eitaa logo
نماز سکوی پرواز
526 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.4هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
17.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجوری به بچه‌ها، فرق زندگی که با خدا و بدون خدا سپری میشه، نشون بده. ┈┈••••✾•🌿🌺🌿• 🌺🌿🌺🌿
7611969314.mp3
3.55M
‹‹ چرا حال نماز ندارم؟! ›› - چه چیزی اجازه نمیده منم مثل بعضیا از نماز خوندن لذت ببرم؟؟🤔
🪐 نمــاز شــب اول مـاه شعبان برای آمرزش همه گناهان و معادل ۱۲ هزار سال عبادت پیامبر اکـرم ﷺ فرمودند: 🔹 هر کس در شب اول ماه شعبان  دوازده ركعت نماز بخواند در هر ركعت «فاتحة الكتاب»  یک بار و سوره‌ى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را  پانزده مرتبه بخواند،  🔹خداوند متعال ثواب  دوازده هزار شهيد را به او عطا نموده و عبادت دوازده هزار  سال را براى او مى‌نويسد  🔹و همانند روزى كه از مادر متولد شده، از گناهان بيرون مى‌آيد و نيز خداوند در برابر هر آيه‌اى از قرآن كه [در اين نماز]قرائت نموده، يك كاخ در بهشت به او عطا مى‌كند 📚 اقبال الاعمال ص ۶۶۹ 🔆 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. ____________________________
19.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| بیا ببینم، چکار کردی با خودت؟ (تا حالا این جمله باعث شده ترمز کنی و جلوتر نری؟) @ostad_shojae | montazer.ir
آمادگی برای ورود به ضیافت عظیم.mp3
14.41M
(ره) | مکانسیم تأثیر مناجات شعبانیه در روح انسان در ایجاد آمادگی برای رمضان! @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144122884662022440.mp3
2.69M
🔺اذان شرعی 🔺به افق بیدار دلان عاشق (اصفهان) 🔺با صدای گرم استاد صالحی
💠آیت‌الله مظاهری حفظه الله؛ 🔸درک نافلۀ شب، رستگاری دنیا و آخرت، و ترک آن، گرفتاری دو گیتی را به همراه خواهد داشت. 🔸 نماز شب در عالم قبر و عالم برزخ به صورت یک رفیق و همراهِ نورانی برای انسان ظاهر می‌شود و به او یاری می‌رساند. بنابراین ترک نماز شب به ویژه برای اهل سیر سلوک، ابداً به صلاح نیست و خسارات فراوانی به همراه دارد.
⏪عنایت امام‌زمان (علیه‌السلام ) به نماز شب ترک نماز شب در بیان ائمه اطهار( علیه‌السلام) بسیار مذمت شده‌است. حضرت ولی‌عصر (ارواحنافداه) در موارد متعددی خطاب به کسانی که توفیق تشرف خدمت ایشان پیدا کرده‌اند، فرموده‌اند:" ننگ است برای شیعیان ما که نماز شب و شب‌بیداری نداشته باشند." از مرحوم آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی نقل‌شده است: " روزی در راه زیارت گم شدم و بالاخره تا نزدیک مرگ بی‌تاب گشتم. با توسلی به امام‌زمان( ارواحنافداه) حضرت به سراغ من آمدند، و مرا نجات دادند و فرمودند: ننگ است بر شیعیان ما که نماز شب نداشته باشند." ⏪نماز شب، مستحب است اما هر امر مستحبی را نمی‌توان به‌سادگی ترک کرد. اگر بنده بداند که خداوند متعال به نماز شب او نزد فرشتگان مباهات می‌کند و به واسطه نافله‌ی شب وی را می‌آموزد، هیچ‌گاه از خواندن آن غافل نمی‌شود. انجام واجبات وظیفه سالک است و علاوه‌برآن ثواب دارد. باعث تقرب می‌شود اما قرب بالاتر و مقام محمود بر اثر اهمیت به مستحبات نصیب سالک می‌شود. ازاین‌رو در تعالیم دینی، مستحبات و خصوصا نماز شب به قرب نوافل تعبیر شده است. 📒خانه خوبان، شماره ۲۵،ص۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ قلبم از وحشت به خودش می پیچید.. و آنها از پشت هلم میدادند تا زودتر حرکت کنم.. که شلیک گلوله😭😣😖😭😭😰 پرده گوشم را پاره کرد.. و پیشانی ابوجعده را از هم شکافت...🔥 از شدت وحشت.. رمقی به قدم هایم نمانده.. و با همان ضربی که به کتفم خورده بود،.. از پله آخر روی زمین افتادم...😣😭😣 حس میکردم زمین زیر تنم میلرزد..و انگار عده ای میدویدند.. که کسی روی کمرم زد..و زیر پیکرش کرد... رگبار گلوله خانه را پُر کرده.. و دست و بازویی تلاش میکرد سر و صورتم را ،..😭🕊 تکان های قفسه سینه اش را روی شانه ام حس میکردم.. و میشنیدم با هر تکان زیر لب ناله میزند _یا حسین!🕊✨ که دلم از سوز 😭😭 آتش گرفت. گرمای بدنش روی کمرم هر لحظه بیشتر میشد.. پیراهنم از پشت خیس و داغ شده.. و دیگر ناله ای هم نمیزد که فقط خس خس نفس هایش را پشت گوشم میشنیدم... بین برزخی از مرگ و زندگی، از هیاهوی اطرافم جز داد و بیدادی مبهم و تیراندازی بی وقفه، چیزی نمیفهمیدم... که گلوله باران تمام شد...😣😭😭😭😣 صورتم در فرش اتاق فرو رفته بود،.. چیزی نمیدیدم.. و تنها بوی خون و باروت مشامم را میسوزاند.. که زمزمه مصطفی🌸 در گوشم نشست و با یک تکان، کمرم سبک شد... گردنم از شدت درد.. به سختی تکان میخورد، به زحمت سرم را چرخاندم.. و اش دلم را زیر و رو کرد.😭😭😭 🕊ابوالفضل✨🕊 روی دستان مصطفی از نفس افتاده بود،.. از تمام بدنش خون میچکید.. و پاهایش را روی زمین از شدت درد تکان میداد... تازه میفهمیدم 😱😭🕊 من بوده... که پیراهن سپیدم...
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پیراهن سپیدم همه از رنگ گل شده بود،..😭😭😭 کمر و گردنش از جای گلوله از هم پاشیده و با آخرین ✨👣 که به نگاهش مانده بود، دنبال میگشت...😭😭😭 اسلحه مصطفی کنارش مانده.. و نفسش هنوز برای می تپید که با نگاه نگرانش روی بدنم میگشت مبادا زخمی خورده باشم...😭😭 گوشه پیشانی اش شکسته و کنار صورت و گونه اش پُر از خون شده بود... ابوالفضل از آتش این همه زخم در آغوشش پَرپَر میزند.. و او تنها با قطرات اشک، گونه های روشن و خونی اش را میبوسید...😭🌸 دیگر خونی به رگ های برادرم نمانده بود که چشمانش خمار خیال شهادت🕊سنگین میشد.. و دوباره پلک هایش را می گشود تا صورتم را ببیند.. و با همان چشم ها مثل همیشه به رویم میخندید...😊🕊 مستش کرده بود.. که با لبخندی شیرین پیش چشمانم دلبری میکرد،..😍😊 صورتش به میزد و لب های خشکش برای حرفی میلرزید.. و آخر که پیش چشمانم مثل ساقه گلی شکست🥀🕊 و سرش روی شانه رها شد...🕊👣✨ انگار عمر چراغ چشمانم به جان برادرم بسته بود..😱😭 که شیشه اشکم شکست و ضجه میزدم😭😫 فقط یکبار دیگر نگاهم کند... شانه های مصطفی از گریه میلرزید😭 و داغ دل من با گریه خنک نمیشد..😭 که با هر دو دستم.. پیراهن خونی ابوالفضل را گرفته بودم و تشنه چشمانش، صورتش را میبوسیدم.. و هر چه میبوسیدم عطشم بیشتر میشد که لب هایم روی صورتش ماند.. و نفسم از گریه رفت...😭😭😫😫😭😫😭😭 مصطفی تقلّا میکرد.. دستانم را از ابوالفضل جدا کند و من دل رها کردن برادرم را نداشتم...🕊😭😭😭 که هر چه..