فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸
⬅️ ثانیه های آخر ،
مرگ بر اسراعیل و زنده باد فلسطیل.
دقت کنید؛
مرگ بر اسرائیل در #ســوئـد!!!!
✊ الله اکبر
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸
💥 وقتی انسانیت در وجودت باشد سکوت معنا ندارد ،
حتی اگر پلیس لندن باشی.
✊ الله اکبر
#طوفان_الاقصی #فلسطین #غزه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای حمله اسراییل به کاروان خبرنگاران چه بود؟
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماينده مجلس كانادا در حالى كه كودكش را در آغوش دارد. خطاب به رئيس مجلس و نمايندگان مىگويد: بيش از ٤ هزار كودك در غزه كشته شدهاند. چه تعداد كودك بايد كشته شوند تا شما با درخواست آتش بس موافق باشيد؟
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔴دفن ۱۷۹ شهید در حیاط بیمارستان الشفا
🔹رئیس بیمارستان الشفاء فلسطین: به دلیل محاصره این بیمارستان و عدم امکان انتقال شهدا به بیرون، ۱۷۹ شهید در حیاط این بیمارستان دفن شدند.
#طوفان_الاقصی #فلسطین #غزه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر بچه فلسطینی: خدا با باران سیرابمان کرد
🔹بارش باران در نوار غزه در سیونهمین روز از تجاوز هوایی و زمینی رژیم اسرائیل به این منطقه از فلسطین اشغالی، علیرغم همه جنایتها و اقدامات غیرانسانی صهونیستها علیه غزه، منجر به خوشحالی ساکنان محاصره شده غزه شده است.
🔹پسربچه فلسطینی در ویدیو بالا حین جمع کردن آب باران در مخزن و گالن میگوید: خدا با بارانش ما را سیراب کرد؛ چرا که سختیهای ما را میبیند. آب شیرینی است.
#طوفان_الاقصی #فلسطین #غزه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📚پروتکل نهم کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون(قسمت نهم) 🔹️ توجه به خصوصیات و خلق و خوی مردمی که شما در
📚پروتکل دهم کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون(قسمت دهم)
🔰سندهای لو رفته از قوم یهود
🔹️هدف ما دستیابی به یک قدرت جهانی است
- توجه جهانیان را به این نکته جلب می کنم که وظیفه قـوم مــا پیاده کردن برنامه هایی است که قبلاً آنها را طراحی کرده ایم. لذا برای ما ضروری است که پیش از هر چیز به پرورش خویش بپردازیم و طوری بار آییم که روحیه بی پروایی،
گستاخی و زورگویی با شخصیت مان عجـيـن شـود تـا بتوانیم موانع را از سر راهمان برداریم.
🔹️هنگامی که کودتای ما با موفقیت صورت گرفــت بــه قشرهای مختلف مردم چنین می گوییم:
در گذشته به شما بسیار بد گذشت و هر آنچه داشتید رو بـه تباهی میرفت اختلاف لهجه و زبان مرزها و ملیت گرایی هـا را که همه از علل بیچارگی شما بودند، نابود خواهیم ساخت و به شما آزادی اعطا خواهیم کرد. در عوض شما بايد تسليم ما بشوید. آنچه را که به شما عرضه و ارائـه مـی کنـیـم اگـر تأیید کردید این خود عادلانه خواهد بود توده مردم به زودی به تمجید و تحسین ما خواهند پرداخت و ما را بر سر دست بلند خواهند کرد و آن روز، روزی است که امید و آرزوهـای مــا برآورده شده است.
#پروتکلهای_دانشوران_صهیون
#رژیم_جعلی
#جهاد_تبیین
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_و_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_دویست_و_سی_وپنجم
💥 اسفند ماه بود. صمد که رفته بود، دو سه روزه برگردد؛ بعد از گذشت بیست روز هنوز برنگشته بود. از طرفی پدرشوهرم هم نیامده بود. عصر دلگیری بود. بچهها داشتند برنامه کودک نگاه میکردند. بیرون هوا کمی گرم شده بود. برفها کمکم داشت آب میشد. خیلیها در تدارک خانهتکانی عید بودند اما هرکاری میکردم دستودلم به کار نمیرفت. با خودم میگفتم: « همین امروز و فردا صمد میآید، او که بیاید حوصلهام سر جایش میآید آن وقت دوتایی خانهتکانی میکنیم و میرویم برای بچهها رخت و لباس عید میخریم. »
💥 یاد دامنی افتادم که دیروز با برادرم خریدم. باز دلم شور و افتاد. چرا این کار را کردم؟ چرا سر سال تازه، دامن مشکی خریدم؟ بیچاره برادرم دیروز صبح آمد، من و بچهها را ببرد بازار و لباس عید برایمان بخرد. قبول نکردم. گفتم: « صمد خودش میآید و برای بچهها خرید میکند. »
خیلی اصرار کرد. دستآخر گفت: « پس اقلاً خودت بیا برویم یک چیزی بردار. ناسلامتی من برادر بزرگترت هستم. »
💥 هنوز هم توی روستا رسم است نزدیک عید برادرها برای خواهرهایشان عیدی میخرند. نخواستم دلش را بشکنم اما نمیدانم چهطور شد از بین آن همه لباس رنگارنگ و قشنگ یک دامن مشکی برداشتم. انگار برادرم هم خوشم نیامد گفت: « خواهرجان! میل خودت است؛ اما پیراهنی، بلوزی، چیز دیگری بردار، یک رنگ شاد. »
گفتم: « نه، همین خوب است. »
همین که به خانه آمدم، پشیمان شدم و فکر کردم کاش به حرفش گوش داده بودم و سر سال تازه، دامن مشکی نمیخریدم.
دوباره به خودم دلداری دادم و گفتم عیب ندارد. صمد که آمد با هم می رویم عوضش میکنیم. به جایش یک دامن یا پیراهن خوشآبورنگ میخرم.
💥 💥 بچه ها داشتند تلویزیون نگاه میکردند. خدیجه مشغول خواندن درسهایش بود، گفت: « مامان! راستی ظهر که رفته بودی نان بخری، عمو شمسالله آمد. آلبوممان را از توی کمد برداشت. یکی از عکسهای بابا را با خودش برد. »
💥 ناراحت شدم. پرسیدم: « چرا زودتر نگفتی؟!... »
خدیجه سرش را پایین انداخت و گفت: « یادم رفت. »
اوقاتم تلخ شد. یعنی چرا آقا شمسالله آمده بود خانهی ما و بدون اینکه به من بگوید، رفته بود سراغ کمد و عکس صمد را برداشته بود. توی این فکرها بودم که صدای در آمد.
💥 بچهها با شادی بلند شدند و دویدند طرف در. مهدی با خوشحالی فریاد زد: « بابا!... بابا آمد... »
نفهمیدم چطور خودم را رساندم توی راهپله.
از چیزی که میدیدم، تعجب کرده بودم. پدرشوهرم در را باز کرده بود و آمده بود تو. برادرم امین، هم با او بود.
بهتزده پرسیدم: « با صمد آمدید؟! صمد هم آمده؟! »
پدرشوهرم پیرتر شده بود. خاکآلوده بود. با اوقاتی تلخ گفت: « نه... خودمان آمدیم. صمد ماند منطقه. »
پرسیدم: « چهطور در را باز کردید؟! شما که کلید ندارید! »
پدرشوهرم دستپاچه شد. گفت: «...کلید...! آره کلید نداریم، اما در باز بود. »
گفتم: « نه. در باز نبود. من مطمئنم. عصر که برای خرید رفتم بیرون، خودم در را بستم. مطمئنم در را بستم. »
پدرشوهرم کلافه بود. گفت: « حتماً حواست نبوده؛ بچهها رفتنهاند بیرون در را باز گذاشتهاند. »
هر چند مطمئن بودم؛ اما نخواستم توی رویش بایستم. پرسیدم: « پس صمد کجاست؟! »
با بیحوصلگی گفت: « جبهه! »
گفتم: « مگر قرار نبود با شما برگردد؛ آن هم دو سه روزه. »
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_و_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_دویست_و_سی_وششم
با بیحوصلگی گفت: « جبهه! »
گفتم: « مگر قرار نبود با شما برگردد؛ آن هم دو سه روزه. »
گفت: «منطقه که رسیدیم، از هم جدا شدیم. صمد رفت دنبال کارهای خودش. از او خبر ندارم. من دنبال ستار بودم. پیدایش نکردم.»
💥 فکر کردم پدرشوهرم به خاطر اینکه ستار را پیدا نکرده، اینقدر ناراحت است. تعارفشان کردم بیایند تو اما ته دلم شور میزد.
با خودم گفتم اگر راست میگوید، چطور با برادرم آمده! امین که قایش بود! خبر دارم که قایش بوده. نکند اتفاقی افتاده!
دوباره پرسیدم: « راست میگویید از صمد خبر ندارید؟! حالش خوب است؟! »
پدرشوهرم با اوقاتتلخی گفت: « گفتم که خبر ندارم. خیلی خستهام. جایم را بینداز بخوابم. »
با تعجب پرسیدم: « میخواهید بخوابید؟! هنوز سرشب است. بگذارید شام درست کنم. »
گفت: « گرسنه نیستم. خیلی خوابم میآید. جای من و برادرت را بینداز بخوابیم. »
💥 بچهها داییشان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: « نکند برای شینا اتفاقی افتاده. »
برادرم را قسم دادم. گفتم: « جان حاجآقا راست بگو، شینا چیزی شده؟! »
💥 امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: « به والله طوری نشده، حالش خوب است. میخواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟! »
دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچهها را به برادرم سپردم و رفتم خانهی خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: « میخواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم. »
💥 خانم دارابی که همیشه با دستودلبازی تلفن را پیشم میگذاشت و خودش از اتاق بیرون میرفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: « بگذار من شماره بگیرم. »
نشستم روبهرویش. هی شماره میگرفت و هی قطع میکرد. میگفت: « مشغول است، نمیگیرد. انگار خطها خراب است. »
💥 نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود. زیرلب با خودش حرف میزد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع میکرد. گفتم: «اگر نمیگیرد، میروم دوباره میآیم. بچهها پیش برادرم هستند. شامشان را میدهم و برمیگردم..»
برگشتم خانه. برادرم پیش بچهها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف میزدند، تا مرا دیدند ساکت شدند.
💥 دلشورهام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور میزند.
پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: « نه عروسجان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه میزنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم میگفتیم. »
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
#آداب_دعاكردن_در_روايات
🌺امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
🔹 «إِيَّاکُمْ أَنْ يَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَبَّهُ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ حَتَّى يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللهِ وَالْمِدْحَةِ لَهُ وَالصَّلاَةِ عَلَى النَّبِيِّ وَآلِهِ ثُمَّ الاِْعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَالتَّوْبَةِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ
🔸مبادا هيچ يک از شما از خدا درخواستى کند مگر اينکه نخست ؛ حمد و ثناى او را بجا آورد صلوات و درود بر پيغمبر و آلش بفرستد سپس به گناه خود نزد او اعتراف (و توبه) کند آنگاه دعا نمايد».
👈 مستدرک الوسایل ج 5, ص 216
⁉ چگونه از خدا حاجاتمان را بخواهیم؟!
🔹 آیهای در قرآن است كه میفرماید:
«ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر/۶۰) بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
🔹شخصی آمد خدمت حضرت امام علیه السلام كه هرچه دعا میكنم مستجاب نمیشود. حضرت فرمود: چگونه دعا میكنی؟ گفت: همینطور میگویم خدایا بده. حضرت گفت: دعا كردن آدابی دارد. در اسلام حتی لباس پوشیدن آدابی دارد.
🌸حضرت فرمود: آداب دعا ۷ چیز است.
🔸 لقمه حلال.
🔸گفتن: « بسم الله الرحمن الرحیم».
🔸یادی از صفات خداوند.
🔸یادی از نعمتهای الهی کردن.
🔸حمد و ستایش خداوند.
🔸ذكر صلوات.
🔸توبه کردن و یادی از لغزشها.
📚 حاج آقا قرائنی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سوره_درمانی
#ختم_براے_محفوظ_ماندن_از_یک_جمعه_تا_جمعه_دیگر
✳️شیخ کفعمے از کتاب فضایل القرآن ابے ضریس نقل کرده که
☄️هر کس روز جمعه سوره حمد و قل هو الله احد و قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس
☄️هر یک را هفت مرتبه بخواند تا جمعه دیگر محفوظ ماند .
📚مصباح کفعمے ص 421
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#آیه_درمانی #وسعت_رزق
🌸✨ هر کس با ایمان آیه ۶
سوره انفطار را با نیت خالص و
توجه به خدا بنویسد و با خود
دارد روزی او فراخ شود و در
معاملات منفعت تمام یابد🌸✨
☘یا أَیُّهَا الْاِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ۶
🌿ای انسان ، چه چیز تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور نمود ( که به ربوبیت او کفر و به کرم او کفران ورزیدی ) ؟
📚 خواص آیات قران ۱۹۷
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سوره_درمانے
#جمعه_بخوان
🍃سوره مبارڪه دهر 🍃
☄ هرڪس با ایمان درشب یا روز
جمعه این سوره مبارکه رابخواند در
بهشت براے خودمقام عالی بسازد
📚 خواص الآیات ۱۹۲
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#آیه_درمانی
🌹🍃 #دعای #برکت_زراعت🍃🌹
💫 ذالِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ [4]
اين فضل خداست كه به هركس بخواهد [و شايسته بداند] مىبخشد؛ و خداوند داراى فضل عظيم است.
💜👈🏻برای حفظ زراعت و محصول کاشته از افت ها و ایجاد برکت در آنها آیه ۴ سوره جمعه را بر یک کاغذ در روز جمعه بنویسد ویا برسنگی بنویسد و در زمین کشاورزی بیندازد
همچنین اگر این آیه را بنویسد ودر هر چیزی قرار دهند(خشکبار،حبوبات،برنج وو) سبب حفظ و برکت در آن میشود.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 آخرین مرحله قبل از ظهور....
🎙حجتالاسلام عالی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فلسطین؛ سرزمین موحدین
💬 استاد حسن عباسی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارت آل یاسین.mp3
7.78M
⭕️خودت را به خواندن زیارت آل یس
عادت بده تا نگاه محبت آمیز
امام زمان(عج) به خودت را حس کنی
👤 استاد پناهیان
متن و دعای #زیارت_آل_یاسین👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/229
اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
انسان شناسی ۳۵۲.mp3
12.36M
#انسان_شناسی ۳۵۲
#استاد_شجاعی | #رهبری
✘ اونی که میگه من مؤمنم،
ولی شل و ول و وارفته است،
و درونش اثری از سختکوشی دیده نمیشه، مومن نیست!
√ توهم مومن بودن داره !
منبع : کارگاه انسان شناسی پیشرفته
🎞 رسانه رسمی استاد محمد شجاعی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
namaaz55.mp3
4.73M
#نماز_سکوی_پرواز 55
بشیـــن کنارِش...
آرومِ آروم
تا وقتی درآغوش خدایی
از هیچ چیز نترس و برای هیچ چیز عجله نکن!
فقط یه جا عجله کن:
👈که تا دیرنشده عاشق شی.
#استاد_شجاعی 🎤
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
پاکسازی خانه-ج11.mp3
10.22M
#پاکسازی
🔰 قسمت یازدهم :
🎃 با جن ها بجنگیم یا مذاکره کنیم؟
👑 باید تکلیفمان را روشن کنیم با خودمان
👔 به جهان ارتباطات خوش آمدید
🔰 چگونه جنیان را از خودمان دور کنیم (۱)
🧙♂️با نشر این جلسات، زندگی دیگران را نجات دهیم
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✅ امروز، روز اول ماه جمادی الاول است.
#طریقه_نماز_اول_هر_ماه_قمری👆
✅ این نماز تضمین سلامتی از جانب خدا در این ماه است.
⏱زمان خواندن این نماز امروز از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب می باشد.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
سلام دوستان 💐
امروز اول ماه هست،
لطفا به نیت همه مومنان، رهبر انقلاب، جبهه مقاومت، مردم #غزه و #فلسطین نماز اول ماه که برای سلامتی هست رو بخونیم و صدقه بدیم .
پیروزی #طوفان_الاقصی صلوات
قرار عاشقی🍃
دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم
دو قدم روضه بخوانم، دو قدم گریه کنم
کارم این است که سمت حرمش رو کنم
از همین دور سلامش بدهم گریه کنم
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
#زيارت_مختصر_امام_رضا ع👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/132
💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دعای_فرج
بیاکه بی تو ترک خورده است ایمانم
بدون حس حضورت خراب و ویرانم
متاسفم که تو پاسوز ما شدی آقا
ز غربت تو اسیر عذاب وجدانم
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج_و
#الهی_عظم_البلاء_رو😍
متن دعا و طریقه خواندن نماز امام زمان عج 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/102
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕