#نشر_خوبی_ها_
#مثبت_نوجوان_
#پاتک_در_رسانه_
🎊 معرفی #دانشآموزان_برتر 🎊
✍صباسادات فاطمی فرزند سید حسین
🎓پایه ششم مدرسه شهید تقی پور
🔰نام مدیر: سرکارخانم یزدانی
🔰نام معلم: سرکارخانم مالوردی
🎖افتخارات:
🎨دانش آموز هنرمند در زمینه نقاشی و مربی گری قلاب بافی
👏👏برای این دانشآموز آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون داریم👏👏
🔷جهت کسب اخبار و اطلاعیه های آموزش و پروش شهرستان ورزنه به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1994784974C776ac28abd
🔺روابط عمومی مدیریت آموزش و پرورش شهرستان ورزنه🔻
━━━💠🍃🌸🍃💠━━
#نشر_خوبی_ها_
🔰شهید همت راضی نشد امام(ره) خطبه عقدش را بخواند!
نام محمد ابراهیم همت از آن نامهایی است که به گوش خیلی از ما خورده است. مردی که فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود و ۴۰ سال قبل در اسفند سال ۶۲ در جزیره مجنون عاقبت بخیری را از خدا گرفت و شهید شد. آنچه میخوانید روایتی است از ازدواج او با ژیلا بدیهیان که خواهرش اینطور تعریف میکند:
ازدواج ابراهیم برمیگردد به سال ۶۰. یک روز زنگ زد به مادر و تلفنی ماجرای خواستگاریاش را از یک دختر اصفهانی در پاوه گفت. مادر اول اعلام نارضایتی کرد و خواست همین جا (شهرضا) برایش یک دختر پیدا کند، اما حاجی قبول نکرد و گفت من همسری را میخواهم که همه جا دنبالم باشد؛ حتی تا لبنان ....
بعد هم گفت: دختری که انتخاب کردهام همان است که میخواهم. خدارا شکر همین طور هم بود. خانمش همیشه با ابراهیم بود و فقط موقع عملیاتها که میشد، آن هم با اصرار حاجی برمیگشت اصفهان.
با همه موانع موجود بر سر راه ابراهیم، بالاخره در سال ۶۰ به همسر مورد علاقهاش رسید و خطبه عقدشان با کمترین تشریفات و آداب و رسوم و تنها با یک مهریه ۱۵۰ هزار تومانی آن هم با اصرار پدر عروس، جاری شد. یکی از شرطهای ازدواج همسر ابراهیم با او، نداشتن مهریه بود.
همسر حاجی خیلی دلش میخواست امام خطبه عقدشان را بخواند، ولی ابراهیم گفت: «من راضی نیستم وقت مردی را که این همه انسان با او کار دارند به خاطر کار شخصی خودم بگیرم.»
شهید #محمد_ابراهیم_همت
🌷@shahedan_aref
شب شهادت امام صادق علیه السلام است ، یک لحظه چشم دل باز کن قبرستان بقیع را مقابل چشمانت مجسّم کن ، قربان ائمه مظلوم بقیع ، قربان قبر بی شمع و چراغ امام صادق ، امشب غوغایی شد مدینه ، همه اشک می ریختند ، همه گریه می کردند، همه به سر و سینه می زدند ، کفن قیمتی بر بدن امام صادق پوشاندند
اما دلها بسوزه برای غربت حسین علیه السلام ... تشیع جنازه حسین علیه السلام چطوری بود؟
ده نفر سوارِ بر اسب شدن ، اسب هاشون رو نعلِ تازه زدن ، استخوانهایِ سینه و پهلوش رو شکستن ...ای حسین.....
يا أَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ أَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
ای ابا عبد الله،ای جعفر بن محمّد،ای صادق،ای فرزند رسول خدا،ای حجّت خدا بر بندگان،ای آقا و مولای ما، به تو روی آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوی خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روی حاجاتمان نهادیم،ای آبرومند نزد خدا، برای ما نزد خدا شفاعت کن.