eitaa logo
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
8.8هزار دنبال‌کننده
44 عکس
30 ویدیو
0 فایل
فروش اشتراکی #کپی‌حرام لینک کانال تبلیغ https://eitaa.com/joinchat/2133066056C2ee169d2aa
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) _بابا شما توی این چند سال حتی یک بار هم زنگ نزدی حال سوسن رو بپرسی یا یه پولی بفرستی بگی براش خرج کنن _سحر اینقدر به من سر کوفت نزن _ببین بابا من در مورد خودم هر چی که شد گفتم عیب نداره اما در مورد سوسن نمیتونم گذشت کنم _حالا میگی چیکار کنم؟ _پول بفرست میخوام برای سوسن لباس بخرم _یعنی هیچی نداره تنش کنه؟ _چرا داره یه عالمه هم داره ولی همشون لباس کهنه های دخترهای فامیله که یا دیگه دوستشون نداشتن و یا کهنه شدن دادن سوسن بپوشه عصبانی داد زد _پس اون مادرت اونجا چیکار میکرده؟ _کاری رو که شما با آذر میکردی و به ما محل نمیدادی _بی معرفت من بهتون سر نمیزدم، خرجی تون رو نمیدادم؟ _چرا خرجی میدادی ولی همیشه به چشم موجودات مزاحم به ما نگاه میکردی. راستی بابا یادته قبل از تصادف میخواستی با من چیکار کنی؟ فریاد زد _بسه سحر تمومش کن من دارم تلاش میکنم گذشته ام رو فراموش کنم تو داری همش میزنی _بهتون گفتم اگر در مورد خودم بود بازم سکوت میکردم و به روتون نمی اوردم اما در مورد سوسن کوتاه نمیام. پول بریزید برم براش لباس بخرم بعدم دارم میارمش ایران شما باید مثل شمیم و شیما سوسن رو هم تحویل بگیری مکثی کرد و گفت _من تو نگهداری این دو تا هم موندم چطوری میتونم سوسن رو هم نگه دارم اصلا ممکنه اینها با هم سازشون نشه _ببخشید بابا حالا شما دو روز امتحان کن اگر نتونستی بعدا مخالفت کن نفس عمیقی کشید _باشه، حالا ببین میتونی از علی پول بگیری برای سوسن خرید کنی من بعدا تو حساب کتاب هامون باهاش حساب میکنم... سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) _نه بابا نمیتونم، از یکی قرض کنید _سحر جان ندارم _راضی نشید که سوسن تا الان که زیر منت و نگاه های سنگین ِهوشنگ بوده از این به بعد زیر نگاه های علی باشه _علی بچه خوبیه _نه بابا نمیشه خواهش میکنم پول بفرستید نفس بلندی کشید _ببینم چیکار میتونم بکنم بعد از خداحافظی با بابام متوجه شدم سوسن و مامانم زل زدن بهم و داشتن حرفهای مارو گوش میدادن. مامانم بهم اعتراض کرد _چرا از وضعیت زندگی من برای بابات گفتی _ باور کن اصلاً قصد نداشتم بگم من شرایط مالی بابا رو می‌دونم، اولش نمیخواستم بگم پول بده ولی وقتی شرایط سوسن رو دیدم دیگه به هم ریختم. بذار بابا به خودش بیاد صدای زنگ گوشیم بلند شد. نگاه کردم به صفحه گوشی علی زنگ زده جواب دادم _جانم _خسته شدم از بس بیرون وایسادم بیا بریم _باشه الان با سوسن میایم رو کردم به سوسن _لباس که نمیخواد برداری ولی اگر وسیله دیگه ای داری که میخوای همراه خودت بیاری بردار بریم سرم گرم صحبت بامامانم شدم سوسن چند تیکه از وسایلش رو برداشت. رو کرد بهم _آبجی سحر من آماده ام ایستادم و با مامانم خداحافظی کردم. سوسن نزدیک مامان شد. دست انداختن گردن هم با گریه از هم خداحافظی کردن. اومدیم پایین پیش علی. لب خونی کردم _بریم فروشگاه لباس برای سوسن خرید کنیم بدون معطلی آهسته گفت بریم... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) علی یک تاکسی گرفت و ما رو برد به یک فروشگاه بزرگ سرم رو بردم کنار گوش سوسن _عزیزم دو دست لباس تو خونه ای انتخاب می‌کنی و دو دستم مجلسی کلاه و شال گردن و کاپشنم انتخاب کن ابرو داد بالا با خوشحالی کشدار گفت _وای باورم نمی‌شه می‌تونم این همه لباس بخرم لبخندی زدم _الان دیگه میتونی باور کنی با نگاهش یه دور فروشگاه رو خوب نگاه کرد. رو کرد به من _گفتی میتونم چهار دست لباس بخرم با لبخند ریز سرم رو تکون دادم _بله عزیزم دستهاش رو مشت کرد _آخ جوون چقدر لباس میتونم بخرم انقدر خوشحال و ذوق زده شد که ترسیدم خواهرم سکته کنه آهسته بهش گفتم _سوسن جان راحت باش، دیگه اون دوره ای که هوشنگ تو رو اذیت میکرد تموم شد. لبخند دندون نمایی زد _مرسی ابجی سحر سوسن بین لباسها میچرخید و انتخاب میکرد و پشیمون میشد و دوباره یه مدل دیگه انتخاب میکرد. من و علی هم سر فرصت همراهش میکردیم. هر از گاهی هم علی با اشاره ابرو میگفت کاریش نداشته باش بزار راحت باشه. سوسن نگاهش رو داد به من _آبجی تو بگو من چی بخرم آخه اینها همشون قشنگن من نمی دونم کدوم رو انتخاب کنم تو دلم گفتم خدا رو شکر که این حرف رو زد با دستم یه بلوز شلوار که بلوزش آستین بلندِ و یقه اش بسته است رو بهش نشون دادم _این خوبه میپسندی؟ لبخندی زد _آره آبجی همین خوبه بقیه لباسهاشم با هم انتخاب کردیم اومدیم هتل سوسن با مشمای لباسهاش رفت توی اتاقش.‌‌.. .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) چند دقیقه‌ای طول کشید با همون لباسی که من براش انتخاب کردم اومد بیرون _آبجی بهم میاد قدم برداشتم سمتش، نزدیکش شدم با دستم سر تا پاش رو نشان دادم _بَه بَه چقدر بهت میاد خانوم گل توی گلدون شدی سوسن رو کرد به علی _علی آقا بهم میاد علی بدون اینکه نگاهش کنه جواب داد _حتماً که بهتون میاد مبارکتون باشه سوسن یکم حالش گرفته شده رو کرد به من _انگار علی آقا هم مثل هوشنگ از من خوشش نمیاد ابرو دادم بالا _نه اصلاً این حرف رو نزن علی تو رو مثل خواهرش دوست داره _پس چرا الان نگام نکرد؟ _آخه تو نامحرمی سرش رو ریز تکون داد _یعنی چی نامحرمی؟ لبخندی زدم _صبر کن سر فرصت برات میگم که محرم و نامحرم چیه و باید به کی نگاه کنیم و به کی نگاه نکنیم و یا حتی با نامحرم چه جوری حرف بزنیم و یا جلوی نامحرم چه جوری راه بریم متحیر نگام کرد _یعنی چی این حرفها ، چقدر سخته حالا که من می‌خوام با شما زندگی کنم باید همین جوری باشم دستم رو کشیدم به موهاش و نوازشش کردم _نه عزیزم کسی تو رو برای انجام احکام شرعی مجبور نمیکنه اگر میخواستم مجبورت کنم برات شرط میگذاشتم که حتما باید حجابت رو رعایت کنی تا من تو رو ببرم پیش خودم _آهان، راست میگی، حالا اگر من بخوام علی اقا به من محل بزاره و تحویلم بگیره باید چیکار کنم خواستم بگم تو نباید برای رضایت علی کاری انجام بدی بلکه باید عمل تو برای رضای خدا باشه ولی یه حسی بهم گفت حالا زوده صبر کن یواش یواش، همین قدر که ما تونستیم با رفتارهای محبت آمیز، سوسن رو جذب خودمون کنیم که... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚
واسه پول یه شارژ دستم جلوی بقیه درازبود😞😭 از بی پولی کلافه شده بودم و بچه هام حسرت همه چی به دلشون بود😞 اما خدا خواست و یه روز اتفاقی با کانال کاردرمنزل یه خانوم آشنا شدم از اون کانال یادگرفتم ماهی 30 میلیون پول دربیارم توو خونه😍💰💵 لینکش براتون میزارم 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3075932399Cd92a2f257c
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
. 📌 کار در منزل این مدت خیلی متقاضی کاردر منزل داشتیم که گفتن دنبال کاردرمنزل هستن قول دادم لینکش براتون بزارم 🪙 امروز لینکش براتون گذاشتم 👇👇👇😍😍😍 daramad halal حداقل درآمد ماهی ۲۵ میلیون
✍ رهبر انقلاب: برنامه آمریکا برای تسلط بر کشورها یکی از دو چیز است: یا ایجاد استبداد یا هرج‌ومرج و اغتشاش ✏️ در سوریه هرج و مرج به وجود آوردند و حالا به خیال خودشان احساس پیروزی میکنند ✏️ یک عنصر آمریکایی در لفافه میگوید هر که در ایران اغتشاش کند ما کمکش میکنیم ✏️ ملت ایران هر کسی را که مزدوری آمریکا را در این زمینه قبول بکند، در زیر گام‌های خود لگدمال خواهد کرد. ۱۴۰۳/۱۰/۲
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
من والایارم یه و جزء کله گنده‌های دولتی‌ چند ساله ازدواج کردم ولی متاسفانه همسرم باردار نمیشه با وجود اینکه خیلی همسرمو دوست دارم ولی به اجبار مادرم فقط بخاطر اینکه ی وارث داشته باشم مجبور به ازدواج شدم رفتم دهات که ی دختر بی‌سر و زبون بگیرم که به مشکل نخورم ولی از همون اول مشکلات رو سرم آوار شد با مادر و خواهرم ی دخترو دیدیم و پسندیدیم عقدش کردم سر سفره‌ی عقد که چادر عروس رو کنار زدم دیدم که چه کلاهی سرم گذاشتن ی دختر دیگه رو بجای اون دختری که پسندیده بودیم بهمون غالب کردن زدم زیر سفره‌ی عقد داد هوار راه انداختم پدر عروس منو به اتاقی برد چیزی بهم گفت که دود از سرم بلند شد ... https://eitaa.com/joinchat/1630798236C39949ec03b **
💎 بزرگ‌ترین فروشگاه نقره‌جات و حرز 💎 ‌ ‌ 🔹نقره‌جات با قیمتهای کارگاه 🔹 ▪️ انواع نقره‌جات جواهری و سنگ دار ▪️فیروزه ▪️عقیق ▪️دُرنجف ▪️حدید ◽️ پلاک های فانتزی نقره سبک وزن با قیمت مناسب و اقتصادی 📣 🔻 بدون واسطه به قیمت تولید 👌 💥 برای دیدن تمام محصولات روی لینک ضربه بزنید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1674707164Cd258194d75
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای‌_مهربان‌_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 ❤️ ✍نویسنده(حبیب الله) براش مهم باشه که محرم چیه و نامحرم چیه خیلیِ _سوسن جان محل که بهت میزاره اما چون تو نامحرمی و اینطوری موهاتم باز و بیرونه بهت نگاه نمی‌کنه. مکثی کردم و ادامه دادم _اگر روسری سرت کنی و حجاب داشته باشی موقعی که باهاش صحبت کنی گاهاً بهت نگاه می‌کنه ولی تو هم نباید از یک نامحرم بخوای نگات کنه بهت بگه این لباسی که پوشیدی بهت میاد یا نمیاد سرش رو کج کرد و دلخور پرسید _آخه چرا؟ جواب این چراهات رو بزار بریم ایران یه ساعت‌هایی که با هم تنها می‌شیم برات توضیح میدم ، الان فرصت مناسبی برای این کار نیست _من نمی‌تونم تا اون موقع صبر کنم دلم می‌خواد دلیل این همه سخت‌گیری شما رو بدونم _باشه امشب علی خوابید من بیدار می‌مونم سعی می‌کنم برات توضیح بدم. هر سوالی هم داشته باشی جوابت رو میدم _پس اگر الان من روسری سرم کنم به علی آقا بگم بهم میاد یا نه بازم منو نگاه نمی‌کنه؟ _ عزیز دلم قبلا هم بهت گفتم. روسری سرت کنی موقع صحبت کردن گاهاً یه نگاهی بهت میندازه اما تو نباید به اون بگی که لباست بهت میاد یا نه _آبجی سحر یه چیزی بگم ناراحت نمی‌شی _نه عزیزم ناراحت نمی‌شم _اگه ممکنه تا نرفتیم ایران از این پوشش و حجاب و این چیزا به من بگو من ببینم می‌تونم بیام با شما زندگی کنم نگاهی بهش انداختم یه نفس عمیق کشیدم _باشه بهت میگم تو هم خوب و با دقت گوش کن و بهش فکر کن و انتخاب کن ولی واقعاً تو می‌خوای بین حجاب و تحقیر شدن و منت گذاشتن یکیشو انتخاب کنی انگار با این حرفم بهش شوک وارد شد ساکت شد و رفت تو فکر... .سلام عزیزانی که تمایل دارند رمان رو کامل بخونن میتونن با پرداخت ۵۰ هزارتومان این رمان رو دریافت کنن😍 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇 @shahid_abdoli کپی حرام⛔️ 💚💕💚💕💚💕💚💕💚