eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
12.8هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
482 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31 eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
269-nahl-ta-2.mp3
5.21M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 @NedayQran ❣﷽❣ 🌺 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ 🌺 🌺 ✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨ 🌺 🌺 ✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨ ❤️ ❤️ ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ 🌺 ✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک» (ای تغییردهنده‌ی قلب‌ها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨ 💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎 🌹🕊🌹🕊🌹 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣در هیاهوی شلوغی‌های جهان غرق شده‌ام...❣️ «گوشۀ کربلا» با نوای کربلایی‌امین تقدیم نگاهتان ع 💚< >💚 😍✋ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
😍✋ میــدان عمل خالیست ... او در پی سرباز است ... چون ما همه سرباریم ... ســــــــــردار نمی آیـد ... عج 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
بگو سردار من دلـــدار من فرمانده‌ بیدار من از دل ‌بگو از جـــان بگو لب ‌تر کن ‌ای ‌طوفان من @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌿 درپوششِ‌مشکۍِحریرت؛ صدرنگـِ‌دل‌انگیزنھان‌است🎨 درحجب‌و‌حجابِ‌فاطمۍات؛ زیبایۍِصدنقشِ‌جھان‌است🌿 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
👆 ✨﷽✨ ❣ذكر روز شنبه يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نمازرابخواندخدااورا دردرجه پیغمبران صالحین وشهداقراردهد [۴رڪعت ودرهررڪعت حمد،توحید،آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۵ مهرزاد آن شب برای اولین بار برای رها
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۱۶ _ببین پسرم حورا تو خونه وضعیت خوبی نداره قبول داری؟ _بله _من دارم این کاری و میکنم که از شر مادرت نجات پیداکنه و راحت شه. مگر نه من بد دختر خواهرم رو که نمیخوام. مهرزاد در دلش گفت:..اگه بدشو نمیخواستین، نمیذاشتین زنتون عذابش بده و زندگی رو براش جهنم کنه. _مهرزاد اون دختر تو این سال ها به لطف مادرت سختی زیادی دیده میخوام بقیه زندگیش خوش و خرم و در رفاه باشه. میفهمی؟ _پدر من اینجوری که دارین بدبخت ترش میکنین. اون مرتیکه پیر خرفت داره صدای کلنگ قبرش میاد. حورا هنوز ۲۲سالشه. خواهش میکنم بدتر نکنین اوضاع رو. فقط به خاطر پول حورا رو از دست ندین. _سعیدی فقط۴۵سالشه. _همسن شوهر عمه است هه..جای پدر حوراست. اقا رضا عصبے شد و برخواست. _به تو هیچ ربطی نداره مهرزاد. دخالت نکن و برگرد خونه. مهرزاد هم برخواست و گفت: _من نمیزارم زندگی حورا رو تباه کنین. _تو چیکاره‌ای مگه؟فضولی نکن فهمیدی؟سرت به کار خودت باشه اختیار حورا دست منه. مهرزاد دندان هایش را به هم فشرد و گفت: _حالا میبینیم. با سرعت اتاق را ترک کرد و از شرکت خارج شد. آنقدر عصبانی بود که فقط دعا کرد سعیدی را نبیند. مگر نه او را زنده نمیگذاشت.. تا خانه راهی نبود اما راهش را کج کرد که بیشتر در راه باشد. موبایلش دوبار زنگ خورد اما جواب نداد و آخر هم خاموش کرد. "روزهایم را خیابان های شهر میگیرند شبهایم را ؛ "فکرهای تو"! بیولوژی هم نخوانده باشی میفهمی چه مرگم شده است!" 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌸.🍃🌸═╝
ندای قـرآن و دعا📕
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۶ _ببین پسرم حورا تو خونه وضعیت خوبی ن
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۱۷ دلش میخواست حورا به او اطمینان بدهد که میماند..که نمیرود..که تنهایش نمیگذارد..دلش میخواست بتواند اندکی با حورا حرف بزند..دلش میخواست به او بگوید که دوست داشتن چند سال پیشش الکی و از سر بچگی نبوده.. الان که فکرمیکند ممکن است حورا از آن خانه برود انگار تن و بدنش را آتش میزدند. موبایلش را برداشت و با انگشت روی اسم «امیر رضا» زد. _به به آقا مهرزاد. شماره گم کردی؟ _سلام امیر حوصله ندارم لطفا گوش کن ببین چی میگم. _چیشده باز کارت جای ما گیر افتاده؟ _امیرررر؟ _باشه خیلی خب بگو. _کسی و داری یه نفرو نفله کنه؟ _مهرزاد خجالت بکش. _فقط یه هفته بره بیمارستان. _مهرزااااد... معلوم هست چی میگی؟ _امیر مهمه طرف گنده برداشته میخوام پاهاشو قلم کنم. _خودت این کارو بکن. مگه ما لات و آدم‌کُشیم؟ _نمیدونم داداش یه کارے بکن. واجبه بخدا داره زندگیم نابود میشه. من فقط میتونم برات کار گیر بیارم. _کار؟ کار چیه این وسط؟ _مهرزاد کار واجبه برات. چقدر میخوای بیکار بگردی هان؟ _خیلی خب نصیحتات باشه واسه بعد. خدافظ بدون منتظر بودن جواب امیر رضا، ارتباط را قطع کرد..دیگر هیچ فکری به ذهنش خطور نمیکرد. راهی خانه شد و امیدوار بود اتفاق تازه‌ای نیفتد. از بین دوستانش فقط امیر رضا کار راه انداز بود و بقیه دوستانش به درد نخور بودند. به خانه که رسید مونا را دید که با او همقدم شد و وارد خانه شد. _سلام داداش‌. _علیک سلام. کجا بودی؟ _وا دانشگاه دیگه. _دانشگاه با این وضع و قیافه؟ به مانتو تنگ و ڪوتاه و مقنعه آزادی اشاره کرد که روی سر خواهرش بود. آرایش غلیظش هم حسابی در چشم بود و هر پسری را جذب میکرد. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌸.🍃🌸═╝
ندای قـرآن و دعا📕
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۱۷ دلش میخواست حورا به او اطمینان بدهد
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۱۸ _مگه چشه داداش؟ _چش نیست گوشه. خجالت بکش از حورا یاد بگیر. از تو کوچیکتره اما حجابی داره که بیا و ببین. سرش تو راه دانشگاه بالا نمیاد روبروشو نگاه کنه. چادر سرش میکنه جوری که هیچکس زیبایی‌هاشو نبینه...اونوقت تو؟؟ _من به اون دختره کار ندارم..دلیل نداره مثل اون امل باشم که.... من عقاید خودمو دارم. خون مهرزاد به جوش آمد و خواهرش را به خانه فرستاد. _متاسفم که به حیا و حجاب اون دختر میگی امل بازی. سمت در ورودی رفت که با حرف خواهرش متوقف شد. _چیه طرفدارش شدی؟ حالا اون دختر شده معصوم و بی‌گناه اونوقت خواهرت شده مار هفت خط! هه...میدونستم این دختر پاک و مثلا با حیا با این مظلوم بازیاش قاپ داداش ما رو میدزده. مهرزاد چیزے نگفت و مونا ادامه داد. _چیه ساکت شدی؟حرفام راسته مگه نه؟ سکوتم که علامت رضاست..حورا هم میدونه دلباختشی؟ مهرزاد طرف خواهرش برگشت و گفت: _این فضولیا به تو نیومده. تو برو به درس و مشقت برس بچه هر وقت بزرگ شدی بعد بیا تو کار بزرگترا دخالت کن. با چشمان غرق در آتشش وارد خانه شد و در را محکم به هم کوبید.. حورا با صدای کوبیده شدن در، ترسید و از جا پرید..پرده‌ی اتاق کوچکش را کنار زد. مونا را دید که مات و حیران وسط حیاط ایستاده بود..حتما با مهرزاد دعوایش شده. اما سر چی؟ شانه بالا انداخت و با خود گفت: به من چه؟ دوباره نشست سر درس هایش و برای امتحان فردا حسابی آماده شد.. میدانست امشب هم نمیتواند بیرون برود برای شام. نمیخواست با دایی‌اش روبرو شود و از او جواب بخواهند.هنوز نمیدانست چه کند و چه کاری به صلاح اوست! سپرده بود به خدا و خودش را هم مشغول درس‌هایش شده بود. آنقدر که پیشنهاد دایی‌اش را فراموش کند. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌸.🍃🌸═╝