eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Nahj_-_02.mp3
7.39M
🔉 بسیار زیبا و 🔴 ۱۸۳ نهج البلاغه @mahdaviyt_313yar
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بانویی که ۲۳۰ سال عمر کرد!!! حکایت «حَبابه والِبیه» که ۸ امام معصوم را زیارت کرد و دوباره در رکاب حضرت مهدی علیه السلام رجعت خواهد کرد. 📗 کمال الدین ج۲ ص۵۳۶ 📗هدایة الکبری ص۱۶۷ 🎙 حجت الاسلام محمود قدرتی @mahdaviyt_313yar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران 🌷آیه ۳۸ زکریا و مریم(علیهما السلام) این آیات، گوشه اى از زندگى پیا
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... ثانیاً ـ ممکن است یحیى(علیه السلام) نیز همانند عیسى(علیه السلام) بر اثر شرایط خاص زندگى و اجبار به سفرهاى متعدد، براى تبلیغ آئین خدا ناچار به مجرد زیستن بوده است. این، یک قانون کلى براى همه نمى تواند باشد و اگر خداوند او را به این صفت مى ستاید به خاطر این است که او بر اثر شرایط خاصى ازدواج نکرد، ولى، در عین حال توانست خود را از گناه حفظ کند، و به هیچ وجه آلوده نشود. به طور کلى قانون ازدواج، یک قانون فطرى است و در هیچ آیینى ممکن نیست حکمى بر خلاف این قانون فطرى، تشریع گردد، بنابراین، نه در آئین اسلام و نه در هیچ آئین دیگرى ترک ازدواج، کار خوبى نبوده است. ۲ ـ یحیى و عیسى(علیهما السلام) واژه یحیى از ماده حیات به معنى زنده مى ماند است، که به عنوان نام براى این پیامبر بزرگ انتخاب شده است و منظور از زندگى، هم زندگى مادى و هم معنوى در پرتو ایمان و مقام نبوت و ارتباط با خدا است و چنان که از این آیه و آیه ۷ سوره مریم استفاده مى شود، این نام را خداوند پیش از تولد، براى او انتخاب کرد: یا زَکَرِیّا إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلام اسْمُهُ یَحْیى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّاً: اى زکریا ما تو را بشارت به فرزندى مى دهیم که نامش یحیى است و پیش از او همنامى برایش قرار ندادیم . ضمناً از جمله اخیر، استفاده مى شود: نام مزبور نام بى سابقه اى بوده است. همان طور که از آیات گذشته استفاده شد، تقاضاى تولد یحیى بعد از مشاهده پیشرفت هاى سریع معنوى مریم به وسیله زکریا انجام شد. و جالب توجه این که بر اثر این دعا خداوند فرزندى به زکریا داد که از جهات زیادى شباهت به فرزند مریم، عیسى داشت: از جهت نبوت در کودکى، و از جهت مفهوم اسم (عیسى و یحیى هر دو از نظر لغت به معنى زنده مى ماند است) و از نظر درود فرستادن خداوند بر آنها در مراحل سه گانه تولد، مرگ و حشر و از جهات دیگر. ۳ ـ به سمت پیرى رفتن یا... در آیات فوق، زکریا به هنگام شرح پیرى خود مى گوید: وَ قَدْ بَلَغَنِى الْکِبَرُ: پیرى به سراغ من آمده ولى در آیه ۸ سوره مریم از قول او مى خوانیم: وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّاً: من به آخرین مرحله پیرى رسیده ام . این اختلاف در تعبیر، به خاطر آن است، همان طور که انسان به سوى پیرى مى رود گویا پیرى و مرگ هم از مقابل به سراغ او مى آید، چنان که على(علیه السلام)مى فرماید: إِذا کُنْتَ فِی إِدْبار وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبال فَما أَسْرَعَ الْمُلْتَقى: چون که تو به سوى پایان عمر مى روى و مرگ به سوى تو مى آید چه زود به یکدیگر خواهید رسید .(۳) ۴ ـ غلام از نظر لغت، به معنى پسر جوان است. و عاقِرٌ از واژه عُقْر به معنى ریشه و اساس یا به معنى حبس است و این که به زنان نازا عاقِر مى گویند، یا به خاطر آن است که کار آنان به پایان رسیده و یا این که از نظر تولد فرزند محبوس گشته اند. ۵ ـ تعجب زکریا از چه بود؟ در اینجا سؤالى پیش مى آید که تعجب و شگفتى زکریا با توجه به قدرت بى پایان پروردگار براى چه بود؟ ولى با توجه به آیات دیگر قرآن، پاسخ آن روشن مى گردد: او مى خواست بداند که از یک زن نازا که حتى سال ها پیش دوران قاعدگى را پشت سر گذاشته بود، چگونه ممکن است، فرزندى متولد شود؟ چه تغییراتى در وجود او پیدا مى شود، آیا بار دیگر همچون زنان جوان و میان سال عادت ماهانه مى بیند؟ یا به طرز دیگر آماده پرورش فرزند مى شود؟ به علاوه، ایمان به قدرت خداوند غیر از شهود و مشاهده است. او در حقیقت مى خواست در اینجا ایمانش به مرحله شهود برسد و همانند ابراهیم(علیه السلام)که ایمان به معاد داشت و تقاضاى شهود مى کرد، مى خواست به چنین مرحله اى از اطمینان نایل گردد، و این طبیعى است که هر انسانى هنگامى که با مسأله اى بر خلاف قوانین طبیعت مواجه مى شود، در فکر فرو مى رود و تمایل پیدا مى کند یک نشانه حسى براى آن بیابد. 📚۱ ـ ذُرِّیَّة چنان که (ذیل آیه ۳۴) گفتیم، در اصل به معنى فرزندان کوچک است، گاه به اولاد بزرگ نیز گتفه مى شود، این واژه هر چند در اصل معنى جمعى دارد، ولى بر مفرد هم اطلاق مى گردد (مفردات راغب) ضمناً طَیِّبَةً به صورت مؤنث آمده با این که حضرت زکریا تقاضاى پسر کرده بود، این به خاطر ۲ مراعات ظاهر لفظ ذُرِّیَّة است. ۲ ـ مستدرک ، جلد ۱۴، صفحه ۱۵۶، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۱۴، صفحه ۱۶۹، ۱۷٠، ۱۸۵. ۳ـ نهج البلاغه ، حکمت ۲۹ ـ وسائل الشیعه ، جلد ۲، صفحه ۴۳۹، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۶، صفحه ۱۳۶ وجلد ۷٠، صفحه ۱۲۸ و جلد ۷۵، صفحه ۶۷. @mahdaviyt_313yar
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹آثار و برکات دنیوی انس با قرآن🍃 🎤حاج آقا فرازی نیا •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @mahdaviyt_313yar
ایثار و فداکاری که پای گذاردن بر هوای نفس است، به وارستگی از دنیا و رفع تعلقات مادی می انجامد🌷
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
ص 323. 29. به کنز العمّال , جلد 11 , صفحه 322 (حديث 31627) و ملل و نحل شهرستاني , جلد 1 , صفحه 114
. ✅شرح خطبه ۳ بخش ۳ ( مکارم شیرازی ) 🔸دوران خليفه سوّم: در اين قسمت از خطبه، امام(عليه السلام) به پايان يافتن دوران خليفه دوّم و تحولاتى که براى رسيدن عثمان به مقام خلافت صورت گرفت اشاره مى کند و از نکات دقيق و باريک تاريخى و اسرار پنهان يا نيمه پنهان اين داستان پرده برمى دارد و موضع خود را در برابر اين امر روشن مى سازد و در ادامه آن به مشکلات عظيمى که امّت اسلامى در دوران خليفه سوّم گرفتار شدند و شورشهايى که منتهى به قتل او شد، با عبارت کوتاه و بسيار فشرده و پرمعنا و آميخته با کنايات و استعارات و تشبيهات اشاره مى فرمايد. نخست مى گويد: «اين وضع همچنان ادامه داشت تا او (خليفه دوّم) نيز به راه خود رفت و در اين هنگام (در آستانه وفات) خلافت را در گروهى به شورا گذاشت که به پندارش من نيز يکى از آنها بودم» (حَتّى اِذا مَضى لِسَبيلِهِ جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنّي اَحَدُهُمْ). تعبير به «زَعَمَ اَنّي اَحَدُهُم; پنداشت من يکى از آنها بودم» ممکن است اشاره به يکى از دو معنا باشد: نخست اين که مرا در ظاهر جزء نامزدهاى خلافت قرارداد در حالى که مى دانست در باطن، نتيجه چيست و چه کسى از اين شورا بيرون مى آيد. ديگر اين که او در ظاهر چنين وانمود کرد که من همرديف آن پنج نفرم، در حالى که در باطن، مى دانست قابل مقايسه با هيچ کدام نيستم.(1) اين جمله اشاره به زمانى است که عمر به وسيله مردى به نام «فيروز» که کُنيه اش «اَبُولُؤلُؤ» بود به سختى مجروح شد و خود را در آستانه مرگ ديد. جمعى از صحابه نزد او آمدند و به او گفتند: «سزاوار است کسى را به جانشينى خود منصوب کنى که مورد قبول تو باشد» و او طىّ سخنان مشروحى که در نکات، به آن اشاره خواهد شد شش نفر را به عنوان شورا تعيين کرد: «على(عليه السلام)، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبير و سعد بن ابى و قاص) که در عرض سه روز بنشينند و يکى را از ميان خود انتخاب کنند و دستور داد «اَبُو طَلحه انصارى» با پنجاه نفر از انصار، اين شش نفر را در خانه اى جمع کنند تا با يکديگر براى تعيين خلافت مشورت نمايند و سرانجام، به خاطر ارتباطاتى که ميان چند نفر از آن شش تن بود عثمان انتخاب شد. امام(عليه السلام) در اشاره به اين ماجرا، نخست مى فرمايد: «پناه بر خدا از اين شورا» (فَيا لَلّهِ وَ لِلشُّورى).(2) سپس به نخستين نقطه ضعف اين شورا پرداخته، مى فرمايد: «کدام زمان بود که در مقايسه من با نخستين آنها ـ يعنى ابوبکر ـ (و برترى من بر او) شک و ترديد وجود داشته باشد تا چه رسد به اين که مرا همسنگ امثال اينها (اعضاى شورا) قرار دهند؟» (مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِىَّ مَعَ الاَوَّلِ مِنْهُمْ، حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ اِلى هذِهِ النَّظائِرِ). اين نهايت تأسف مولا را از حق کشى هايى که در مورد آن حضرت صورت گرفت آشکار مى سازد و اشاره به اين حقيقت مى کند که اگر مى خواستند شايستگى براى خلافت را ملحوظ دارند، جاى ترديد نبود که مرا مى بايست تعيين مى کردند، ولى افسوس که هدفهاى ديگرى در اين مسأله دنبال مى شد و به راستى جاى تأسف است کسى که به «منزله جان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و باب مدينة علم النّبى و عالم به کتاب و سنّت و آگاه بر تمام مسائل اسلام بوده و از آغاز عمر در مکتب توحيد و در کنار پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)پرورش يافته، کارش به جايى برسد که او را در رديف «عبدالرحمن بن عوف»ها و «سعد و قّاص»ها و مانند آنها قرار دهند. سپس مى افزايد: «ولى (من به خاطر مصالح اسلام با آنها هماهنگى کردم) هنگامى که پايين آمدند پايين آمدم و هنگامى که پرواز کردند پرواز کردم» (لکِنّى اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طَارُو).(3) اين در حقيقت کنايه اى است از وضع پرندگانى که به صورت دسته جمعى پرواز مى کنند گاه اوج مى گيرند و به فراز مى روند و گاه پايين مى آيند و به زمين نزديک مى شوند و در هر دو حال همراه يکديگرند. روشن است که احوال شکننده زمان خلفا ـ مخصوصاً به هنگامى که يک خليفه از دور، خارج مى شد ـ ايجاب مى کرد که از هر گونه تفرقه پرهيز شود مبادا دشمنانى که در کمين نشسته بودند سر برآورند و اساس اسلام را به خطر بيندازند. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله وجود دارد که منظور امام(عليه السلام) اين بوده است که من همواره به دنبال حق بوده ام و براى بدست آوردنش همراه آن حرکت کردم، با آنهايى که در رديف بالا بود همراه شدم و با اينها که در رديف پايين بودند نيز همراهى کردم. 🌱ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا