eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
ارزش شــهـادٺ ، بالاترين ارزشـهاست و زمـان، همه چيز به جز خون شهيد را ڪهنه میكند. حضرت‌آقا‌❤️ شادی روحش صلوات💔
🍃🌹🍃 📿نـــــمازت را مــــتّصل کن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج» و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر که هـــــیچ نـــمازے بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت. 🍃اللهم عجل لوليك الفرج🍃 نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کـی بـشـه ندبـه های ما اجـابت... آرزوی همـمونه شهـادت https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری
میدانم‌چہ‌خون‌هاریختہ‌شد🥀🖇 ڪہ‌من‌بمانم،حجاب‌و‌عفت‌بمانند... چہ‌وصیت‌هانوشتہ‌شد‌📓🌪 ڪہ‌بہ‌من‌بگویند‌ما‌رفتیم‌اما‌تو☝️🏼 حواست‌بہ‌یادگارِ‌مادرت‌باشد🙂🖤:) نگذار؎حرمتش‌رابریزند✋🏻" پس‌باافتخارمےپوشمش‌وبا‌افتخار مےگویم‌یادگارزهرا‌را‌برسردارم:)😌🌱
کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنیم🙃 https://eitaa.com/Navid_safare
آیت الله بھجت میگہ↶   هر وقت گرفتـار شُدید و گرفتاری تون حل نشد یڪ سورھ توحیـد بخوانید و بہ حضـرت ولے عصـر تقدیم ڪنید حتمـا گرفتاری تون حل میشھ . . . :)💔 •https://eitaa.com/Navid_safare
⊰•💛🪴•⊱ فَـاسْـتَبِـقُواالْـخَیْـرَاتِ دَر‌ڪار‌هٰـا؎‌‌خِیـر‌‌اَز‌ هَـم‌دیگَر‌‌سِبقَـت‌‌بِگیرید..! • https://eitaa.com/Navid_safare
سلام همراهان گرامی 😍🌱 ان شاءالله که حالتون خوب باشه 🌺 قصد داریم ﴿جانماز حضرت زهرا (س)و پوستر وصیت نامه شهید نوید﴾ رو سفارش بدیم و به کسانی که با حجاب و بی حجاب هستند توی شهرمون پخش کنیم این کار هم ثوابش برای﴿شهید نوید صفری و امام زمان (ع)﴾هست هرکس مایل بود توی این کار خیر شریک بشه هرچی در توانش بود می‌تونه هزینه بده حتی شده ۵۰۰۰ مهربان باشیم خدا حساب میکنه لطفاً بعد از واریزی عکس رو به آیدی زیر پیامک کنید @Massoumeh_sh84 ❤️ @motahareh_sh84
ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻 واریزی😍 اجرت با خدا و شهید نوید 🌺
ان شاءالله حاجت روا واریزی 😍 اجرتون با خدا و شهید نوید ممنون از اعتماد شما
چند نفر اومدن گفتن اگر میشه به خانم های بی حجاب هم بدین شاید با این کار نوری از شهدا به دلشون افتاد حالا ان شاءالله هم به باحجاب ها میدم هم به بی حجاب ها ان شاءالله که حاجت روا بشید 🌼🌼🌼😍😍😍
خواستم ی اتفاقی که برای خودم افتاد (ادمین) براتون تعریف کنم درباره حق الناس اینکه ی سری کارهای خیلی کوچیک چطور میتونه تو زندگی تاثیر بد بزاره و ازون طرف اگرم حواست بهش باشه خدا خیلی خوشگل برات جبران میکنه: برای دانشگاه یکی از اساتید گفتن که برای درسشون باید کتابشونو تهیه کنیم دانشگاه ی کانالی داره که بچه ها میتونن کتابهاشونو به قیمت دسته دوم بفروشند و دانشجوهای دیگه هم بخرن . من تصمیم گرفتم بجایی که برای یک ترم الکی پول کتاب نو بدم ازهمون کانال کتاب بخرم . کتابو که خریدم متوجه شدم که اون کتاب چاپ قدیمه و استاد اون کتاب رو نمیپذیره بعد داخل کانال متوجه شدم که خیلی ها همین اشتباه رو کردن ولی اوناهم دوباره همون کتاب اشتباه رو گذاشته بودن باز بفروشن ک فقط خودشون از شرش خلاص بشن دروغ چرا منم لحظه اول بدون اینکه حواسم باشه دوباره کتاب رو گذاشتم داخل کانال که منم راحت بشم ازش ولی بعد فکر کردم که اینکار نامردی و حق الناسه اینکه من میدونم این کتاب دیگه بدردکسی نمیخوره ولی از بی خبریه یکی دیگه استفاده کنم فقط به سود خودم . نمیتونستم اون اگهی رو از کانالشون بردارم و دوسه نفر اومدن کتاب رو ازم بخرن و حتی بااینکه بهشون میگفتم مطمئن بشین که اول همینه حواسشون نبود و میگفتن که اره همینه ولی من بهشون توضیح دادم و نفروختم‌ تو این فکر بودم که حالا هم باید پول کتاب نو رو بدم هم پول ی کتاب دست دوم که خیلییی هم قیمتش فرق نداشت رو دادم و موند روی دستم که یهو واقعاااا خیلییییی اتفاقی یکی از هم کلاسیای یک درس دیگم ک ترم پیش اون درسو گذرونده بود و من حتی راجع به کتاب صحبت خاصی نکرده بودم و دوستی هم باهاشون نداشتم بهم گفت که من این کتاب رو دارم و قسمت جالب این قضیه این بود که من هرکاری میکردم پول کتاب رو بگیره میگفت نمیخواد من که دیگ ب این کتاب نیازی نداشتم و پولی ازم نگرفت خواستم بگم وقتی حواست به دستور خدا هست خدا هم خیلی قشنگ حواسش بهت هست و برات جبران میکنه 🥰🦋 https://eitaa.com/Navid_safare 🌱
نوید دلها 🫀🪖
خواستم ی اتفاقی که برای خودم افتاد (ادمین) براتون تعریف کنم درباره حق الناس اینکه ی سری کارهای خیل
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 اگر شماهم خاطرات اینجوری مربوط به قضیه حق الناسو ... دارین برام بفرستید استفاده میکنیم داخل کانال @maede_sadatt چون ی وقتا ادما واقعا حواسشون نیست یااطلاع ندارن ک دارن حق الناس میکنن یا پول حروم استفاده میکنن چون شاید تو عموم جا افتاده پول حروم پول دزدی و نزوله و فقط خیلی ها اینارو حروم میدونن و حواسشون به جزئیات که اتفاقا باعث خیلی از مشکلاته نیست . یه وقتا کارایی که ذوق میکنیم زرنگ بازی دراوردیم ی حق الناسه که بعدا میشه گره زندگیمون و خبرنداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16233508848846211017950.mp3
3.71M
بـه وقت‍ـی تـو پنـاهمـی... 💔🥀💔
تـو نھـایت ؏C᭄شقۍ♥️ شـب جمعه اس یادت نکـنم میمیرم... https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری
امشب سوره ی‍ه رو به نیابت از رفیق بخون
شب جمعه است . کسانی که دستشان ازین دنیا کوتاه است چشم به راه ماهستند فراموششان نکنیم💚🌱 اللخصوص خانواده شهدا رو یادکنیم که قطعا خودشون و شهیدشان برایمان جبران میکنن 🌱✨ https://eitaa.com/Navid_safare
ارسالی یکی از بزرگواران که کتاب ب دستشون رسید 🌱 ان شاءالله ک شهید چراغ راه زندگیشون باشن🌱✨ https://eitaa.com/Navid_safare
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نوشته:عذراخوئینی صدای زنگ تلفن تو خونه پیچید زود کفش هام رو در اوردم وبه سمت تلفن دویدم نزدیک بود زمین بخورم!._الو..محسن..تویی؟. صدای خنده بهمن ازاون ور خط اومد حرصم گرفت _هنوزنیومده؟!پس بهش خوش گذشته که فراموشت کرده!. باعصبانیت گفتم:_ خوب اگه اینطوره توچرانمیری؟! مهمون داعشی ها میشی حسابی ازت پذیرایی می کنند! امثال محسن جونشون روکف دستشون گذاشتند تاما امنیت داشته باشیم.واقعا برای طرز فکرت متاسفم. _خیلی خوب بابا چرازود جبهه میگیری؟زنگ زدم خداحافظی کنم می خوام برم آلمان، شاید هم برنگردم ولی هیچ وقت ازت ناامید نمیشم! اگه.....۰_مواظب حرف زدنت باش حدواندازه خودت روبدون!.گوشی روباحرص کوبیدم روتلفن.چیزهایی که می شنیدم عذابم میداد امامطمئن بودم محسن برمی گشت و ازاین طعنه ها خلاص می شدم.بغضم ترکید واشکام جاری شد.چندوقتی می شدکه ازش بی خبربودم قبلاتاجایی که امکان داشت زنگ میزد همین که صداش رومی شنیدم خیالم راحت میشد اما حالا می ترسیدم اتفاقی براش افتاده باشه! دلم که می گرفت سراغ دفترخاطراتم می رفتم ناگفته های دلمو می نوشتم دفتر واشک شاهد دلتنگیم بودند "محسن جان عیدنزدیکه امامن هیچ هیجانی ندارم.نمی دونی چقدر رویاپردازی می کنم مثلاموقع تحویل سال سفره هفت سین می چینیم، باهم نمازمی خونیم بعدش ازلای قران اولین عیدی رو بهم میدی.منم لبخندمیزنم ومیگم ایشالا سال خوبی داشته باشیم پرازخیروبرکت.توهم باصدای بلندمیگی الهی آمین.خوشبختی یعنی همین.حتی اگه تاابدهم طول بکشه منتظرت می مونم... مامانم سینی غذا رو روی میز کنار تخت گذاشت._ازصبح هیچی نخوردی مریض میشی.یکم به خودت برس. در اتاق رو که باز کرد انگارچیزی یادش افتاد برگشت سمتم:_راستی لیلازنگ زده بود گفت آماده باش تایک ساعت دیگه میرسه ایشالاخوش خبرباشه!. قلبم تند تندمی زد خواستم حرفی بزنم اما نتونستم هیچ صدایی ازگلوم خارج نمیشد تکونی به خودم دادم و سمت کمد رفتم مانتویی که دم دست بود روبرداشتم مامانم باتعجب به حرکاتم نگاه می کرد.مانتو روازدستم کشید.:_ اول غذا بخورتایکم جون بگیری هنوزکه نیومده سریع اماده میشی!عقلم کارنمی کردنمی دونستم بایدچی کارکنم دلم گواهی بدی میداد اصلا آروم وقرار نداشتم........ در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی چای می ریزم برایت ، توی فنجانی که نیست باز می خندی وَ می پرسی که : حالت بهتر است ؟ باز می خندم که : " خـــــیلی " ... گرچه ... می دانی که نیست ! شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت ، می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست ؟ وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم : نرو ... پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست . . . رفته ای و بعدِ تو این کار هر روز من است باور اینکه نباشی ... کار آسانی که نیست شاعر: بی تا امیری نژاد "
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نوشته:عذراخوئینی نگاهی به ساعت مچی دستم انداختم انگار زمان به کندی پیش می رفت یاشایدهم برای من دیرمی گذشت،ازاسترس زیاد رنگ و روم پریده بود اصلانمی تونستم به خودم مسلط باشم. موبایل رو ازکیفم دراوردم وشمارش روگرفتم تابوق خورد قطع شد!! ازدورماشینی رودیدم که واردکوچه شد جلوتر رفتم یک لحظه احساس کردم محسن برام دست تکون داد! اما لیلاپشت فرمون بود نگاهش رنگ نگرانی گرفت،لبخندکمرنگی زدم وبدون هیچ حرفی سوارماشین شدم... سرم روبه شیشه تکیه داده بودم بارون شدیدی می اومد.باانگشتم روی شیشه بخارگرفته قلب کوچیک کشیدم،این مسیربرام آشنابود انگارقبلااومده بودم.بغض داشت خفم می کرد طاقت نیوردم وگفتم:_بلاخره نگفتی چی شده کجاداریم میریم؟!. ماشین روکنارخیابان نگه داشت نیم نگاهی به من انداخت وباصدای که سعی می کرد عادی جلوش بده گفت:_محسن برگشته!!. خشکم زد!دهانم ازحیرت بازموند دلم می خواست یک باردیگه جملش روتکرارکنه ازخوشحالی داشتم بال درمی آوردم یکدفعه بلندزد زیر گریه!! بابهت نگاهش کردم سردرگم شده بودم برای چی گریه می کرد؟!.، چنددقیقه ای گذشت یکم آرومتر شد بینیش روبالا کشیدواشکاش روپاک کرد_من یه عذرخواهی بهت بدهکارم! حتی اگه نبخشی هم حق داری!،تمام این مدت ازمحسن خبرداشتیم می دونستیم که مجروح شده،نمیخوام کارم روتوجیه کنم ولی خودش نخواست به توچیزی بگیم....از بیمارستان که مرخص شد رفتیم خونه داییم.... دیگه چیزی نمی شنیدم دنیا روسرم خراب شد،ازعصبانیت دندونم روبهم فشردم وباناراحتی گفتم:_چطوردلت اومدمخفی کنی! مگه ندیدی جلوی چشمات ذره ذره آب شدم،فکرنمی کردم اینقدر بی احساس باشی !دیگه نمی تونستم نفس بکشم فضای ماشین حالم روبدمی کرد سریع پیاده شدم اشکام باقطره های بارون یکی شده بود جلوی اولین تاکسی روگرفتم باید باهاش حرف میزدم.......
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نوشته:عذراخوئینی باصدای راننده که گفت رسیدیم به خودم اومدم کرایه روحساب کردم وپیاده شدم نگاهی به اطراف انداختم یاد اون شب افتادم که بخاطرنذری اومده بودیم چقدر زودگذشت. به کوچه که رسیدم پاهام قفل شد قدرت حرکت نداشتم نمی دونستم چطوری با محسن روبروبشم باچیزهایی که شنیدم ته دلم خالی شده بود یعنی قبولم می کرد؟ شایدنظرش نسبت به من عوض شده بود هنوزدستم رو زنگ نرفته بود که در بازشد ،هول شدم وعقب تر رفتم.فاطمه خانم هم دست کمی ازمن نداشت چندلحظه ای نگام کرد.صدام می لرزید چشمام پرازاشک شد._شمادیگه چرا؟مثل مادرم بودید چرادلتون به حال من نسوخت؟.باشرمندگی سرش روپایین انداخت وگفت:_حلالم کن می خواستم بهت بگم ولی محسن مانعم شد._الان کجاست؟می خوام ببینمش.ازدرفاصله گرفت به اتاقی که پنجرش سمت حیاط بود اشاره کرد.وارد حیاط شدم وسراسیمه ازپله هابالا رفتم ولی باحرفی که زد میخکوب شدم! _پسرم هردو چشمش رو ازدست داده،میگه نمی خواد تو رواسیرخودش کنه، کنارکشید تابه زندگیت برسی!.زانوهام سست شد محسنم نابینا شده بود؟یعنی دیگه نمی تونست جایی روببینه؟!. روی همون پله نشستم قلبم چنان تیرکشید که دستم روقفسه سینم مشت شد.بالکنت گفتم:_من..که..می..می تونم...ببینمش...اونم..یک دل..سیر.دستم روبه نرده تکیه دادم وبه سختی بلندشدم تمام بدنم سنگین شده بود هرقدمی که برمی داشتم انگارساعت ها طول می کشید توهمین چند دقیقه به اندازه چند سال پیر شدم... دستگیره رو چرخوندم درکه بازشد بلاخره دیدمش.به نماز ایستاده بود وقتی یک دستش روبرای قنوت بالا برد تازه فهمیدم دست دیگش حرکت نمی کنه!.به سجده که رسید کنارش نشستم چفیه ای که دور گردنش بود روبه صورتم کشیدم صدای گریم بلندشد.شونه هاش می لرزید چه خلوت خوبی باخدا داشت که البته من بهم زدم.نمی دونم چقدر گذشت ولی دلم آروم گرفته بود.نمازش رو که تموم کرد بالحنی که سعی می کرد سردباشه گفت:_عمرت روپای من تلف نکن برو سراغ زندگیت.مطمئن باش دلخورنمیشم تولیاقت خوشبخت شدن روداری. _زندگیم تویی کجابرم؟به خیال خودت می خوای درحقم فداکاری کنی؟.اجازه نمیدم جای من تصمیم بگیری وقتی انتخابت کردم یعنی هدفت روهم قبول کردم.چون راهی که رفتی برای من هم مهم وبا ارزش بود.هیچی عوض نشده،توهمون محسنی منم همون گلاره یک درصد هم به احساسمون شک نکن._خواهش می کنم برو.اینجا نمون!ازترحم خوشم نمیاد.می تونم ازپس زندگیم بربیام. بغض سختی گلوم و می فشردچندساعتی می گذشت ولی دیگه هیچ کلمه ای بینمون رد وبدل نشده بود .کیفم روبرداشتم وبلندشدم زن داییش بلافاصله گفت:کجاعزیزم؟.دراتاقش باز شد من از اون سرسخت تربودم وازحرفم کوتاه نمی اومدم._دیگه مزاحمتون نمیشم باید برم خونه...می دونستم که پشت سرم ایستاده بود بخاطرهمین با شیطنت گفتم:_به محسن هم بگید هیچ وقت نمی بخشمش!نمی تونه با این کارها نظرم رو عوض کنه فقط دلم رومی شکنه!!فعلاخداحافظ.هنوز چندقدمی بیشتر برنداشته بودم که زنگ صداش دوباره بی قرارم کرد:شب عیده نمی خوای کنارماباشی؟!. باتعجب چرخیدم سمتش._ نباید جای توتصمیم می گرفتم اما همش بخاطر خودت بود.ولی...خانوادت چی؟ مطمئنم که راضی نمیشن. تودلم غوغایی بود ازخوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم می دونستم که طاقت قهر وناراحتیم رونداشت._مامانم که تو تیم ماست حتما بابام رو راضی می کنه...همه با خوشحالی دست زدند فاطمه خانم صورتمون روبوسید وبرای خوشبختیمون دعاکرد.نگاهم به لیلاافتاد ازخوشحالی اشک می ریخت لبخندی زدم وکنارش نشستم ودرآغوش هم جای گرفتیم. بهار راباتو یافتم.در لحظه ناب عاشقی درساعت تحویل عشق هفت سین نگاهت را برلوح قلبم هک کردم تا ماندگار بماند عیدی بهار،با تو به تولد سال می روم که هزارو...اندی سال شود عمر عاشقی 🌱پایان🌱
رمان به پایان رسید ان شاءالله که خوشتون اومده باشه 😍🥀😍 لطفاً نظراتتون رو در مورد رمان به آیدی زیر پیامک کنید 🥺🎊 @motahareh_sh84
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┅═✧﷽✧═┅* اعمال پسندیده در شـب‌جمعـه🌹 *↫◄ شب جمعه بسیار شب با فضیلتی است با این اعمال مستحبه در شب جمعه اقیانوس بیکرانی از فضائل و ثواب‌ها را در پرونده اعمال خود ثبت کنید ↯* ❶ *فرستادن هزار مرتبه در شب جمعه* *شيخ طوسى فرموده در روز پنج‌شنبه مستحب است فرستادن هزار صلوات بر محمد و آل محمد و در آن بگويد:* *《اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ اَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ مِنَ الْاَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ》* *و گفتن اين صلوات صد مرتبه از بعد از عصر پنج‌شنبه تا آخر روز جمعه فضيلت بسيار دارد.* ❷ *شیخ طوسی فرمود كه در آخر روز پنج‌شنبه كردن استجاب فروان دارد* *یکصد مرتبه《اَستَغفِرُلله رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیه》* *↫◄ و نيز شيخ فرموده:* *مستحب است در آخر روز پنج‌شنبه به اين صورت استغفار كنند* *《اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِی لا اِلَهَ اِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَيُّومُ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ تَوْبَةَ عَبْدٍ خَاضِعٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ لا يَسْتَطِيعُ لِنَفْسِهِ صَرْفا وَلا عَدْلا وَلا نَفْعا وَلا ضَرّا وَلا حَيَاةً وَلا مَوْتاً وَلا نُشُورا وَ صَلَّى اللهُ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْاَبْرَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما》* *❸ خواندن سوره جمعه👈《کفاره گناهان او مابین دو جمعه خواهد بود》* *❹ خواندن سوره واقعه👈《از رفیقان آقا امیر المومنین در بهشت خواهد شد》* *❺ خواندن سوره دخان👈《خداوند گناهانش را بیامرزد و هفتاد هزار فرشته برایش استغفار کنند.* *❻ خواندن سوره کهف👈《 امام‌صادق‌ (ع)فرمودند : هركس سوره كهف را در بخواند بہ مرگ شهادت از دنیا خواهد رفت..؛ یا خداوند او را شهید حساب آورده و باشهدا مبعوث کند...》* 📚 *ثواب الاعمال،ص۱۰۷* *❼خواندن دعای یستشیر👈《باعث پاک شدن گناهان حق الناس و حق الله او خواهد شد. 》* *❽ خواندن دعای دائِمَ الْفَضْلِ ١٠ مرتبه در شب جمعه ثواب سه میلیون پاداش و حسنه* *《يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَريِّةِ* *يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ* *يا صاحِبَ الْمَواهِبِ السَّنِيَّةِ* *صَلِّ عَلىٰ مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرى‏ سَجِيَّةً* *وَاغْفِرْلَنا يا ذَاالْعُلى‏ فِى‏ هذِهِ الْعَشِيَّةِ》* *❾ دعای علامه مجلسی در شب جمعه که ملائکه نتوانستند ثوابش را بنویسند.* *《اَلْحَمْدُلله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَة اِلی بَقائِها اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَة اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ》* *❿ از حضرت رسول ﷺ منقول است که هر که هفت مرتبه اين دعا را در شب جمعه يا روز جمعه بخواند اگر در آن شب يا آن روز بميرد داخل بهشت شود و دعا اين است:* *《اَللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لا اِلَهَ اِلّا أَنْتَ خَلَقْتَنِی وَ اَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ أَمَتِکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ وَ نَاصِيَتِی بِيَدِکَ أَمْسَيْتُ عَلَی عَهْدِکَ وَ وَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ اَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ اَبُوءُ بِنِعْمَتِکَ [بِعَمَلِی] وَ اَبُوءُ بِذَنْبِی [بِذُنُوبِی] فَاغْفِرْ لِی ذُنُوبِی اِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ》* *❶ ❶خواندن دعای کمیل* *❷❶سه مرتبه زیارت امام حسین علیه‌السلام* *《صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله》* *که آیة الله به این جهت سفارش نموده که ثواب زیارت خداوند در عرش اعلىٰ نوشته خواهد شد.* *❸❶خواندن هزار مرتبه ذکر《لا اِلهَ اِلَّا الله》👈تا از عذاب الهی در امان باشید.》* *و نیز خواندن سوره های زیر* 👈 *فواید سوره ملک و نسا در از بین بردن عذاب قبر⚰️* *پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درباره این سوره می‌فرماید: (سوره ملک)از عذاب قبر جلوگیری می‌کند". اگر شخصی از آشنایان شما فوت کرده‌است برای رفع عذاب قبر وی، بر این سوره مداومت کنید* *امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: هر شخصی که در روز جمعه، سوره نسا را قرائت کند، از عذاب قبر نجات خواهد یافت.* *2) ثواب الاعمال، ص105* *منبع: الکوثر* *👈و نیز خواندن سوره های اسراء، شعرا، نمل، یس، دخان، قصص، سجده، احقاف، ص* _اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم_ 💐💐 ☘☘☘☘☘☘ دعابرای فرج امام زمان فراموش نشود 🤲♥️
به نیابت از رفیق اسلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)💜
دعای فرج بخوان دعا اثر دارد... به نیابت از رفیق هدیه به(ع) https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری🌱