ندای قـرآن و دعا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۱۲۷
زینب رو بوسید و رفت.
همراه زهره خانوم و امیررضا و محدثه سوار ماشین شد.سکوت سنگینی بود. مدتی گذشت.
فاطمه گفت:
_امیررضا،اون عروسکی که تو بچگی ازم گرفتی،یادته؟
امیررضا با تعجب گفت:
-کدوم؟!
-همونی که مامان بزرگ برام درست کرده بود.پارچه ای بود.چشم هاش دکمه های سیاه بود.
-یادم اومد،خب؟!
-چکارش کردی؟
زهره خانوم گفت:
-تو انباریه.
فاطمه بالبخند گفت:
_ای امیررضای نامرد.گفتی پاره ش کردی که؟!
-گم شده بود.گفتم بهت بگم گمش کردم، بیخیال نمیشی.مجبورم میکنی کل شهر رو دنبالش بگردم.گفتم پاره ش کردم که بیخیالش بشی.
-تو اون موقع شش سالت بود.چطوری مغزت اینقدر کار میکرد؟ از همون بچگی تو خرابکاری استاد بودی!
همه لبخند زدن.
-تیله هامو چکار کردی؟
-اونا هم قایم کرده بودم،تو انباری.
-پس با این حساب الان همه اسباب بازی های من تو انباریه!..اون عروسکم که شعر میخوند چی؟ اونم هست؟
امیررضا خندید و گفت:
_آره.
فاطمه به محدثه گفت:
_اون عروسکم یادته؟.. موهاش بلند بود، چشمهاش باز و بسته میشد.
محدثه کمی فکر کرد و گفت:
_آره،یادم اومد.
-امیررضا وقتی دید تو اونو خیلی دوست داری از من دزدید تا به تو بده.
محدثه با تعجب به امیررضا نگاه کرد و گفت:
_آره؟!!
امیررضا با لبخند گفت:
_آره.
فاطمه به امیررضا گفت:
_یادته چقدر گریه کردم عروسک مو بدی؟
رو به محدثه گفت:
_نداد که..گفت محدثه عروسک تو میبینه ناراحت میشه...آخرش هم بابات یکی مثل اون برات خرید ولی بازم امیررضا عروسک مو بهم نمیداد.
-دیگه چرا؟!!
-مثلا ناراحت بود که بابات نذاشت امیررضا خوشحالت کنه.
همه خندیدن.محدثه با تعجب به امیررضا نگاه میکرد.فاطمه گفت:
_بله زن داداش.این داداش من از بچگی خاطرخواه شما بود.بخاطر تو منو خیلی اذیت کرد.
همه بلند خندیدن.نزدیک بیمارستان بودن.امیررضا گفت:
_حالا چی شده تو یاد اسباب بازی هات افتادی؟!!
رو به زهره خانوم گفت:
_مامان،لطفا همه عروسک ها و اسباب بازی هامو وقتی زینب بزرگتر شد،بهش بدید.فکر کنم خوشش بیاد.
همه به فاطمه نگاه کردن.
اشکهاشون جاری شد.وارد بیمارستان شدن.فاطمه روی صندلی چرخدار نشسته بود و امیررضا هلش میداد.زهره خانوم عقب تر بود و به سختی راه میرفت. محدثه مراقب زهره خانوم بود.فاطمه از فرصت استفاده کرد و گفت:
_داداش،حواست به مامان و بابا باشه.من چه زنده از اتاق عمل بیام چه مُرده،مامان و بابا نیاز به حمایت های مردانه تو دارن. نگاه نکن بابا قویه و چیزی بروز نمیده. بابا حواسش به همه هست ولی به خودش نیست.تو حواست بهش باشه... امیررضا..حواست به علی هم باشه،باشه داداش؟
امیررضا با سر اشاره کرد باشه.با بغض گفت:
_تو که نمیخوای تنهامون بذاری؟
فاطمه سرشو انداخت پایین و گفت:
_اگه الان بمیرم برای همه تون راحت تره تا زنده بمونم و جلوی چشم تون درد بکشم و جان بدم...ولی نمیدونم خدا چی میخواد.شاید بخواد امتحان سخت تری ازمون بگیره.
امیررضا از خدا سلامتی فاطمه رو میخواست.آرزو میکرد کاش اون جای فاطمه بود.به علی و حاج محمود و پویان نزدیک میشدن.علی وقتی فاطمه رو دید به سمتش رفت.
-سلام علی جانم.
علی با اینکه از نگرانی رنگش پریده بود اما لبخند زد و گفت:
_سلام عزیزم..همه چی آماده ست.برو و سلامت برگرد.
فاطمه فقط لبخند زد.علی جای امیررضا ایستاد و صندلی فاطمه رو آرام هل میداد.
-علی جانم
-جانم؟
-راضی باش به رضای خدا..
دستهای علی بی حس شد.لحظه ای مکث کرد اما دوباره راه افتاد.
-مراقب خودت باش..مراقب ایمانت باش.هیچی ارزششو نداره که نگاه پر از لطف خدارو از دست بدی.
علی چیزی نگفت ولی توی دلش غوغا بود.حاج محمود وقتی فاطمه رو دید.....
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥 #جهت_گـشایـش_بخـت
💫✨ابو بصیر می گوید:امام صادق ع فرمود: هر گاه یکی از شما [بخواهد] #ازدواج کند،چه می کند؟
✨عرض کردم: نمی دانم قربانت گردم، فرمود: هرگاه [کسی] قصد ازدواج داشت پس:
1⃣👈دو رکعت نماز به جا آورد.
2⃣👈خداوند عزّوجلّ را سپاس گوید.
3⃣👈بگوید:
🌛 اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِیدُ التَّزْوِیجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجا وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَکَةًوَ قَیِّضْ لِی مِنْهَا وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ لِی خَلَفاً صَالِحاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی.🌜
📚بحارالأنوار ج :100ص 263
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#آیه_درمانے
#بستن_زبان_و_ایجاد_عشق
🌸✨ آیه ۶ سوره حشر را
خالصانه (ترجیحا در برابر) مطلوب
۵ بار بخواند به جانبش بدمد
نتیجه حاصل شود✨
📚 اسرار المقاصد ۲۷۸
ڪلیڪ ڪنید↩️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سوره_درمانے
#ختومات_وقت_خواب
🌸✨امـام صـادق ع ؛
ڪسے ڪہ《 #سوره_الـرحمـن》را
در شب بخواند خداوند فرشتہ اے را تا صبح
موڪل گرداند تا از او محافظت
ڪنـد✨
📚مفاتیح حاشیه ص ۱۱
ڪلیڪ ڪنید↩️
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✅گره گشایی با قرآن و ادعیه 👆
خواندن سوره #فرقان=دوری خانواده از #عیاشی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#اذکارمعجزه_آسای_طلایی
👌 #ذکری_از_اسرار👌
💰💰برای پولدارشدن فرموده بودند:
هر روز هفت مرتبه دعای زیر را بخواند،بسیار مجرب است واز #اسرار پنهان است:
♻️«بِسمُ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم،
اللَّهُمَّ إِنّی ضَعیفٌ فَقَوِّنی،
اللَّهُمَّ إِنّی ذَلیلٌ فَأَعِزَّنی،
اللَّهُمَّ إِنّی فَقیرٌ فَاَغنِنی،بِرَحمَتِکَ یا أَرحَمَ الرّاحِمینَ.♻️
📚تحفة رضوی.ص38
#باب_وسعت_رزق_و_روزی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#اسماء_الحسنی
#حاجت_روایی_سریع 🍃
هر کس صد و یڪ بار اسم✨
مبارک 《 #المجیب》 بگویــد
و به درگـاه خداوند عــرض✨
حاجـت نماید، مأیـوس نگـردد...
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد #عالی
💢ایران زمینه ساز ظهور‼️
🔸کوتاه و شنیدنی👌
👈حتما ببینید و نشر دهید.
#امام_زمان عج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
حرف خاص.mp3
22.07M
✘ علاقهی فاسقانهی ما به اهل بیت علیهالسلام علّت تمام مصائب جهان!
#حرف_خاص۸۵ #استاد_شجاعی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «آینده چه میشود؟»
👤 حجت الاسلام بهشتی
⁉️ آینده جهان چه میشود؟ واقعا به وعدههایی که خدا توی قرآن داده، امید داریم یا نه؟
📖 قرآن رو باید اونطور که شایستهست بخونیم!
#امام_زمان عج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
حضور امام زمان در زندگی .mp3
3.75M
🔊 #صوت_مهدوی
📌 #پادکست «حضور امام زمان در زندگی»
👤 استاد #عالی
🔺 به مقداری که حضرت ولی عصر در زندگی کسی حضور داشته باشند او منتظر واقعی است.
#امام_زمان عج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕