eitaa logo
نماز سکوی پرواز
515 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️❤️❤️❤️❤️
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| بعضی وقتها یه شوخی می‌تونه باعث بشه گناه همه‌ی عمرت بخشیده بشه! ولی بشرطی! @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۹ عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند،.. صدای نوحه✨ از سمت مردان به گوشم میرسید.. 🌟و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود.. که 🔥نعره بسمه پرده پریشانی ام را پاره کرد... پرچم عزای امام صادق(ع) را با یک دست از دیوار پایین کشید.. و صدایش را بلند کرد _جمع کنید این بساط کفر و شرک رو! صدای مداح کمی آهسته تر شد،... زنها همه به سمت بسمه چرخیدند.. و من متحیر مانده بودم.. که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و جیغ کشید _شماها به جای قرآن، مفاتیح میخونید، این کتابا همه شرکه! میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید..که با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را کنم.. و من با این ادعیه که تمام تنم میلرزید.. و زنها همه شده بودند... با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد.. و ظاهراً باید این معرکه میشدم.. که مفاتیحی را در دستم و با همان صدای زنانه کشید _این نسخه های کفر و شرک رو بسوزونید! دیگر صدای روضه ساکت شده بود،.. جمعیت زنان به سمتمان آمدند.. و بسمه فهمیده بود.. نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک شیعیان کند.. که در شلوغی جمعیت با قدرت به کوبید،.. طوریکه ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم... روی فرش سبز حرم.. از درد پهلو به خودم میپیچیدم و صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه میکرد _مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن! و بلافاصله صدای تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست... زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند...
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۰ زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشیدم بلکه پیدا کنم... نفسم را بند آورده بود،.. نیم خیز میشدم و حس میکردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین میشدم. همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار میکردم.. که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده ام افتاده و تلاش میکردم باچادرم صورتم را ،... هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ میزدم.. تا بالاخره از حرم خارج شدم...✨ در خیابانی که نمیدانستم به کجا میرود خودم را میکشیدم، باورم نمیشد... شده باشم و هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده ... که قدمی میرفتم و قدمی وحشتزده میچرخیدم مبادا شکارم کند... پهلویم از درد شکسته بود،دیگر قوّتی به قدمهایم نمانده و در و خیابان اینهمه وحشت را زار میزدم.. که صدایی... از پشت سر تنم را لرزاند... جرأت نمیکردم برگردم... و دیگر نمیخواستم اسیر شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم.. و وحشتزده دویدم... پاهایم به هم میپیچید و هرچه تلاش میکردم تندتر بدوم تعادلم کمتر میشد.. و آخر کار خودش را کرد که قدمهایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم. کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس... و این دومین باری بود که امشب در این خیابانهای گِلی نقش زمین میشدم،.. خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت.. که صورتم به زمین خورد.. و زخم پیشانی ام آتش گرفت... کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که فریاد کشید _برا چی فرار میکنی؟ صدای ابوجعده نبود...
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۱ صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان آمده تا جانم را بگیرد.. که سراسیمه چرخیدم.. و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد _از آدمای ابوجعده ای؟ گوشه چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهره ام به درستی پیدا نبود،.. اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه شب به روشنی پیدا بود.. خط خون پیشانی ام دلش را سوزانده.. ... که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید... چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن شکسته بود که صدایش گرفت _شما اینجا چیکار میکنید؟ شش ماه پیش... پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد... که غریبانه ضجه زدم _من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم... و تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت... و او با این میان این خیابان خلوت چه کند.. که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه پیدا کند... میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید... از راننده خواست پیاده ، خودش ایستاد.. و چشمش را انداخت تا بی واهمه از جا بلند شوم... احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم.. و مقابل پیکرم را سمت ماشین میکشیدم... بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده.. و حضور او در چنین شبی مثل بود که گوشه ماشین..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨نیایش با حضرت عشق ❤️❤️ ❤️✨خـــــــدایــــــا ؛ 🤍✨در این شب زیبا ❤️✨مهربانی بـه دلــهـا 🤍✨برکت تو خونـه هـا ❤️✨برطرف شدن غمهـا 🤍✨برطرف شدن مشکلات ❤️✨و مستجاب شدن دعاهـا 🤍✨را نصیب همه دوستان بگردان. ❤️✨آمــــیــــن یـــــا رَبَّ 🤍✨لا به لای رنگهای زیبا و هوای ❤️✨دلــپــذیــر زمستانی 🤍✨آرامش و خوشبختی ❤️✨وعـشــق مــانــدگــار 🤍✨را بـراتـون آرزو میکنم ❤️✨شـب زمستانیتـون زیـبـا 🤍✨شــبتون آروم و در پناه حق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام الله علیه 💠 امام رضا سلام الله علیه: لِلْإِمَامِ عَلاَمَاتٌ... وَ لاَ يَكُونُ لَهُ ظِلٌّ..! امام نشانه هایی دارد... سایه برای او نیست! 🔻 امام صادق ​علیه‌السلام: عَشْرُ خِصَالٍ مِنْ صِفَاتِ اَلْإِمَامِ... وَ لاَ يَكُونَ لَهُ فَيْءٌ. ده خصلت از صفات امام است... و سایه برای او نیست. 🔻 شیخ صدوق رحمه الله علیه در ذیل این حدیث مینویسد: «انما لایکون له فيء لانه مخلوق من نور الله عزوجل» همانا امام سایه ندارد چون از نور خداوند عزوجل خلق شده است. 📗إثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۵۲ 📗الاحتجاج ج ۲، ص ۴۳۶ 📗الخصال ج ۲، ص ۴۲۸ سایه نداشتن امام، جزء خلقت ویژه ایشان است؛ و حداقل ترین و آشکارترین راه شناخت امام، از مدعیان دروغینِ منجی و موعود همین(نداشتن سایه) است! ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
‍ ✨در هر زمانی که شرافت بیشتری داشته باشد، فضیلت عبادت در آن بیشتر است. گناه هم در این زمان‌ها شدیدتر است.مثل مسجد که نماز خواندن در مسجد محله، بیست و پنج برابر نماز در خانه است. این اثر مسجد است. گناه هم همین‌طور است. اگر در مسجد گناه بکنم، قطعاً عقابش بالاتر از گناه در خانه است. با این گناه، حتک حرمت مسجد هم شده است. ♦️ حرم‌های اهل بیت: و حسینیه‌ها و همه اماکن مذهبی همین‌طور هستند. یقیناً گناه در این مکان‌ها عقاب بیشتری دارد. 🔹زمان‌ها هم همین‌طور هستند. برخی از زمان‌ها هستند که ثواب و عقاب در آن‌ها بیشتر از سایر زمان‌ها هستند؛ مثلاً انسان شب و روز جمعه عبادت بکند، ثواب بیشتری دارد. و در عین حال، گناه هم در شب و روز جمعه، زشتی و عقابش بیشتر است. هتک حرمتش بیشتر است عقابش هم بیشتر است. 🔸 ماه شریف رجب هم همین‌طور است. انسان در این ماه که این همه فضیلت دارد، عبادت بکند، ثواب و پاداش مضاعف به او داده می‌شود؛ معصیت هم بکند، عقوبتش چند برابر می‌شود. انسان باید احترام این ماه را تا حد امکان نگه بدارد. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
همنشینی با صالحان تو را در شش امر متحول می کند : از "شک" به "یقین" از "ریا" به "اخلاص" از غفلت به ذکر از "رغبت به دنیا" به رغبت به "سوی آخرت" از "کبر" به "تواضع" از سوء نیت به نصیحت
پروردگارا ... توانم ده تا دوست بدارم بی‌ چشمداشت و بفهمم دیگران را حتی اگر نفهمند مرا هر کجا نفرتی هست عشق باشم هر کجا زخمی هست، مرهم باشم هر کجا تردیدی هست، ایمان باشم هر کجا ناامیدی هست، امید باشم الهـی ... لحظه‌ای به حال خودمان وا مگذارمان و همیشه نور هدایتمان باش به زندگیمان سرسبزی و خرمی ببخش و از چشمه بیکران نعمتهایت سیرابمان کن سلام سحربخیر