نوید دلها 🫀🪖
خـاکـمنکنـید...
بذاریداربابـمبرسه... 💔
امامرضـا(ع)
قـولداده بیـاد ...!(:
#شیراز_تسلیت
#ســاعت_عـــاشـــقے ❤
بخوان دعــاے فرج دعــا اثر دارد🌱
دعــا ڪـبـوتـر عــشــق اســت 💞
که بــال و پر دارد 🦋
بخوان دعــاے فــرج که یــوســف زهــرا🌹
از پس پــرכه غـیـبـت به ما نظر دارد🌸
♡یــاכمــاטּ بـاشـد که اگــر
حــال خـوشـے یــافتیم جز برای فــرج
یــار دعــایـے نـڪنـیم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#به_نیابت_از_برادر_شهیدمون 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌼سلام حضرت باران
🕊تویی بهانه باران،
🌼برای باریدن
🕊تویی بهانه خورشید
🌼برای تابیدن
🕊بیا که عدالت مطلق
🌼مسیر میخواهد
🕊سپاه منتظرات
🌼امیرمیخواهد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌼🕊
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستین...
شهادت اتفاقی نیسـت🥲💚
مقدمه سازی میخواد...
#شهید_نوید_صفری
#شادی_روحش_صلوات
#کلیپ
https://eitaa.com/Navid_safare
May 11
#محکومیت_حادثه_تروریستی_حرم #شاه_چراغ_(ع)
هرآنچه بنا بود ببینید همه
در فاجعه ای که بود ، دیدید همه
با فتنه گری و آتش افروزیتان
در خون شهید ها شریکید همه
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
#ڪلآمِابراهیٓم♥️
ابراهیم میگفت :
طورے زندگۍ و رفاقت ڪن که احترامت رو داشته باشن .
بۍدلیلازڪسۍچیزێنخواه.
عزّتنفسداشتهباش !
#شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ🌿
•
باهمانڪیفیتکہنمازمیخوانیم🌱؛
جـــــانمیدهیم
#عاشقان_وقت_نماز_است
💚🌱💚🌱💚
https://eitaa.com/Navid_safare
💚🌱💚🌱💚
خریدار عشق
قسمت 45
بعد از کلی دور زدن ،رفتیم سمت خونه...
- سجاد جان میشه منو ببری خونه ما،چون فردا کلاس داریم وسیله هام خونه است
سجاد: چشم ،صبح خودم میام دنبالت - باشه
رسیدیم نزدیک خونه
- مواظب خودت باش،رسیدی خونه یه پیام بده
سجاد: چشم - خدا حافظ
سجاد: بهار؟
- جانم
سجاد: خیلی دوستت دارم
- منم خیلی دوستت دارم
سجاد: یا علی
وارد خونه شدم همه تو پذیرایی نشسته بودن - سلام به اهالی خانه
مریم: معلومه که کبکت خروس میخونه هااا
جواد: نه بابا ،داره چه چه میزنه نمیشنوی
- ععع ،سلامم نکنم
مامان: بهار ،با کی اومدی؟
- سجاد
بابا: خوب میگفتی ،سجاد هم میاومد شام با هم بودیم!
- خسته بود رفت ،منم برم بخوابم خستم
زهرا: شام نمیخوری؟
- نه ،بیرون یه چیزی خوردیم
زهرا: باشه ،شب بخیر
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
روی تختم دراز کشیدم
به اتفاقای خوب امروز فکر میکردم
ای کاش روز به پایان نمیرسید ،ای کاش باز هم صدای دوستت دارم و از دهنش میشنیدم
اینقدر خوشحال بودم که رفتم وضو گرفتم و نماز شکرانه خوندم
صدای پیامک گوشی مو شنیدم
رفتم نگاه کردم سجاد بود
سجاد: سلام عزیزم ،رسیدم خونه،
اولین پیامی بود که سجاد برام فرستاده بود
منم براش نوشتم ،سلام آقای من ،خدا رو شکر
دوباره پیام فرستاد سجاد :
آنقدر دوستت دارم که پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنندو باران دلش آب می افتد!
دوستت دارم بهار من
- تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
خریدار عشق
قسمت46
صبح با نوازش دستی روی موهام بیدار شدم
باورم نمیشد ،سجاد موهامو نوازش میکرد
- سلام ،اینجا چیکار میکنی؟
سجاد : سلام،خوب اومدم دنبال خانومم با هم بریم دانشگاه...
- ساعت چنده،چرا گوشیم زنگ نخورد ؟
سجاد: نزدیکای ۹ ،اتفاقن گوشیت داشت خودشو میکشت من نجاتش دادم، نمیخوای پاشی ،صبحونه نخوردمااا...
- مامان مگه نیست ؟
سجاد: نه اومدم داشت میرفت خرید ،من میرم پایین تو هم زودتر بیا
- باشه
دست و صورتمو شستم ،موهامو شونه زدم بستم ،رفتم پایین تو آشپز خونه دیدم سجاد ،صبحانه آماده کرده منتظر من بود...
- ببخشید
سجاد: بیا که روده کوچیکه ،روده بزرگه رو خورد
- کی اومدی؟
سجاد: ساعت۸
- از ۸ اینجایی منو صدا نزدی ؟
سجاد: اینقدر قشنگ خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم بعد از خوردن صبحانه رفتم توی اتاقم لباسامو پوشیدم کنار آینه ایستاده بودم و مقعنه روی سرمو مرتب میکردم
که چشمم به سجاد افتاد
برگشتم نگاهش کردم - چیزی شده؟
سجاد: نه ،دارم زنمو نگاه میکنم،به قول خودت جرم مگه ؟
- نه ,مال خودته ،حلال و طیب
رفتم نزدیکش
- سجاد
سجاد: جانم
- یه نیشگون میگیری منو ببینم خواب نیستم؟
(سجاد خنده اش گرفت): نزیکتر شد و گونه امو بوسید ،آروم زیر گوشم گفت ،بیداره بیداری عشقم...
از خوشحالی دلم میخواست جیغ بکشم ،و بگم خدایا شکرت سجاد داشت میرفت سمت در که گفت: بهار چند دست لباس و وسیله ها تم بردار بعد دانشگاه میریم خونه ما...
- باشه
وسیله هامو برداشتم و حرکت کردیم سمت دانشگاه...