eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.5هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای‌جوشن‌صغیر۩سماواتی.mp3
13.72M
💠 دعای 🎙 با نوای حاج مهدی سماواتی لینک دسترسی به 📖 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/265 👇👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/286 سلام عزیزان، در جنگ ۴۰ روزه اسرائیل ،را توصیه کردند، اگر بتونید، لطف کنید و نشر دهید،‌اجرتون با خداوند منان. غزه زیر آتیش شیاطین هست😢 ♥️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من آمده ام حضرتِ خورشید سلام در محضرِ تو ای گلِ توحید سلام لبخند ضریحِ تو مرا درمان است با حالِ خراب و پُر ز امید سلام 💚< >💚 😍✋ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
😍✋ ✨ 🍂ای کاش که خواب وصل تعبیر شود آوازه حُسن تو جهان گیر شود... 🍂بر بام رسیده آفتاب عمرم ترسم به خدا نیائی و دیر شود... 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
لبیک به رهبرت بگو! او که حسینی است فرزند بصیر اولیا، تا به خمینی است اولاد که صالح بشود، رهبر راه است هان! نایب صاحب الزمان، چه نور عینی است @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
•|♥|• یادت نرود بانو! هربارکه از خانه پابه بیرون میگذاری گوشه ی چادرت رادر دست بگیر... وآرام زیرلب بگو: "هذه امانتک یا فاطمـــة الزهراء" 🥀 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره تین توحیدفلق ناس 👇 جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع . ص 77 . @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
tavassol-mansuri.mp3
5.55M
❣️ با روضه 🕊💌 🎤 حاج مهدی الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج هر سه شنبه به نیت ظهور (عج) دعای توسل می خوانیم بارانی و دلگیر هوایِ بی تو محزون و غم انگیز نوای بی تو برگرد که بیقرارم و بیتابم بیزارم از این سه شنبه هایِ بی تو! تعجیل درظهور مولاعج متن دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/135 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۶۵ مهیا با تمام کردن شستن ظرف ها؛ نگاهی به آشپزخانت اندا
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۶۶ مراسم با همه سختی ها و خستگی ها گذشت اما این خستگی ها چقدر لذت بخش بود... هوا تاریک بود و آقایون روی تخت نشسته بودند و در حال حساب و کتاب بودند،.. مریم و شهین خانم هم در قسمتی از حیاط نشسته بودند و در مورد مراسم صحبت میکردند. مهیا با سینی چایی به طرف آقایون رفت . محمد آقا لبخندی زد و گفت: _یعنی به موقع بود مطمئنم این چایی همه خستگیامو در میکنه مهیا در برابر مهربانی های محمد آقا لبخندی زد و آرام گفت: ــ نوش جان محسن هم تشکری کرد،سینی را به سمت شهاب گرفت شهاب چایی را برداشت و گفت : ــ خیلی ممنون حاج خانم مهیا آرام خندید و گفت: _خواهش میکنم حاج آقا از آن ها دور شود و به سمت شهین خانم و مریم رفت سینی را وسط گذاشت و کنارشان نشست..کم کم متوجه موضوع بحث شد و خودش هم وارد بحث شد و هر سه گرم صحبت شدند. مهیا به خودش امد و نگاهی به ساعت انداخت از جایش بلند شد و گفت: ــ من دیگه باید برم ــ کجا دخترم؟ هنوز زوده ــ شهین جون خیلی دوست دارم بمونم ولی فردا کار دارم میرم یکم استراحت کنم ــ باشه عزیزم هرجور تو راحتی .ولی بهمون سر بزن!!! مهیا بوسه ای برگونه ی شهین خانم می زند ــ چشم حتما به سمت اتاق شهاب می رود و چادر گلی گلی اش را با چار مشکی اش عوض می کند کیفش را برمی دارد و به حیاط برمیگردد.شهاب با دیدنش از جایش بلند می شود و به سمتش می آید ــ داری میری؟ ــ آره ــ باشه میرسونمت مهیا آرام میخندد ــ دو قدمه ها.تو بشین زشته وسط صحبت بری خودم میرم شهاب جدی شد و اینموقع... اخمی بین دو ابروش جاخوش می کرد ــ لازم نکرده،همرات میام مهیا دیگر اعتراضی نکرد از بقیه خداحافظی کرد و همراه شهاب به طرف خانه رفت ــ فردا میای؟ ــ آره ــ پس ساعت ۸ آماده باش ــ چشم ــ چشمت روشن خانومی ــ شب بخیر ــ شبت بخیر 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۶۶ مراسم با همه سختی ها و خستگی ها گذشت اما این خستگی ها
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۶۷ ــ جانم شهاب ــ مهیا کجایی؟ ــ اومدم باور کن اینبار اومدم.... گوشی را قطع کرد و به طرف در رفت سریع کفش هایش را پا کرد و از پله ها پایین آمد.در را باز کرد شهاب خیره به در بود با دیدن مهیا لبخندی زد،مهیا سریع سوار شد. ــ شرمنده دیر شد ! ــ دشمنت شرمنده عزیزم مهیا سرش را به صندلی تکیه داد و تا رسیدن به دانشگاه به مداحی گوش میداد... با ایستادن ماشین نگاهی صدای شهاب را شنید؛ ــ رسیدیم مهیا از ماشین پیاده شد.همه کنجکاو به مهیا و شهاب نگاه می کردند،..شهاب به طرف مهیا آمد و دستش را گرفت و به سمت سالن آمفی تئاتر رفتند... ــ چرا اینجا شهاب؟ ــ بچه ها گفتن اینجا جمع بشیم. مهیا سری تکان داد،با وارد شدن مهیا و شهاب همه از جایشان بلند شدند بعد از سلام واحوالپرسی همه مشغول کار شدند، پگاه و مهیا که مسئولین طراحی پوستر و بنرهارا به عهده داشتند همانجا بساط خودشان را باز کرده بودند و درحال کار بودند. مهیا سخت مشغول کار بود و هر از گاهی نگاهی به شهاب می انداخت که جدی مشغول کار بود. هر وقت که شهاب بالا می رفت تا چیزی را نصب کند.. او دست از کار می کشید و نگران نگاهش می کرد تا پایین می آمد. نگاهی به ساعتش انداخت این ساعت با استاد اکبری کلاس داشت میدانست اگر نرود برایش بد می شود، از جایش بلند شود ــ من باید برم کلاس دارم اگه استاد اجازه داد میام ولی بعید میدونم پگاه ــ برو عزیزم ما هستیم انجام میدیم کارارو مهیا دستی برای بقیه تکان داد و به طرف کلاس رفت با دیدن شلوغی کلاس نفس راحتی کشید ،روی صندلی نشست که استاد وارد کلاس شد . همه به احترام استاد سر پا ایستادند استاد اکبری بعد از اینکه مطمئن شد همه سرکلاس هستند شروع به تدریس کرد. مهیا با احساس لرزش نگاهی به گوشیش می اندازد با دیدن اسم شهاب پیام را باز می کند! ــ کجایی خانمی لبخندی می زد و تند تند برایش تایپ می کند ــ سرکلاسم آقا دکمه ارسال را لمس می کند که با صدای استاد اکبری دستانش روی صفحه گوشی خشک شدند. ــ خانم رضایی الان وقته پیامک بازیه!! 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۶۷ ــ جانم شهاب ــ مهیا کجایی؟ ــ اومدم باور کن اینبار
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۶۸ مهیا گوشی را در کیفش پرت می کند و خودش را برای یه بحث با استاد رضایی آماده کرد... ــ خانم رضایی سوال من جواب نداشت ؟؟ ــ شرمنده استاد باید جواب میدادم . ــ بایدی درکلاس من وجود نداره ،اولین بارتون نیست که بی انظباطی میکنید سرکلاس من! کم کم صدای استاد اکبری بالاتر می رفت انگار میخواست تمام حرص دلش را سر این دخترک خالی کند. ــ مگه بچه دبیرستانی هستید، که باید به شما تذکر داد .فکر کردی با سر کردن چادر و چندتا جلسه ی بسیج و یه یادواره دیگه نمیشه کسی بهتون بگه بالا چشتون ابروِ ؟ مهیا چادرش را در مشت گرفت و محکم فشرد بغض گلویش را گرفته بود چشمانش از اشک میسوختند اما سکوت کرد! ــ بسه خانم. همین شمایید که دانشگاه رو به گند کشیدید با این ریاکاریتون فک میکنید میتونید با این کارا گذشته و کاراتونو بپوشونید؟ همه از واکنش استاد تعجب کرده بودند همه می دانستند که کار مهیا چیزی نبود که استاد بخواهد این همه واکنش نشان بدهد!! مهیا که دیگر صبرش لبریز شده بود از جایش بلند شد و با صدای لرزانی که سعی می کرد لرزشش را مخفی کند گفت: ــ اینکه از پیامک بازی من ناراحت شده باشید حق دارید و من عذرخواهی کردم اما اینمه به من توهین کنید این حقو ندارید شما اصلا با چه اجازه ای منو قضاوت میکنید یا در مورد رفتار و کارای من نظر میدید شما فقط وظیفه دارید تدردس بدید و تو کارایی که به کار شما مربوطه اعلام نظر کنید نه چیز دیگری. نفس عمیقی کشید وسایلش را جمع کرد و از جایش بلند شد ــ خانم رضایی درس منو حذف کنید ــ خودم هم همین کارو میخواستم انجام بدم .چون کسی که خودش نیاز به تعلیم داره نمیتونه به من چیزی یاد بده! سریع از کلاس بیرن میره با سختی جلوی اشک هایش را گرفت سریع به سمت سرویس بهداشتی می رود خداراشکر کرد که کسی نبود ...روبه روی آینه ایستاد با دیدن چهره و چشمان اشکیش چانه اش لرزید و هق هق اش در فضا پیچید دلش شکسته بود او خیلی وقت بود که با مهیای قدیم فاصله گرفته بود اما با حرفای استاد رضایی دوباره گذشته برای او یادآوری شده بود. شیر آب را باز کرد و چند با بر صورتش آب پاشید تا شاید از سرخی چشمانش کمتر شود صورتش را خشک کرد و به سمت آمفی تئاتر رفت روی صندلی های آخر نشست و از دور به بقیه که در حال کار بودند نگاه می کرد شهاب چرخید تا بنری را بردارد که نگاهش به مهیا افتاد که بر روی آخرین صندلی نشسته بود از این فاصله زیاد هم میتوانست متوجه ناراحتی همسرش شود بنر را به آرش داد ــ اینو بگیر الان میام 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
🌹🍃ختم روایی از جناب نقشبندی :  💜👈درمکانی خلوت با طهارت بدن ولباس ومکان ،رو به قبله دو رکعت نماز بخواند  سپس سوره «فاتحه» آخر سوره «آل عمران »و«آیه الکرسی» سوره «اخلاص» «اناانزلناه» راخوانده و ده مرتبه این ذکر را بگوید 🌸✨«یاقَدیمُ یا دائِمُ یا حَیُّ یا قَیُّومُ یافَرْدُ یا  اَحَدُ یا صَمَدُ»✨🌸 💜👈بعد از آن هرحاجتی که دارد از خدا بخواهد که برآورده خواهد شد مجرب است  📚منابع: مخزن تعویذات عملیه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
  ✨«حوقله» یعنے گفتن «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الا بِاللهِ». ✨   🍃گفتن حوقلـہ مے تواند نقش مۆثرے در از بین بردن غمها و غصـہ ها داشتـہ باشد؛ زیرا خداوند متعال از تمام دردها و غصـہ هاے ما خبر داد پس مے تواند نیازهاے ما را تأمین نماید.🍃   ♨️مهم ترینْ برڪات این ذڪر عبارت اند از: دوام یافتن نعمت هاے الهی، زوال ، پاڪ شدن از ، ، فرو خُفتن خشم، پیشگیرے از ، و انواع .🍂🌼 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌺هر روز بیست بار این ذکر را بگو زیرا روزی را افزایش دادہ و متاع و کالا را رواج می دهد (بعـــــد از نماز صبح)   ✨ بسم الله الرحمــــن الرحیـــــم✨   🌺 لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيراً اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ فَإِنَّهُ لَا يَمْلِكُهُمَا أَحَدٌ غَيْرُكَ 📚مصباح کفعمی ص ۱۷۰ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
شفای تمام دردها 🌷توسل به امام موسی کاظم (ع) برای همه دردها خصوصاً نافع است و به تجربه ثابت شده پس بگو: 🌷اللهمّ بِحقِّ ولیِّک موسی بنِ جعفر الکاظم اِلّا سلّمتنی فی جمیعِ جوارحی ما ظهر مِنها و ما بطن یا جوادُ یا کریمُ و صلی اللهُ علی مُحمّدٍ و آله 📕مجمع الدعوات ص۴📗 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨ 🌷امام سجاد علیه السلام : ☘ آنکه در هیچ کاری به مردم امید نبندد ؛ خداوند خواسته هایش را اجابت کند...🌷 📚کافی ؛۲:۱۴۸ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
  🌺 مرحوم نائینی می فرماید : ✨گویند به جهت دزد برده دو رکعت نماز به نیت برگشتن مال به جای آورد بعد از آن به طرف راست، سپس به طرف چپ و سپس پشت سر،در حالت ایستاده ، هفتاد مرتبه بگوید: (( یٰا مُعیدُ )) بعد از اتمام ذکرها بگوید : رُدَّ عَلَیَّ ضٰالَّتی بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ 🔗بسیار مجرب است🔗 📚منبع: گوهر شب چراغ /۱۶۲📚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ توفیق دیدار امام زمان (ارواحنافداه) چگونه به دست می‌آید ؟ 📹 "استـــاد حسین انصاریان" عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
یاد خدا ۶۷.mp3
10.46M
مجموعه ۶۷ | √ چطور میشه شبیه خدا شد و کسی رو بدون هیچ توقع و نیازی دوست داشت؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
05 Moroori Bar Khotbe Sheghsheghiye(1393-02-25)Mashhad Moghadas.MP3
21.7M
🔰 جلسه پایانی * میراث حکومت خلفا برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)؛ امتی مبتلا به نفاق و تلوّن و اعتراض. [1:05] * نفاق پیچیده‌ خلیفه دوم؛ قرآن خوانی در خلوت برای اجنه! [3:25] * شباهت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به حضرت موسی (علیه‌السلام)؛ امت پیامبر به بنی اسرائیل و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به حضرت هارون. [4:00] * اول کسانی که روبروی ولایت ایستادند؛ در آسمان، ابلیس بود و در زمین، قابیل! [10:00] * بیزاری خداوند از بدعت گذار [11:05] ⚜ سه عامل برای برپایی عَلَم ولایت؛ 1⃣ بصیرت 2⃣ صبر 3⃣ شناخت مواضع حق. [15:51] * دنیا، نهایت شعاعِ دید انسان بی بصیرت [18:50] * صبر؛ سپر و رأس ایمان است. [20:25] * دام خطرناک ابلیس برای صابرین، حتی برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها). [30:19] * صبر و صلاة، دو بال نجات در طوفان‌های آخرالزمان. [31:15] * آخرالزمان، بستر امتحان خداوند با ترس، جوع و نقص در اموال و جانها. [34:30] * تطابق رفتار فرزندان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) با نهج البلاغه. [38:40] * روضه حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) [41:00] ⏰ مدت زمان: ۵۴:۵۹ 📅 ۱۳۹۳/۰۲/۲۵ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_حرمت_خانه_امام_علی_حجت_الاسلام_مومنی.mp3
5.1M
♨️حرمت خانه علی(ع)! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5895454968722228606.mp3
2.8M
♨️رنگرزی شیطان 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5794149549341676261.mp3
1.77M
🔸 سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف صلوات 🎧 قسمت سی‌ام👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸ڪار مایه حیات زندگے است چشمه سارِ زلال زندگے با ڪار جلا و روشنے مے یابد و ڪارگران، پیشگامان این حیاتِ بدیع و نشاط آفرینند 🎊۱۱ اردیبهشت ، روز جهانے کار و کارگر بر همه کارگران زحمتکش مبارک باد🎊 🌺 امام خمینے (ره) : «از پیغمبر اڪرم شنیده‏ اید ڪه نقل شده است ڪه ڪف دست یک ڪارگر را - یعنے، همان محلے ڪه ڪار درش تأثیر ڪرده و پینه بسته - آنجا را بوسید و این، یک نشان ارزش است براے ڪارگر در طول تاریخ؛ پیغمبر اسلام، ڪه اولین فرد انسانهاست و بزرگترین انسان ڪامل است، نسبت به ڪارگر آن طور تواضع بڪند و ڪف دست او را ڪه علامت ڪار است، ببوسد! این نڪته دارد ڪه ڪف دست را بوسیده، نه پشت دست را؛ ڪف دست آثار ڪار درش هست، می‏ خواهد ارزش ڪار را به عالمیان اعلام ڪند، به مسلمین اعلام ڪند ڪه ارزش ڪار این است ڪه آنجایے ڪه ڪارگر ڪار ڪرده است، در اثر ڪار یک نشانه ‏اے پیدا ڪرده است؛ من آنجا را می‏ بوسم ڪه ملتهاے اسلامے و بشر ارزش این ڪارگر را بداند.». 📚صحیفه امام؛ ج 16، ص 234 مبارک🌺 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا