eitaa logo
نماز سکوی پرواز
510 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر موفقیتی کسب میکنی این ذکر رو یادت نره بگی✅ مرحوم آیت‌الله فاطمی‌نیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز سکوی پرواز 48.mp3
3.27M
۴۸ ✍ میگن انتظـــار نمـــاز، درست عیــن وقتی که به نماز ایستادی، روحت رو وسیع و قدرتمند میکنه! 🔻راستی؛ چه رازی در این انتظــــار هست؟ @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨فدا کردن پای از وساوس است😈 ☀️امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند: اگر دیدید در آخرالزّمان بعضی‌ها به مستحبّات می‌رسند، شما به واجبات برسید لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ⚜ 👈(حکمت ۳۹ نهج البلاغه و وسائل الشیعه،ج4، ص 286) ♻️اگر تمام اعمال مستحب طول عمرمان را روی هم جمع کنیم، حتی به اندازه ی واجبی که از ما فوت شده است را نمی تواند جبران کند ✅ واجبات را یاد بگیرید و انجام بدهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ توسل به امام زمان (عج) و حل مشکل رزمندگان در دفاع مقدس 🔰 جلسه‌ای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید - محمد - بروجردی (از بنیانگذاران سپاه پاسداران و فرماندهان ارشد آن) به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. 🌌 شب بود و بیرون در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دو نیمه شب بود، می‌خواستیم عملیات کنیم. قرار بود اول پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر می‌کردیم و می‌خواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفت‌وگو هنوز به نتیجه‌ای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محل پایگاه مشخص می‌شد و الا فرصت از دست می‌رفت و شاید تا مدت‌ها نمی‌توانستیم عملیات کنیم. چند روزی می‌شد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا می‌کرد. خستگی داشت مرا از پای در می‌آورد. احساس سنگینی می‌کردم، پلک‌هایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن می‌گشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشه‌ای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم. قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهره‌اش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید: 🔸 نماز امام زمان (عج) را چطور می‌خوانند؟ ▫️ با تعجب پرسیدم: 🔹 حالا چی شده که می‌خواهی نماز امام زمان (عج) را بخوانی؟ ▫️ گفت: 🔸 نذر کرده‌ام. ▫️ و بعد لبخندی زد. گفتم: 🔹 باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت: 🔸 برو هرچه زودتر بچه‌ها را خبر کن. ▫️ مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچه‌ها را خبر نمی‌کرد. وقتی همه جمع شدند گفت: 🔸 برادران باید پایگاه را این‌جا بزنیم. ▫️ همه تعجب کردند. 🗺 بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: 🔸 باید پایگاه این‌جا باشد. ▫️ فرمانده سپاه سردشت هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطه‌ای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب بود لبخندی از رضایت زد و گفت: 🔷 بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از این‌جا نمی‌شود. ▫️ همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث می‌کردیم، ولی به نتیجه نمی‌رسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسه‌ای گذاشته بودیم و ساعت‌ها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی می‌کردیم، همه می‌گفتند: 🔷 بهترین نقطه همین‌جاست و باید پایگاه را همین جا زد. ▫️ رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشه‌ای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهره‌اش خسته نشان می‌داد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابی‌های این مدت خسته‌اش کرده بود. با این‌که چشم‌هایش از بی‌خوابی قرمز شده بودند ولی انگار می‌درخشیدند و شادمانی می‌کردند. پهلوی او نشستم، دلم می‌خواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: 🔹 چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الان چند روز است که هرچه جلسه می‌گذاریم و بحث می‌کنیم به جایی نمی‌رسیم. ▫️ در حالی که لبخند می‌زد گفت: 🔸 راستش پیدا کردن محل این پایگاه کار من نبود. ▫️ بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه بزرگ روی دیوار می‌نگریست ادامه داد: ▪️ شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان (عج) و گفتم که: 🔘 ما دیگر کاری از دستمان برنمی‌آید و فکرمان به جایی قد نمی‌دهد، خودت کمکمان کن. ▪️ بعد پلک‌هایم سنگین شد و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه نماز امام زمان (عج) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم. ✨ تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمی‌آورم. ولی انگار مدت‌ها بود که او را می‌شناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم. آمد و گفت که: 🔶 این‌جا را پایگاه بزنید. این‌جا محل خوبی است. ▪️ و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن آقا نشان می‌داد را به‌خاطر سپردم. از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم. ▫️ و خلاصه این‌گونه و با توسل به وجود مقدس امام زمان (عج) مشکل رزمندگان اسلام حل شد. ⬅️ برگرفته از: امام زمان (علیه السلام) و شهدا، سلیم جعفری، ص ۴۹. به نقل از: آقای شفیعی. منبع: ماهنامه موعود شماره ۹۲ 🏷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿💗 بعضی‌ وقتا‌ که ‌دلمون ‌می‌گیره و حس ‌می‌کنیم ‌ هیچ پناهی نداریم.🥀 خــدا میگه..؛ دیدی ‌همه ‌تنهات ‌گذاشتن.. ولی‌ من ‌هنوز پات‌ موندم..❤ من‌ هیچوقت تنهات ‌نمی ذارم... بیا پیش‌ خودم ‌بیا...💕 ... https://eitaa.com/joinchat/2935292147C0aa8f54833 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎ 🌸🍃🌺🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋در بیست سالگی برای خواسته‌ای که از خداوند داری، وضو می‌گیری و دعا می‌کنی. آنقدر مصمم هستی که به سجده می‌روی و در سجده دعا می‌کنی... اما، نمی‌شود! دلگیر می‌شوی از خداوند ... در سی سالگی هم به سجده می‌روی، البته این بار سجده‌ی شکر، برای آنکه دعای بیست سالگی‌ات پذیرفته نشد! این یک تفاوت ده ساله بود که باعث شد به گوشه‌ای از حکمت پروردگارت پـی ببری. فکرش را بکن در آینده چقدر از پذیرفته نشدن برخی از خواسته‌هایمان خوشحال خواهیم شد... به انتخاب خداوند کنیم 🦋 او تنها عاشق و بینای جهان است که ما را به اندازه خودش و به بلندای ابدیت، دوست دارد و می‌بیند. 🌺🌿 وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ 🦋 ﻭ ﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ; ﻭﺧﺪﺍ [ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ] ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ .🌿 سوره بقره(٢١٦)🌿 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿• 🌺🌿🌺🌿