8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷علت برتری امام کاظم علیه السلام بر هارون الرشید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت هشتاد و ششم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻حضرت ا
🌳شجره آشوب« قسمت هشتاد و هفتم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻در برخی روایات آمده است مروان از حسنین علیهما السلام خواست تا نزد امیرالمومنین شفاعت کنند تا وی را آزاد سازد. حضرت نیز او را آزاد کرد و فرمود من به بیعت او نیازی ندارم. اما در برخی نقل های دیگر آمده است ابن عباس، چنین شفاعتی را نزد امام برای مروان کرد.
🔻ب) مغیره بن شعبه
یکی از شخصیت هایی که باید عملکرد او در دوران خلافت امام علی علیه السلام مورد واکاوی قرار گیرد، مغیره بن شعبه است.
🔻درباره او، یکی از جامع ترین روایات از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود: «هامان این امت، مغیره بن شعبه است.» هامان، وزیر فرعون بود. این روایت را زمانی به درستی درک می کنیم که بدانیم رسول خدا، فرعون امت را معاویه معرفی کرد. حالا به وضوح می فهمیم که نقش مغیره برای معاویه چگونه بود.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞كَذَٰلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ ۚ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ
همان گونه (که پیامبران پیشین را مبعوث کردیم،) تو را به میان امّتى فرستادیم که پیش از آنها امّتهاى دیگرى آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحى نموده ایم بر آنان بخوانى، درحالى که به خداوندى که رحمتش عام است، کفر مىورزند. بگو: «او پروردگار من است. معبودى جز او نیست. تنها بر او توکّل کردم.
و بازگشتم به سوى اوست.»
(الرعد/۳۰)
۞ وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَل لِّلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ۗ أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا ۗ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ
اگربوسیله قرآن، کوهها به حرکت در آیند یا زمین قطعه قطعه شود، یا بوسیله آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم کافران، ایمان نخواهند آورد.) ولى تمام امور در اختیار خداست. آیا آنها که ایمان آورده اند نمى دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت مى کند؟! (امّا هدایت اجبارى سودى ندارد.)و پیوسته بلاهاى کوبنده اى بر کافران به سبب اعمالشان وارد مى شود، و یا به نزدیکى خانه آنها فرود مى آید، تا وعده (نهایى) خدا فرارسد.به یقین خداوند از وعده خود تخلّف نمى کند.
(الرعد/۳۱)
*
۞وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ ۖ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ
«صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم»
(تنها تو را استهزا نکردند، بلکه) پیامبران پیش از تو نیز مورد استهزا قرار گرفتند. من به کافران مهلت دادم. سپس آنها را مجازات کردم. و چه مجازات شدیدى بود؟!
(الرعد/۳۲)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️ز) دنیاپرستى دنیاپرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادّى، یکى از بزرگ ترین عوامل اضطراب و
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۰ الی ۳۲)🔹
🌧شأن نزول:
مفسّران گفته اند نخستین آیه مورد بحث در صلح حدیبیه در سال ششم هجرت نازل شده است در آن هنگام که مى خواستند صلح نامه را بنویسند، پیامبر(صلى الله علیه وآله)به على(علیه السلام) فرمود: بنویس بِسمِ اللهِ الرَّحمـنِ الرَّحیمِ .
سهیل بن عمرو و سایر مشرکان گفتند: ما رحمان را نمى شناسیم. تنها یک رحمان داریم و آن در یمامه است (مقصودشان مسیلمه کذّاب بود که دعوى نبوّت داشت)، بلکه باید بنویسى بِاسمِکَ اللّهُمَّ ـ همان گونه که در زمان جاهلیّت مى نوشتند.
سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: بنویس این صلح نامه اى است که محمّد رسول خدا... مشرکان قریش گفتند: اگر تو رسول خدا بودى و ما با تو جنگ مى کردیم و راه خانه خدا را بر تو مى بستیم بسیار ستمکار بودیم (دعوا در همین رسالت توست) و لکن بنویس این صلح نامه محمّد بن عبدالله است... .
در این هنگام یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) برآشفتند و گفتند: اجازه بده ما با اینها پیکار کنیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: نه، همان گونه که اینها مى خواهند بنویس. در این هنگام آیه فوق نازل شد و در مورد لجاجت و بهانه گیرى و مخالفت آنها با نام رحمان که از اوصاف قطعى خداوند است آنها را به شدّت سرزنش کرد.
این شأن نزول در صورتى صحیح است که ما این سوره را مدنى بدانیم، تا با داستان صلح حدیبیه سازگار باشد، امّا اگر ـ آن چنان که مشهور است ـ مکّى بدانیم نوبت به این بحث نمى رسد.
مگر آنکه شأن نزول آیه پاسخ به گفتار مشرکان باشد که درآیه ۶٠ سوره فرقان آمده است، آنجا که مى فرماید: و هنگامى که به آنان گفته شود براى خداوند رحمان سجده کنید، مى گویند: رحمان چیست؟ (ما اصلاً رحمان را نمى شناسیم!) آیا بر چیزى سجده کنیم که تو به ما دستور مى دهى؟! (اسْجُدُوا لِلرَّحْمَـنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَـنُ).
و در هر حال آیه مورد بحث منهاى شأن نزول مفهوم روشنى دارد که در تفسیر آن خواهید خواند.
*
در مورد شأن نزول آیه دوم نیز بعضى از مفسّران بزرگ گفته اند: در پاسخ جمعى از مشرکان مکّه نازل شده است که در پشت خانه کعبه نشسته بودند و به دنبال پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرستادند. حضرت (به امید هدایت آنان) نزدشان آمد. عرض کردند: اگر دوست دارى از تو پیروى کنیم کوه هاى مکّه را بهوسیله قرآنت عقب بران تا کمى این زمین تنگ و محدود ما گسترش یابد. و زمین را بشکاف و چشمه ها و نهرهایى در اینجا پدید آور تا درختانى غرس و زراعت کنیم، (چون) تو به گمان خود کمتر از داوود نیستى که خداوند کوه ها را براى او مسخّر کرده بود که با او همصدا شده و تسبیح خدا مى گفتند; یا اینکه باد را مسخّر ما گردان که بر دوش آن سوار شویم و به شام رویم و مشکلات خود را حل و نیازمندى هایمان را تهیّه کنیم و همان روز بازگردیم، همان گونه که مسخّر سلیمان بود، (زیرا) تو به گمان خود از سلیمان کمتر نیستى; و نیز جدّت قُصَىّ (جدّ طایفه قریش) یا هر کس دیگر از مردگان ما را مى خواهى زنده کن تا از او بپرسیم آیا آنچه تو مى گویى حقّ است یا باطل، زیرا عیسى مردگان را زنده مى کرد و تو کمتر از او نیستى. در این هنگام آیه نازل شد و به آنها گوشزد کرد که: شما همه آنچه را مى گویید از سر لجاجت است نه براى ایمان آوردن، وگرنه به قدر لازم معجزه براى ایمان آوردن ارائه شده است.
تفسیر:
هر کار کنى این لجوجان ایمان نمى آورند
بار دیگر قرآن در این آیات به بحث نبوّت بازمى گردد و بخش دیگرى از گفتوگوهاى مشرکان و پاسخ آنها را در این زمینه بازگو مى کند. مى فرماید: همان گونه (که پیامبران پیشین را براى هدایت اقوام گذشته مبعوث کردیم) تو را به میان امّتى فرستادیم که قبل از آنان امّت هاى دیگرى آمدند و رفتند (کَذلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِى أُمَّة قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ).
و هدف این بود تا آنچه را به تو وحى کرده ایم بر آنان بخوانى (لِتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ).
در حالى که به رحمان کفر مىورزند ، خداوندى که رحمتش همگان را فراگرفته و فیض گسترده و عامش کافر و مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است (وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ).
بگو: او (رحمان، خداوندى که فیض و رحمتش عام است) پروردگار من است (قُلْ هُوَ رَبِّى).
معبودى جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوى اوست (لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتَابِ).
*
سپس در پاسخ بهانه جویانى که به همه چیز ایراد مى گیرند مى فرماید: حتّى اگر بهوسیله قرآن، کوه ها به حرکت درآیند یا زمین ها قطعه قطعه شوند، یا بهوسیله آن با مردگان سخن گفته شود ، باز هم ایمان نخواهند آورد (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاَْرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى).⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۳۰ الی ۳۲)🔹 🌧شأن نزول: مفسّران گفته اند نخستین آیه مورد بحث در صلح حد
↩️ولى همه کارها در اختیار خداست و هر اندازه لازم بداند انجام مى دهد (بَلْ لِلَّهِ الاَْمْرُ جَمِیعًا).
امّا شما طالب حق نیستید و اگر بودید، همان مقدار از نشانه هاى اعجاز که از پیامبر صادر شده براى ایمان آوردن کاملاً کافى بود. اینها همه بهانه جویى است.
سپس اضافه مى کند: آیا آنان که ایمان آورده اند نمى دانند که اگر خدا بخواهد، همه مردم را (به اجبار) هدایت مى کند؟ (أَفَلَمْ یَایْئَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا).
یعنى خداوند مى تواند از طریق اجبار درونى یا برونى، حتّى منکران لجوج را وادار به پذیرش ایمان کند زیرا او بر همه چیز تواناست و هیچ کارى در برابر قدرتش دشوار نیست; ولى هرگز او چنین نخواهد کرد چون ایمان اجبارى،بنابراین، ثبوت یأس آنها لازمه اش علم آنهاست. ولى این گفتار راغب نتیجه اش این مى شود که یأس در اینجا به معنى علم به وجود نباشد، بلکه به معنى علم به عدم باشد که با مفهوم آیه سازگار نیست. ازاین رو حق همان است که مشهور مفسّران گفته اند و شواهدى از سخن عرب نیز بر آن آورده اند. نمونه این شواهد را فخر رازى در تفسیرش آورده است ـ دقّت کنید.بى ارزش و فاقد معنویّت و تکاملى است که انسان به آن نیاز دارد.
بعد اضافه مى کند: و پیوسته بلاهاى کوبنده اى بر کافران به خاطر اعمالشان وارد مى شود که این مصائب به صورت بلاهاى مختلف و همچنین جنگ هاى کوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود مى آید (وَ لاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ).
و یا (اگر این مصائب در خانه آنان فرود نیاید) نزدیک خانه شان فرود مى آید (أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِنْ دَارِهِمْ).
تا عبرت بگیرند و به سوى خدا بازگردند.
و این هشدارها همچنان ادامه خواهد یافت تا وعده (نهایى) خدا فرا رسد (حَتَّى یَأْتِىَ وَعْدُ اللهِ).
این وعده ممکن است اشاره به مرگ یا روز قیامت باشد و یا به گفته بعضى، فتح مکّه که آخرین قدرت دشمن را در هم شکست.
به هر حال وعده خدا قطعى است و به یقین خداوند در وعده خود تخلّف نمى کند (إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ).
*
آخرین آیه مورد بحث روى سخن رابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: تنها تو را با تقاضاهاى گوناگون و پیشنهاد معجزات اقتراحى استهزا نکردند، این یک سابقه طولانى در تاریخ انبیا دارد، پیامبران پیش از تو را نیز مورد استهزا قرار دادند (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُل مِنْ قَبْلِکَ).
ولى من به کافران مهلت دادم (فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).شاید بیدار شوند و به راه حق بازگردند، یا با آنان اتمام حجّت بشود، زیرا اگر آنها بدکار و گناهکارند، مهربانى خداوند و لطف و کرم و حکمت او جایى نرفته است.
ولى این مهلت و تأخیر به معناى آن نبود که مجازات و کیفر ایشان فراموش شده است، سپس آنان را گرفتم، دیدى مجازات من چگونه بود؟ این سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نیز هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ).
نکته ها:
۱. چرا روى کلمه رحمان تکیه شده است؟
آیات فوق و شأن نزولى که درباره آن ذکر شده، نشان مى دهد که کفّار قریش توصیف خداوند به رحمان را نمى پسندیدند و چون چیزى در میان آنها معمول نبود آن را به باد استهزا گرفتند، در حالى که آیات فوق تأکید و اصرار بر آن دارد، زیرا لطف خاصّى در این کلمه نهفته است. مى دانیم صفت رحمانیّت خداوند اشاره به لطف عامّ اوست که دوست و دشمن را فرامى گیرد و مؤمن و کافر مشمول آن است. در برابر صفت رحیمیّت که اشاره به رحمت خاصّ ایزدى در مورد بندگان صالح و مؤمنان است. یعنى شما چگونه به خدایى که منبع لطف و کرم است و حتّى دشمنان خویش را مشمول لطف و رحمتش قرار مى دهد ایمان نمى آورید؟ این نهایت نادانى شماست.
۲. چرا پیامبر تسلیم درخواست معجزات نشد؟
باز در اینجا به گفتار کسانى برخورد مى کنیم که مى پندارند پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)جز قرآن معجزه اى نداشت و از آیاتى شبیه آیات فوق کمک مى گیرند، زیرا ظاهر این آیات مى گوید پیامبر در برابر درخواست معجزات مختلف از قبیل عقب راندن کوه هاى مکّه و شکافتن زمین آنجا و آشکار شدن نهرها و زنده کردن مردگان و سخن گفتن با آنها، دست رد به سینه تقاضاکنندگان زد.
ولى بارها گفته ایم که اعجاز تنها براى نشان دادن چهره حقیقت است براى آنها که حقیقت طلب باشند، نه اینکه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به صورت یک معجزه گر درآید و هرکس هر عملى را پیشنهاد کرد انجام دهد و تازه حاضر به قبول آن نباشند.این گونه درخواست معجزه (معجزات اقتراحى) تنها از ناحیه افراد لجوج و سبک مغزى انجام مى گرفت که حاضر به قبول هیچ حقّى نبودند.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️ولى همه کارها در اختیار خداست و هر اندازه لازم بداند انجام مى دهد (بَلْ لِلَّهِ الاَْمْرُ جَمِیعً
↩️و اتّفاقاً نشانه هاى این امر در آیات فوق به خوبى به چشم مى خورد، زیرا در آخرین آیه مورد بحث دیدیم که سخن از استهزاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به میان آمده، یعنى آنها نمى خواستند چهره حق را ببینند، بلکه با این پیشنهادها مى خواستند پیامبر(صلى الله علیه وآله) را استهزا کنند.
به علاوه از شأن نزول هایى که در آغاز این آیات خواندیم استفاده مى شود که آنها به پیامبر پیشنهاد کرده بودند یکى از اجداد و نیاکانشان را زنده کند تا از او بپرسند که آیا او بر حقّ است یا باطل؟
در حالى که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اقدام به چنین معجزه اى (زنده کردن مردگان) کند، دیگر جاى این نیست که آنها بپرسند پیامبر بر حقّ است یا بر باطل؟
این نشان مى دهد که آنها افراد متعصّب و لجوج و معاندى بودند که هدفشان جستوجوگرى از حق نبود. همیشه پیشنهادهاى غریب و عجیبى مى کردند و تازه آخر کار هم ایمان نمى آوردند (در ذیل آیه ۹٠ سوره اسراء ـ به خواست خدا ـ باز هم در این باره توضیح خواهیم داد).
۳. قارعه چیست؟
قارعه از مادّه قرع به معنى کوبیدن است. بنابراین قارعه یعنى کوبنده و در اینجا اشاره به امورى است که آدمى را مى کوبد و هشدار مى دهد و اگر آماده بیدار شدن باشد بیدار مى کند.
در حقیقت، قارعه معنى وسیعى دارد که هرگونه مصیبت شخصى یا جمعى و مشکلات و حوادث دردناک را شامل مى شود. لذا بعضى از مفسّران آن را به معنى جنگ و خشکسالى و کشته شدن و اسیرشدن دانسته اند، در حالى که بعضى دیگر آن را تنها اشاره به جنگ هایى گرفته اند که در صدر اسلام ذیل عنوان سَرِیّه واقع مى شد و آن جنگ هایى بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شخصاً در آن شرکت نداشت، بلکه مأموریّت را به اصحاب و یاران خود مى داد.مسلّماً قارعه اختصاص به هیچ یک از این امور ندارد و همه را فرامى گیرد.
جالب اینکه در آیات فوق مى خوانیم این حوادث کوبنده یا به خود آنها مى رسد یا در نزدیکى خانه آنها پیاده مى شود. یعنى اگر خود آنها هم مبتلا به این حوادث هشداردهنده نشوند، در همسایگى یا نزدیکى آنها واقع مى گردد. آیا براى بیدار شدن کافى نیست؟
@Nahjolbalaghe2