دوست، همسایه، خویشاوند، برادران دینى و همنوعان) و نیز پیوندى با خود دارد که همه آنها را باید محترم شمرد، حقّ همه را ادا کرد و کارى که منجر به قطع یکى از این پیوندها مى شود انجام نداد.
در حقیقت انسان موجودى منزوى و جدا از عالم هستى نیست بلکه سراپاى وجودش را پیوندها، علاقه ها و ارتباط ها تشکیل مى دهد.
از یک سو با آفریننده این دستگاه پیوند دارد که اگر ارتباطش را از او قطع کند نابود مى شود، همان گونه که نور یک چراغ با قطع شدن خطّ ارتباطى آن با مبدأ مولّد برق از میان مى رود. بنابراین همان طورى که از نظر تکوینى پیوند با این مبدأ بزرگ دارد، از نظر اطاعت فرمان و تشریع نیز باید پیوند خود را برقرار کند.
از سوئى دیگر، پیوندى با پیامبر و امام به عنوان رهبر و پیشوا دارد که قطع آن او را در بیراهه ها سرگردان مى کند.
از سوى سوم، پیوندى با تمام جامعه انسانیّت و به خصوص با آنها که حقّ بیشترى بر او دارند همانند پدر و مادر و خویشاوندان و دوستان و استاد و مربّى.و از سوى چهارم، پیوندى با نفس خویش دارد، از این نظر که مأمور به حفظ مصالح خویشتن و ترقّى و تکامل آن شده است.
برقرار ساختن هر یک از این پیوندها در واقع مصداق یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ است، و قطع هر یک از این پیوندها قطع مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ است، چون خدا دستور وصل همه این پیوندها را داده است.
از آنچه گفتیم ضمناً تفسیر احادیثى که در رابطه با این آیه وارد شده است روشن مى شود که گاهى آن را به اقوام و بستگان تفسیر فرموده اند و گاه به امام و پیشواى دین، و گاهى به آل محمد(صلى الله علیه وآله)، و زمانى به همه افراد باایمان.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۱۹ الی ۲۴)🔹 🔷درهاى هشت گانه بهشت و برنامه اولواالالباب در آیات مورد ب
↩️مثلاً در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت درباره تفسیر یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ سؤال شد، فَقالَ قَرابَتُکَ: فرمود: منظور خویشاوندان تو است .
و نیز در حدیث دیگرى از همان امام مى خوانیم که فرمود: نَزَلَت فی رَحِمِ آلِ مُحَمَّد وَ قَد یَکونُ فی قَرابَتِکَ: این جمله درباره پیوند با آل محمّد صادر شده است و گاهى در خویشاوندان و بستگان تو نیز هست .
جالب اینکه در پایان این حدیث مى خوانیم که امام فرمود: فَلا تَکونَنَّ مِمَّن یَقولُ لِلشَّىءِ إنَّهُ فی شَیء واحِد: از کسانى مباش که معنى آیات را منحصر به مصداق معیّنى بدانى .
این جمله اشاره روشنى به وسعت معانى آیات قرآن است که مکرّر خاطرنشان کرده ایم.
باز در حدیث سومى از همان پیشواى بزرگ مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: هُوَ صِلَةُ الإمامِ فی کُلِّ سَنَة بِما قَلَّ أو کَثُرَ ثُمَّ قالَ وَ ما اُریدُ بِذلِکَ إلاّ تَزکیَتَکُم: منظور برقرار ساختن پیوند با امام و پیشواى مسلمانان در هر سال از طریق کمک مالى است، کم باشد یا زیاد. سپس فرمود: منظور من با این کار فقط این است که شما را پاکیزه کنم .
سومین و چهارمین برنامه طرفداران حق این است: و از پروردگارشان مى ترسند، و از بدىِ حساب (روز قیامت) بیمناکند (وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ).
در اینکه میان خشیت و خوف چه تفاوتى وجود دارد، با اینکه هر دو نزدیک به یکدیگر است، بعضى گفته اند: خشیت، ترسى است که همراه با احترام و علم و یقین باشد; ازاین رو در قرآن این حالت مخصوص دانشمندان شمرده شده است: إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ: از میان بندگان خداوند، تنها علما و دانشمندان از او خشیت دارند .
ولى با توجّه به موارد استعمال کلمه خشیت در قرآن که در آیات بسیارى به کار رفته است روشن مى شود که درست به همان معنى خوف به کار رفته و به صورت مرادف با آن استعمال شده است. در اینجا این پرسش پیش مى آید که آیا ترس از پروردگار چیزى جز ترس از حساب و مجازات اوست، با این حال چه تفاوتى میان جمله یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ و یَخَافُونَ سُوءَالْحِسَابِ وجود دارد؟
پاسخ این است که ترس از خداوند الزاماً به معنى ترس از مجازات و حساب او نیست، بلکه عظمت مقام او و احساس سنگین بودن وظیفه بندگى (حتّى بدون توجّه به مجازات و کیفر) در دل افراد باایمان، خودبه خود ایجاد یک نوع حالت ترس مى کند; ترسى زاییده ایمان و آگاهى از عظمت خدا و احساس مسؤولیّت در برابر او (آیه ۲۸ فاطر ممکن است اشاره به همین معنى باشد).
پرسش دیگرى که در اینجا پیش مى آید درباره سوءالحساب است، آیا به راستى در قیامت هنگام محاسبه اعمال افراد، بدحسابى وجود دارد؟
پاسخ این پرسش را در چند آیه قبل که عین این کلمه به کار رفته بود بیان کردیم و گفتیم که منظور از آن، رسیدگى دقیق و بدون گذشت و حساب کردن تمام جزئیّات و به اصطلاح مو را از ماست کشیدن است. حدیث جالبى نیز در همین زمینه وارد شده بود که در آنجا بیان شد.
در آنجا گفتیم این احتمال نیز وجود دارد که منظور از سوءالحساب ، محاسبه توأم با سرزنش باشد و بعضى سوءالحساب را به معنى سوءالجزاء (پاداش بد) تفسیر کرده اند، همان گونه که مى گوییم حساب فلان کس را کف دستش بگذار، یعنى مجازاتش کن.
این احتمال را نیز دادیم که سوءالحساب یک مفهوم جامع داشته باشد و همه این معانى را شامل شود.
*
پنجمین برنامه آنها استقامت است در برابر مشکلاتى که در مسیر اطاعت از خدا، ترک گناه، جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد آن هم صبر و استقامتى براى جلب خشنودى پروردگار، ازاین رو مى فرماید: و آنان که به خاطر ذاتِ (پاک) پروردگارشان شکیبایى مى کنند (وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ).
کراراً مفهوم صبر را که استقامت به معنى وسیع کلمه است یادآور شده ایم، امّا عبارت وَجْهِ رَبِّهِمْ یکى از دو معنى را مى رساند. نخست اینکه وجه در چنین موارد به معنى عظمت است، همان گونه که به نظر و رأى مهم گفته مى شود: هذا وَجهُ الرّأى: یعنى این رأى مهمّى است . و این شاید به خاطر آن است که وجه در اصل به معنى صورت است و آن مهم ترین قسمت ظاهرى بدن انسان است چون اعضاى مهمّ بینایى و شنوایى و گویایى در آن قرار گرفته است.
دیگر اینکه وجه ربّ در اینجا به معنى خشنودى پروردگار است، یعنى آنها به خاطر جلب رضاى حق، در برابر همه مشکلات صبر و استقامت به خرج مى دهند. استعمال وجه در این معنى به خاطر آن است که انسان هنگامى که مى خواهد رضایت کسى را جلب کند صورت او را به خود متوجّه مى سازد; بنابراین وجه در اینجا جنبه کنایى دارد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️مثلاً در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت درباره تفسیر یَصِلُونَ مَا أَمَرَ
↩️در هر صورت این جمله دلیل روشنى است بر اینکه شکیبایى و به طور کلّى هر عمل خیرى، در صورتى ارزش دارد که ابتغاء وجه الله و براى خدا باشد و اگر انگیزه هاى دیگرى از قبیل ریاکارى و جلب توجّه مردم که او آدم بااستقامت و نیکوکارى است، یا حتّى براى ارضاى غرور خود کارى را انجام دهد بى ارزش است. و به گفته بعضى از مفسّران، گاهى انسان در برابر حوادث ناگوار صبر مى کندتا مردم بگویند چقدر بااستقامت است؟ و گاهى از ترس اینکه نگویند چه آدم کم ظرفیّتى است؟ گاه به خاطر اینکه دشمنان او را شماتت نکنند. زمانى به خاطر اینکه مى داند بى تابى و جزع بیهوده است. و گاهى به خاطر اینکه چهره مظلومیّت به خود بگیرد و به یارى او برخیزند. هیچ یک از این امور دلیل بر کمال نفس انسانى نیست.
امّا هنگامى که به خاطر اطاعت فرمان خدا و اینکه هر حادثه اى در زندگى رخ مى دهد دلیل و حکمتى دارد، استقامت به خرج مى دهد آن چنان که عظمت حادثه را درهم مى شکند و از گشودن زبان به کفران و آنچه دلیل جزع است خوددارى مى کند، این همان صبرى است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده و ابتغاء وجه ربّهم محسوب مى شود.
ششمین برنامه آنها این است: و نماز را برپا مى دارند (وَ أَقَامُوا الصَّلَوةَ).
گرچه اقامه نماز یکى از مصادیق وفا به عهدالله و حتّى مصداق زنده اى براى حفظ پیوندهاى الهى و از یک نظر از مصادیق استقامت است، از آنجا که این مفاهیم کلّى مصداق هاى بسیار مهمّى دارد که در سرنوشت انسان فوق العاده مؤثّر است، در این جمله و جمله هاى بعد روى آنها انگشت نهاده.
و چه چیز مهم تر از اینکه انسان هر صبح و شام پیوند خود را با خدا تجدید کند، با او به راز و نیاز برخیزد و به یاد عظمت او و مسؤولیّت هاى خویش بیفتد و به مدد این کار، زنگار گناه را از دل و جان بشوید و با پیوستن قطره وجود خود به اقیانوس بیکران هستى حق، مایه بگیرد؟آرى، نماز همه این برکات و آثار را دارد.
سپس هفتمین برنامه حق جویان را با این عبارت بیان مى کند: و از آنچه به آنان روزى داده ایم، در پنهان و آشکار، انفاق مى کنند (وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِیَةً).
نه تنها در این آیه مسأله انفاق یا زکات به دنبال نماز قرار مى گیرد، بلکه در بسیارى از آیات قرآن این ترادف به چشم مى خورد، زیرا یکى پیوند انسان را با خدا و دیگرى پیوند او را با خلق محکم مى کند.
شایان ذکر است که جمله مِمّا رَزَقناهُم (از آنچه به آنها روزى داده ایم) هر موهبتى اعمّ از مال، علم، قدرت، موقعیّت، نفوذ اجتماعى و جز اینها را شامل مى شود. زیرا انفاق نباید یک بُعدى باشد بلکه در تمام ابعاد و همه مواهب انجام گیرد.
جمله سِرًّا و عَلانِیَةً (در پنهان و آشکار) اشاره به این واقعیّت است که آنها در انفاق هاى خود به کیفیّت هاى آن نیز نظر دارند، زیرا گاه اگر انفاق، پنهانى صورت گیرد بسیار مؤثّرتر است و این در مواردى است که حفظ حیثیّت طرف چنین ایجاب مى کند یا نسبت به انفاق کننده ـ که مصون از ریا و نشان دادن عمل به دیگران باشد ـ و گاه اگر آشکارا باشد اثرش وسیع تر خواهد بود. و این در مواردى است که باعث تشویق دیگران به این کار خیر و اقتدا به او شود و یک عمل خیر او سبب ده ها یا صدها یا هزاران کار خیر مشابه گردد.
و از اینجا روشن مى شود که قرآن در انجام دادن یک عمل مثبت آن چنان باریک بین است که تنها به اصل توجّه نمى کند، بلکه تأکید دارد که هم اصل عمل، خیر باشد و هم کیفیّت انجام دادن آن (در مواردى که یک کار ممکن است با کیفیّت هاى مختلفى انجام گیرد).
✔️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۶۵)🔹 ❓گفتار دانشمندان، درد يا دارو؟ امام عليه السلام در اين گفتار حكيما
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۶۶)🔹
🔷توجه به حفظ و نگارش احادیث
🔹براى آموزش صحيح شتاب مكن!
در آغاز اين كلام امام عليه السلام آمده است: «مردى از محضرش خواست ايمان را براى او شرح دهد»؛ (وَسَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الاِْيمَانَ).
گفته اند: اين مرد، عمار ياسر بود كه هم در صحنه جهاد مى درخشيد و هم در معارف اسلامى. هنگامى كه خود را در كنار آن چشمه جوشان معرفت ديد، درخواست كرد كه مهمترين مسئله را كه همان ايمان است با تمام ويژگى هايش براى او شرح دهد. امام عليه السلام به او فرمود: «(شتاب مكن) فردا نزد من بيا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم كه اگر گفته ام را فراموش كنى ديگرى آن را براى تو حفظ كند، زيرا سخن همچون شترِ فرارى است كه بعضى ممكن است آن را پيدا كنند و بعضى آن را نيابند»؛ (إِذَا كَانَ الْغَدُ فَأْتِني حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ، فَإِنْ نَسِيْتَ مَقَالَتي حَفِظَهَا عَلَيْکَ غَيْرُکَ فَإِنَّ الْكَلاَمَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هذَا وَيُخْطِئُهَا هذَا).
همانگونه كه در ذيل ترجمه آن، پيش از اين ذكر كرديم، شرح جامعى كه امام عليه السلام درباره ايمان داد همان است كه در حكمت 31 آمده و توضيح آن گذشت. به هر حال مقصود امام عليه السلام در گفتار حكيمانه بالا اين است كه مطالب اساسى و مهم مانند شرح ويژگى هاى ايمان بايد در حضور جمع بيان شود تا هيچيك از نكته هاى آن ضايع نگردد و به طور كامل براى غير حاضران و حتى براى نسلهاى آينده باقى بماند. اضافه بر اين، هنگامى كه سخنى در حضور جمع گفته شود به يقين در ميان آنها افراد فاضل و برجسته كم نيستند؛ آنها مى توانند در فهم مفاهيم آن به ديگران كمك كنند.
«شارِدَة» از ماده «شُرُود» (بر وزن سرود) به معناى حيوان يا انسان فرارى است و چون در اينجا به صورت مؤنث آمده و غالبآ ضرب المثلهاى عرب به شتر است، مى تواند اشاره به ناقه گريزپا باشد. بعضى «شرود» را به معناى فرار توأم با اضطراب تفسير كرده اند و به هر حال اين واژه به صورت كنايه درمورد سخنها و مسائل ديگر به كار مى رود. «يَنْقُفُها» از ماده «نَقْف» (بر وزن وقف) در اصل به معناى شكافتن و سوراخ كردن و در گفتار بالا به اين معناست كه بعضى مى توانند كلام را بشكافند و معانى اصلى آن را استخراج كنند و بعضى قادر بر آن نيستند. ولى در بسيارى از نسخه هاى نهج البلاغه يا كتب ديگر كه اين گفتار حكيمانه در آنها نقل شده «يَثقَفُها» به جاى «يَنْقُفُها» آمده است كه از ماده «ثِقافَة» به معناى يافتن و فهميدن است و در اينجا همان معناى فهم و درك را دربر دارد ونتيجه اش همان مى شود كه در بالا آمد؛ يعنى اگر كلام در برابر جمع ايراد شود وبعضى نتوانند به حقيقت معناى آن برسند، گروه ديگرى كه داراى فهم و شعور بيشترى هستند آن را درك كرده و براى ديگران تبيين مى كنند. اين نسخه صحيح تر به نظر مى رسد.
در هر صورت، كلام هنگامى كه در جمع ايراد شود هم الفاظ آن به طور كامل حفظ مى شود و هم مفاهيم آن روشن مى گردد. اين سخن امام عليه السلام مى تواند اشاره و تأكيدى بر حفظ احاديث و نقل كامل وكتابت آنها براى كسانى كه در مجلس امام عليه السلام حضور نداشتند و يا نسلهاى آينده باشد. درست برخلاف رفتارى كه با احاديث پيامبر صلي الله عليه وآله در قرن اول به واسطه كج انديشىِ بعضى از حاكمان انجام شد كه نقل احاديث آن حضرت را ممنوع ساختند و بسيارى از گوهرهاى گرانبهاى احاديث، برپايه اين ندانمكارى ويا اعمال اغراض سوء از ميان رفت و هنوز نيز مسلمانان از اين نظر احساس خسارت بزرگى مى كنند. هرچند گروهى در گوشه و كنار، به، رغم آن تحريم غلط يا مغرضانه، بخش قابل توجهى از سخنان پيغمبر صلي الله عليه وآله را حفظ كرده، به دست شاگردان خود سپردند كه در قرن هاى بعد ظهور و بروز كرد.
همانگونه كه در ترجمه اين سخن آمد، سيّد رضى؛ پس از ذكر اين كلام حكيمانه مى گويد: آنچه را امام عليه السلام (فرداى آن روز) در پاسخ اين سؤال كننده بيان فرمود، همان است كه ما در همين باب كلمات قصار به عنوان «الإيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ» (حكمت 31) آورديم. (پيش از اين به عنوان «عَلى أرْبَعِ دَعائِمٍ» آورده شده است)؛ (وَقَدْ ذَكَرنا ما أجابَهُ بِهِ فيما تَقَدَّمَ مِنْ هذَا الْبابِ وَهُوَ قَوْلُهُ: «الإِيمانُ عَلى أرْبَعِ شُعَبٍ»).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۶۶)🔹 🔷توجه به حفظ و نگارش احادیث 🔹براى آموزش صحيح شتاب مكن! در آغاز اين كلام
↩️نكته:
كتابت حديث:
مى دانيم احاديث اسلامى اعم از احاديثى كه از پيامبر اكرم صلي اله عليه وآله نقل شده يا از امامان معصوم، نقش بسيار مهمى در فهم معارف اسلام دارد. به همين دليل معصومان تأكيد داشتند احاديث آنان به صورت كامل حفظ و براى نسلهاى آينده به يادگار گذاشته شود. از جمله در حديثى از مفضل بن عمر مى خوانيم كه مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: «اكْتُبْ وَبُثَّ عِلْمَکَ فِي إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ كُتُبَکَ بَنِيکَ فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لايَأْنَسُونَ فِيهِ إِلاَّ بِكُتُبِهِمْ؛ (اين احاديث را) بنويس ومعلومات خود را در ميان برادرانت منتشر كن و اگر از دنيا رفتى كتابهايت را به يادگار به فرزندانت بسپار، زيرا زمان سختى بر مردم مىآيد كه تنها به كتابهايشان انس مى گيرند».
نيز از احاديث استفاده مى شود كه معصومان اصرار داشتند كلمات آنها بدون كم و زياد حفظ شود و به ديگران برسد؛ در حديثى از «ابوبصير» مى خوانيم كه مى گويد: از امام صادق عليه السلام تفسير اين آيه شريفه را پرسيدم: (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ يَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَيُحَدِّثُ بِهِ كَمَا سَمِعَهُ لايَزِيدُ فِيهِ وَلا يَنْقُصُ مِنْهُ؛ منظور از اين آيه كسانى هستند كه احاديث را مى شنوند و عينآ بدون كم و زياد آن را براى ديگران بازگو مى كنند». به همين دليل اصرار داشتند كه حتى الامكان احاديث آنها درجمعى مطرح شود كه اگربعضى نتوانند حديث رابه خوبى حفظ كنند، برخى ديگر از عهده آن برآيند. اصحاب نيز اصرار داشتند حتى الامكان احاديث معصومان را در همان جلسه بيان حديث مكتوب كنند تا از كم و زياد محفوظ بماند.
در حديثى مى خوانيم كه «زراره»، محدث و فقيه مشهور از امام صادق عليه السلام سؤالى درباره وقت ظهر و عصر كرد و به دنبال آن آمده است: «وَفَتَحَ أَلْوَاحَهُ لِيَكْتُبَ» (بلافاصله كاغذ و قلم آماده كرد تا سخن امام عليه السلام را بنويسد) ولى امام عليه السلام پاسخى به او نداد. او الواح خود را جمع كرد و گفت: بر ماست كه سؤال كنيم وشما آگاهتريد كه چه وظيفه اى داريد. و در پايان حديث آمده است كه امام عليه السلام پس از مدّتى پاسخ را براى او فرستاد (و از وى دلجويى كرد). در حالات ياران اهل بيت مى خوانيم كه بعضى از آنها كه دهها كتاب از احاديث آن بزرگواران را پر كرده بودند آنها را به راويان بعد مى سپردند.
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2