[سوره المعارج (۷۰): آيات ۱۹ تا ۳۵]
إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (۱۹) إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (۲۰) وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (۲۱) إِلاَّ الْمُصَلِّينَ (۲۲) الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (۲۳) وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (۲۴) لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۲۵) وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (۲۶) وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (۲۷) إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ (۲۸) وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (۲۹) إِلاَّ عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (۳۰) فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (۳۱) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (۳۲) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (۳۳) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (۳۴) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (۳۵)
ترجمه آيات
آری انسان به منظور رسيدنش به كمال حريص خلق شده (۱۹).
و نيز اينطور خلق شده كه در برابر شر به جزع در میآيد (۲۰).
و از رساندن خير به ديگران دريغ مینمايد (۲۱).
مگر نمازگزاران (۲۲). كه بر اين كار خود مداومت دارند (۲۳).
(و حرص خود را در راه بندگی خدا به كار میبرند) و كسانی كه در اموالشان حقی معلوم است (۲۴).
برای سائل و محروم (۲۵).
و كسانی روز جزا را همواره تصديق میكنند (۲۶).
و كسانی كه از عذاب پروردگارشان نگران هستند (۲۷).
چون هيچ كس از عذاب پروردگارش ايمن نيست (۲۸).
و كسانی كه شهوت خود را حفظ میكنند (۲۹).
مگر در مورد همسران و كنيزان خود كه به خاطر به كار بردن نيروی شهوت در آن موارد ملامت نمیشوند (۳۰).
پس اگر كسی برای اطفای شهوت به دنبال غير آنچه ياد شد باشد چنين كسانی تجاوزگرند (۳۱).
و كسانی كه امانتها و پيمان خود را محترم میشمارند (۳۲).
و كسانی كه پای شهادتهای خود میايستند (۳۳).
و كسانی كه بر نماز خود محافظت دارند (۳۴).
چنين كسانند كه در باغهای بهشت مورد احترامند (۳۵).
بيان آيات
اين آيات به اولين سبب و انگيزهای كه انسان را به رذيله اعراض از ياد خدا و به جمع اموال و گنجينه كردن آن و در آخر دچار آتش خالد شدن وا میدارد اشاره میكند، آتشی كه فرمود:" لَظی نَزَّاعَةً لِلشَّوی".
و آن سبب عبارت است از حالتی در انسان به نام" هلع- شدت حرص" كه حكمت الهی اقتضا كرد آدمی را به اين صفت بيافريند، تا به وسيله اين صفت به آنچه مايه خير و سعادتش میباشد هدايت شود، چيزی كه هست اين خود انسان است كه اين مايه سعادت خود را مايه بدبختی خود میسازد، و به جای اينكه در راه سعادت خود صرف كند، در راه بدبختی خود صرف میكند، و همين مايه سعادت خويش را مايه هلاكت دائمی خود میكند، مگر كسانی كه ايمان آورده و عمل صالح میكنند، كه در جنات از عزت و احترام برخوردارند.
[توضيح راجع به صفت" حرص" و" هلع" و تقسيم آن به حرص خدادادی كه مفيد و مطلوب است و حرص بشری كه انحرافی و مذموم میباشد]
" إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً" كلمه" هلوع" صفتی است كه از مصدر" هلع"- به فتحه هاء و لام- كه به معنای شدت حرص است اشتقاق يافته. و نيز گفتهاند كه اين كلمه را دو آيه بعد تفسير كرده، پس هلوع كسی است كه هنگام برخورد با ناملايمات بسيار جزع میكند، و چون به خيری میرسد از انفاق به ديگران خودداری میكند. و به نظر ما اين وجه بسيار وجه خوبی است و سياق آيه هم با آن مناسب است، چون از سياق دو جمله" إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً" و" إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً" پيداست كه میخواهد هلوع را معنا كند.
از نظر اعتبار عقلی هم هلوع چنين كسی است، چون آن حرصی كه جبلی انسان است حرص بر هر چيزی نيست، كه چه خير باشد و چه شر، چه نافع باشد و چه ضار نسبت به آن حرص بورزد، بلكه تنها حريص بر خير و نافع است، آن هم نه هر خير و نافعی، بلكه خير و نافعی كه برای خودش و در رابطه با او خير باشد، و لازمه اين حرص اين است كه در هنگام برخورد با شر مضطرب و متزلزل گردد، چون شر خلاف خير است، و اضطراب هم خلاف حرص. و نيز لازمه اين حرص آن است كه وقتی به خيری رسيد خود را بر ديگران مقدم داشته، از دادن آن به ديگران امتناع بورزد، مگر در جايی كه اگر كاسهای میدهد قدح بگيرد، پس جزع در هنگام برخورد با شر و منع از خير در هنگام رسيدن به آن از لوازم هلع و شدت حرص است.
و اين هلع كه انسان مجبول بر آن است- و خود از فروع حب ذات است- به خودی خود از رذائل اخلاقی نيست، و چطور میتواند صفت مذموم باشد با اينكه تنها وسيلهای است كه انسان را دعوت میكند به اينكه خود را به سعادت و كمال وجودش برساند، پس حرص به خودی خود بد نيست، وقتی بد میشود كه انسان آن را بد كند
و درست تدبير نكند، در هر جا كه پيش آمد مصرف كند، چه سزاوار باشد و چه نباشد، چه حق باشد و چه غير حق، و اين انحراف در ساير صفات انسانی نيز هست، هر صفت نفسانی اگر در حد اعتدال نگاه داشته شود فضيلت است، و اگر به طرف افراط و يا تفريط منحرف گردد، رذيله و مذموم میشود.
پس انسان در بدو پيدايشش در حالی كه طفل است هر آنچه كه برايش خير و يا شر است میبيند، و با آن غرائز عاطفی كه مجهز به آن شده خير و شر خود را تشخيص میدهد، و میفهمد كه چه چيزی را دوست میدارد و قوای درونيش اشتهای آن را دارد، اما بدون اينكه برای آن چيز حد و اندازهای قائل باشد. و وقتی به درد و يا مكروهی بر میخورد دچار جزع میشود، و چون كسی میخواهد مزاحمش شود، به هر طريقی كه بتواند و لو به گريه و فرياد از تجاوز او جلوگيری میكند.
كودك هم چنان بر اين حال هست تا به حد رشد و عقل برسد و حق و باطل و خير و شر را تشخيص داده و به آنچه درك میكند اعتراف نمايد، در اين هنگام است كه بسياری از حق و باطلها و خير و شرها در نظرش بر عكس میشود، يعنی بسياری از اموری كه به نظرش حق بود، باطل و باطلها حق میشود.
حال اگر در همان أوان بخواهد نسبت به حق و باطلهای دوران كودكيش كه مصادر همه آنها هوای نفس و اشتهای دلش بود، پافشاری كند و زير بار احكام عقلش در تعيين حق و باطلها نرود، خدای تعالی بر دلش مهر میزند، در نتيجه به هيچ حقی بر نمیخورد مگر آنكه آن را باطل میانگارد، و به هيچ صاحب حقی بر نمیخورد مگر آنكه به حقش ستم میكند، و اما اگر عنايت الهی او را دريابد، همه غرائز او و از آن جمله حرصش به جای حرص بر هوای نفس، حرص بر حقطلبی میشود، چنين كسی ديگر در برابر هيچ حقی استكبار نمیورزد و هيچ صاحب حقی را از حقش منع نمیكند.
پس هر انسانی در همان آغاز تولدش، و در عهد كودكی و قبل از رشد و بلوغش مجهز به حرص شديد هست، و اين حرص شديد بر خير صفتی است كمالی كه اگر نبود به دنبال كمال و جلب خير و دفع شر از خود بر نمیآمد، هم چنان كه قرآن كريم فرموده:" وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ" [انسان سخت دوستدار خير است. سوره عاديات، آيه ۸.]۱.
و چون به حد بلوغ و رشد رسيد به دستگاهی ديگر مجهز میشود، و آن عبارت است از عقل كه با آن حقائق امور را آن طور كه هست درك میكند، اعتقاد حق و عمل خير را تشخيص میدهد، آن وقت است كه حرص شديد در ايام كودكيش كه او را در هنگام برخورد با شر به جزع در میآورد، و در هنگام رسيدن به خير از بذل خير جلوگيرش میشد، مبدل به حرصی ديگر میشود، و آن حرص شديد به خير واقعی و فزع شديد از شر اخروی است، و با در نظر گرفتن اينكه خير واقعی عبارت است از مسابقه به سوی مغفرت پروردگار، و شر واقعی عبارت است از نافرمانی خدای تعالی، در نتيجه چنين كسی از كار خير سير نمیشود، و پيرامون گناه نمیگردد، و اما نسبت به شر و خير دنيوی حرصی نمیورزد، و از حدودی كه خدای تعالی برايش معين كرده تجاوز نمیكند، در هنگام برخورد با گناه حرص خود را با فضيلت صبر كنترل میكند، و نيز در برابر اطاعت پروردگار حرص خود به جمع مال و اشتغال به دنيا را با فضيلت صبر كنترل میكند، و همچنين هنگام برخورد با مصيبت، جزع خود را با فضيلت صبر ضبط میكند، و همين حرص به منافع واقعی برای چنين انسانی صفت كمال میشود.
و اما اگر انسان از آنچه عقلش درك میكند و فطرتش به آن اعتراف مینمايد روی بگرداند، و هم چنان (مانند دوران طفوليتش) پایبند هوای نفس خود باشد، و همواره آن را پيروی نموده مشتاق باطل و متجاوز از حق باشد، و حرصش بر خير دنيوی كنترل نداشته باشد، خدای تعالی نعمتش را مبدل به نقمت نموده، آن صفت غريزيش را كه بر آن غريزه خلقش كرده بود، و آن را وسيله سعادت دنيا و آخرتش قرار داده بود، از او میگيرد و مبدل میكند به وسيله شقاوت و هلاكتش تا او را به اعراض از حق و جمع مال دنيا و گنجينه كردن آن وا بدارد، و اين معنا همان است كه در آيات متعرض آن شده است.
از آنچه گذشت روشن شد كه اگر صفت حرص را در آيات مورد بحث (كه از خلقت بشر سخن میگويد، و با در نظر گرفتن اينكه میخواهد حرص را مذمت كند)، به همه انسانها نسبت داده، با" احسن" بودن خلقت هر چيز كه آيه" الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ" [آن خدايی كه هر چيز را به نيكوترين وجه خلقت كرد. سوره سجده، آيه ۷.]۲ از آن خبر میدهد منافات ندارد، چون حرصی كه منسوب به خداست حرص بر خير واقعی است، و حرصی كه صرف جمع مال و غفلت از خدا میشود منسوب به خود انسانها است، اين خود انسان است كه حرص خدادادی را مثل ساير نعمتها به سوء اختيار و كج سليقهگی خود به نقمت مبدل میسازد.
زمخشری به منظور فرار از اشكال بالا گفته: در اين كلام استعارهای بكار رفته، و معنايش اين است كه انسان از آنجايی كه هميشه در مقام عمل، جزع و منع را مقدم بر صبر میدارد، و خلاصه جزع و منع در او حكومت دارند، مثل اين شده كه جزع
۱۲ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.
۱۳ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۶۳.
۱۴ تفسير فخر رازی، ج ۳۰، ص ۱۲۹.
۱۵ ( ۱ و ۲) تفسير قمی، ج ۲، ص ۳۸۶.
۱۶ ( ۱ و ۲) تفسير قمی، ج ۲، ص ۳۸۶.
۱۷ تفسير برهان، ج ۴، ص ۳۸۴، ح ۱.
۱۸ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.
۱۹ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۶، به نقل از كافی.
۲۰ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۸، به نقل از محاسن.
۲۱ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۷، به نقل از كافی.
۲۲ تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۸، به نقل از كافی.
۲۳ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۷، ط تهران.
و منع فطری و جبلی او است، و گويا اين دو صفت را از شكم مادر با خود آورده، و اختياری خود او نيست. و خلاصه آيه شريفه میخواهد اين دو صفت را تشبيه كند به صفاتی كه جبلی آدمی است، نه اينكه بخواهد آن دو را فطری و جبلی بداند، چون اگر میخواست چنين چيزی را افاده كند ديگر اين دو صفت را مذمت نمیكرد، چون خدا عمل خودش را مذمت نمیكند، دليل اينكه اساس كلام تشبيه است، اين است كه مؤمنين را كه با نفس خود جهاد میكنند و آن را از جزع و منع نجات میدهند، استثناء كرده [تفسير كشاف، ج ۴، ص ۶۱۲.]۳.
ليكن اين توجيه درست نيست، چون گفتيم صفت حرص كه جزع و منع لازمه آن است، به عنوان نعمت و فضيلت خلق شده بود، و اين خود انسان است كه آن را از فضيلت بودن خارج میكند و به صورت رذيلهاش در میآورد، از نعمت بودن خارجش ساخته به صورت نقمت در میآورد، و مذمتی هم كه شده از حرص منحرف شده است نه حرص خدادادی، و يا به عبارت ديگر از حرص بشری شده است، نه حرصی كه خدا در بشر قرار داده.
و استثنای مؤمنين هم نه از اين جهت است كه اين صفت در آنان وجود ندارد [چون میبينيم حرص مؤمنين اگر از ديگران بيشتر نباشد كمتر نيست، اما حرصشان را در عبادت و خدمت به خلق و تحصيل علم مصرف میكنند، و سير هم نمیشوند، هم چنان كه مرحوم حاج ميرزا حسن جلوه اين بيت را در باره حرصش نسبت به علم سروده است.]۴، بلكه استثنای آنان از اين جهت است كه مؤمنين حرص خود را به همان صورت كمال و فضيلت اصلی باقيش گذاشتند، و به صورت رذيله و نقمت مبدل نكردند.
مفسری [روح المعانی، ج ۲۹، ص ۶۲.]۵ ديگر برای توجيه اين استثناء گفته است: استثنای منقطع و بدون مستثنی منه است. و خواننده گرامی خودش از نادرستی اين توجيه آگاه است.
[اوصاف نمازگزارانی كه از" هلوع" بودن استثنا شدهاند]
" إِلَّا الْمُصَلِّينَ" اين استثناء از انسان هلوع است، و اگر از ميان همه امتيازات مؤمنينی كه در آيات بعد ذكر میشود نماز را اختصاص به ذكر داد، برای اين بود كه شرافت نماز را رسانيده، و بفهماند نماز بهترين اعمال است.
علاوه بر اين، نماز اثر روشنی در دفع رذيله هلع مذموم دارد، چون در آيه" إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ" [سوره عنكبوت، آيه ۴۵.]۶ نماز را بازدارنده از هر فحشاء و منكر دانسته.
" الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" اينكه كلمه" صلاة" را به ضمير" هم" اضافه كرده دلالت دارد بر اينكه بر خواندن نمازشان مداومت داشتهاند، نه اينكه دائما در نماز بودهاند، و ستودن آنان به مداومت در نماز اشاره است به اينكه اثر هر عملی با مداومت در آن كامل میشود.
" وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ" بعضی [مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.]۷ از مفسرين حق معلوم را به زكات واجب تفسير كردهاند. و در حديثی از امام صادق (ع) آمده كه حق معلوم زكات نيست، بلكه مقدار معلومی است كه به فقرا انفاق میكنند، و" سائل" به معنای فقيری است كه از گدايی و سؤال عفت دارد، و سياق آيه خالی از تاييد اين حديث نيست، برای اينكه زكات مواردی معين دارد، و منحصر در سائل و محروم نيست، كه در قرآن مواردش چنين بيان شده:" إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّـهِ" [زكات مخصوص است به فقرا و مساكين و مامورين جمعآوری زكات و كفاری كه با دادن زكات به ايشان میتوان دلهايشان را متمايل به اسلام كرد، و آزاد كردن بردگان، و هر موردی كه خدا راضی باشد اين يك فريضه الهی است. سوره توبه، آيه ۶۰.]۸ و ظاهر آيه مورد بحث انحصار موارد حق معلوم در دو مورد سائل و محروم است." وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ" آنچه از سياق شمردن اعمال صالحه بر میآيد اين است كه مراد از" تصديق يوم الدين" اين است كه مصلين علاوه بر تصديق قلبی روز جزا عملا هم آن را تصديق میكنند، به اين معنا كه سيره زندگيشان سيره كسی است كه معتقد است هر عملی كه انجام دهد به زودی در مورد آن بازخواست، و بر طبق آن جزا داده میشود، حال چه اينكه عملی خير باشد و چه شر، اگر خير باشد جزای خيرش میدهند، و اگر شر باشد جزای شرش میدهند.
و تعبير به جمله" يصدقون" دلالت دارد بر اينكه تصديقشان استمرار هم دارد، پس دائما مراقبند در هر عملی كه میخواهند انجام دهند خدا را فراموش نكنند، اگر او آن عمل را خواسته انجامش دهند، و اگر نخواسته تركش كنند.
[توضيحی راجع به توصيف مؤمنين به اينكه از عذاب پروردگارشان بيمنا كند]
" وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ" و كسانی كه از عذاب پروردگارشان ترسانند، كه آنچه در باره تصديق به يوم الدين گفتيم، در اينجا نيز میآيد، پس هم ترس درونی دارند، و هم عملشان عملی است كه از اين ترس خب
ه" الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ" بعد از آيه" الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" تكرار يك مطلب نيست.
" أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ" كلمه" اولئك" اشاره است به" المصلين"، و اگر كلمه" جنات" را نكره و بدون الف و لام آورده برای بزرگداشت آن جنات است، و جمله" فی جنات" خبر، و جمله" مكرمون" خبر بعد از خبر است، و يا جمله" فی جنات" ظرف است برای" مكرمون". بنا بر احتمال اول معنا چنين میشود:" ايشان در بهشتهايند و محترمند"، و بنا بر احتمال دوم چنين میشود:" ايشان در بهشتها محترمند".
بحث روايتی [ (رواياتی در ذيل برخی آيات گذشته راجع به نماز، حق سائل و محروم، و ...)]
در تفسير قمی در ذيل آيه" إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً"، فرموده: شر عبارت است از فقر و فاقه، و خير در جمله" وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً" عبارت است از غنا و وسعت [( ۱ و ۲) تفسير قمی، ج ۲، ص ۳۸۶.]۱۵.
و در روايت ابی الجارود از ابو جعفر (ع) آمده كه فرمود: سپس با جمله" إِلَّا الْمُصَلِّينَ" نمازگزاران را استثنا كرد و آنان را به بهترين اعمالشان كه همان مداومت در نماز است ستود و فرمود:" الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ"، میفرمايد: وقتی نمازی مستحبی را بر خود واجب میكنند، بر آن مداومت دارند [( ۱ و ۲) تفسير قمی، ج ۲، ص ۳۸۶.]۱۶.
مؤلف: امام (ع) مساله نذر و واجب كردن نماز مستحبی بر خود را از اضافه" صلاة" بر" هم"- نمازشان- استفاده كرده كه در سابق هم به اين نكته اشاره كرديم.
و در كافی به سند خود از فضيل بن يسار روايت آورده كه گفت: از امام ابو جعفر (ع) از كلام خدای عز و جل پرسيدم كه میفرمايد:" وَ الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ"، فرمود: منظور نمازهای واجب است. عرضه داشتم: در آيه" الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" چطور؟ فرمود: نماز نافله است [تفسير برهان، ج ۴، ص ۳۸۴، ح ۱.]۱۷.
و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ" میگويد: از ابو عبد اللَّه (ع) روايت شده كه فرمود: حق معلوم زكات واجب نيست، بلكه آن مقدار صدقهای است كه يا جمعه به جمعه از مالت بيرون میكنی، و يا همه روزه كه هر صاحب فضيلتی فضل خود را دارد.
آن گاه میگويد: و نيز از آن جناب روايت شده كه فرمود: وقتی در اموالت حق معلومی داری كه صله خويشاوندان كنی، و به كسی كه محرومت كرد عطا كنی، و با كسی كه در حقت دشمنی كرد دوستی كنی [مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.]۱۸.
مؤلف: اين معنا را صاحب كافی هم از امام ابو جعفر و ابو عبد اللَّه (ع) به چند طريق نقل كرده [تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۶، به نقل از كافی.]۱۹، صاحب محاسن هم آن را از امام ابو جعفر (ع) روايت كرده است [تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۸، به نقل از محاسن.]۲۰.
و در كافی به سند خود از صفوان جمال، از امام صادق (ع) روايت كرده كه در ذيل جمله" لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ" فرمود: محروم كاسبی است كه خريد و فروش ندارد، او میخواهد از دسترنج خود استفاده كند، اما كسی به او مراجعه نمیكند [تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۷، به نقل از كافی.]۲۱.
كلينی میگويد در روايتی ديگر از امام باقر و امام صادق (ع) آمده كه فرمودند: محروم مردی است كه عقلش به جاست، ولی كاسبی است كه خدا روزيش را تنگ گرفته است [تفسير نور الثقلين، ج ۵، ص ۴۱۸، به نقل از كافی.]۲۲.
و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ الَّذِينَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ" میگويد: محمد بن فضيل از حضرت ابی الحسن (ع) روايت كرده كه فرمود: اينان آن افراد از شيعيان ما هستند كه دارای پنجاه ركعت نمازند [مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۷، ط تهران.]۲۳.
مؤلف: شايد اساس اين كلام رواياتی باشد كه از حضرات رسيده كه فرمودهاند:
تشريع نافلههای يوميه به منظور تكميل نمازهای واجب بوده است.
۱ انسان سخت دوستدار خير است. سوره عاديات، آيه ۸.
۲ آن خدايی كه هر چيز را به نيكوترين وجه خلقت كرد. سوره سجده، آيه ۷.
۳ تفسير كشاف، ج ۴، ص ۶۱۲.
۴ چون میبينيم حرص مؤمنين اگر از ديگران بيشتر نباشد كمتر نيست، اما حرصشان را در عبادت و خدمت به خلق و تحصيل علم مصرف میكنند، و سير هم نمیشوند، هم چنان كه مرحوم حاج ميرزا حسن جلوه اين بيت را در باره حرصش نسبت به علم سروده است.
( مترجم)
۵ روح المعانی، ج ۲۹، ص ۶۲.
۶ سوره عنكبوت، آيه ۴۵.
۷ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۶.
۸ زكات مخصوص است به فقرا و مساكين و مامورين جمعآوری زكات و كفاری كه با دادن زكات به ايشان میتوان دلهايشان را متمايل به اسلام كرد، و آزاد كردن بردگان، و هر موردی كه خدا راضی باشد اين يك فريضه الهی است. سوره توبه، آيه ۶۰.
۹ چه كسی غير از خدا مالك چيزی است. سوره مائده، آيه ۱۷.
۱۰ از پروردگارشان میترسند. سوره نحل، آيه ۵۰.
۱۱ از خدا میترسند و از احدی جز خدا نمیترسند. سوره احزاب، آيه ۳۹.
شیوههایکاربردی ۸.mp3
19.48M
باسلام وعرض_ادب🌸👇
#شیوههاجلسه_8
استاد_علی_تقوی_یگانه
🇮🇷 بی_تفاوت_نباشیم
#آمر_خدا_باشیم.👇
╔═ 💎 ═══╗
🆔 @RSh34953
╚═══ 💎 ═╝
🌐 به کانال دانش پژوهان و احیاگران #امربه_معروف ونهی ازمنکر🔗بپیوندید.
Seyed Javad Zaker - Ya Hossein Gharibe Madar (320).mp3
9.64M
#باسلام_وعرض_ادب🌸👇
📝یاحسین غریب مادر
🎤 مرحومسیدجواد #ذاکر
مداحی قدیمی از مرحوم ذاکر خدا رحمتشون کنه.
🇮🇷#بی_تفاوت_نباشیم
#آمر_خدا_باشیم.👇
╔═ 💎 ═══╗
🆔 @RSh34953
╚═══ 💎 ═╝
🌐 به کانال دانش پژوهان و احیاگران #امربه_معروف ونهی ازمنکر🔗بپیوندید.
🤔 کلا دقت کردید
وقتی کسی چندتا بچه داره
🔻اگر پولدار باشه میگن: خب معلومه که میاره! چرا نیاره؟ داره که میاره! ما رو چه به بچه آوردن؟
🔺اگر فقیر باشه میگن: همینه دیگه، هم فقر مالی هم فقر فکری! فقط تندتند بچه میارن!
🔻اگر معمولی باشه میگن: عقل نداره دیگه! فکر آینده اینها رو نمیکنه؟ با اینهمه بچه پیشرفت مالی هم نداره دیگه! تازه اگر پسرفت نکنه!
🔸اگر تحصیلکرده و شاغل باشه میگن: خب معلومه دیگه، جای دیگه اون حس مفید بودنش رو داره اغنا میکنه، تو خونه نمونده که بپوسه و هدر بره. این نیاره کی بیاره؟ هرچند والا مغز 🦓 خورده برا خودش دردسر اضافه چیده! اصلاً از اون تحصیلاتش هیچی بارش نیست! لابد خدم و حشم هم داره
🔹اگر تحصیلات نداشته باشه میگن: همینه دیگه، کار و سواد نداره که، همه هنرش تو بچه آوردن پشت همه! تو خونه نشسته فقط بچه پشت بچه
🔸اگر یه مدت تحصیلات و شغل رو بخاطر بچهها معوق کنه میگن: هفت هشت سال درس خوند بشینه تو خونه آروغ بگیره؟! مدرک ارشد و دکترا گرفت باهاش چشم چشم دوابرو بکشه ؟! بیت المال رو هدر داد الان کهنه بچه عوض کنه؟
🔹بعدِ از آب و گل دراومدن بچهها بخواد برگرده به درس و کار میگن: آدم بچه میاره باید شعور بچه داری هم داشته باشه! بچه آورده بندازه گردن مادرش بره سر کار و درس؟ یا صبح بذاره مهد و مدرسه عصر بره برداره که میخواد بره سر کار و درس؟ بچه فقط به آوردنه؟! ننه حافظ شیرازی بزرگشون کنه؟
▪️اگر لاغر باشه میگن: همینه دیگه. فقط پشت هم بچه میاره! جون نداره، گوشت به تنش نمونده! یه ذره به خودش نمیرسه! از بس زاییده داره میمیره
▫️چاق باشه میگن: همینه دیگه! فقط پشت هم بچه میاره! نمیگه یه کم لاغر کنم به سلامت خودم برسم بعد!
▪️متوسط باشه میگن: والا یا ژنش خوبه یا خیلی پولداره مدام باشگاه و استخر میره! همینا باید بیارن ما رو چه به بچه زیاد؟!
➿ شوهرش خیلی همراه باشه و کمکش بده میگن: والا این شوهرو منم داشتم ده تا آورده بودم! چه هنری کرده؟! اون زن ذلیل بدبخت یکسر داره به اینا سرویس میده!
〰 شوهرش همراه و دستگرم نباشه میگن: استثمار زن یعنی همین! خشونت علیه زن یعنی همین! زنش فقط براش دستگاه جوجه کشیه! زنه هم عقل نداره ازین آدم بچه میاره نسلشو زیاد کنه
➰ شوهره معمولی باشه میگن: خب حالا یه شوهر چیه، هزار چیز دیگه برا بچه دار شدن باید فراهم باشه! پس فردا خواست داماد شه من دارم کلید یه خونه ۸۰ متری بدم دستش؟! دارم شرکت براش بزنم؟! دارم جهاز ۵۰۰ میلیونی همراه دخترم کنم؟!
•┈┈••✾❀✾••┈┈•
خلاصه که بله
هررررجور که زندگی کنی
آدم هایی هستن که حرف بزنن!
من همیشه میگم حرف مردم، باد هواست!
بذار بیاد بررررره!
همین هایی که امروز فرزنددار شدن و #تعدد_فرزند رو تمسخر و تحقیر میکنن،
پس فردا ببین که چجوری در بحران تنهایی خودشون غرق خواهند شد و از حمایت های عاطفی ساده و کوچک محروم خواهند بود
و چطور به زندگی خانواده های خوش جمعیت و چندفرزندی، غبطه و حسرت خواهند خورد!
بحران فرداها
بحران عاطفه و بحران تنهاییه
بحران خانواده است
(و متأسفانه غیرقابل رفع و درست نشدنی…)
باید بسوزن و بسازن
ببین کی گفتم...
ببین کی گفتم همینهایی که بهت میگن مگه عقلت کمه که یکیتو بکنی دوتا، دوتاتو بکنی سه تا، سه تا رو بکنی چهارتا
پس فردا چطور با حسرت و آه به عقل و درایت امروزت آفرین میگن!
صبر کن و ببین خوشبخت و شادهای فرداها
چه کسانی هستند...
@hejrat_kon
#فرزندان_سرمایه_اند
#مادرم_باافتخار
#فرزندآوری_مجاهدت_امروز_ثروت_فردا
🖤 آه که تمام حسرتم این است که
چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست ،...!!!
بر شما باد خواندن زیارت عاشورا عاشورا عاشورا ،.......
که این سخنان امام عصر ( عج ) است !
🌷 #شهیدنویدصفری 🕊
➳🅹🅾🅸🅽🅸🅽⚘
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┄┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313