eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
12.5هزار دنبال‌کننده
32.5هزار عکس
7هزار ویدیو
479 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31 eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
ندای قـرآن و دعا📕
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۱۲۳ و ۱۲۴ فاطمه درحالیکه گردنش را از
_فهمیدم، فهمیدم... فاطمه هم که مثل همیشه بی خواب بود و خودش را به خواب زده بود آهسته گفت: _چی را یافتی روح الله؟! دم سحری چت شده؟! روح الله به بازوی راستش تکیه کرد و گفت: _اون کاغذ که بهت دادم برا تمرکز چکارش کردی؟ فاطمه به متکا اشاره کرد و گفت: _زیر همین متکاست، خودت گفتی.. روح الله اوفی کرد و گفت: _اینجور معلومه این طلسم ها و اون سایت زرقاط، همه اش شیطانی بوده، همین که صبح زود باید بریم یه جا بندازیمش، خدا آخر عاقبتمون به خیر کنه، احتمالا نتایج کامل این طلسم هنوز آشکار نشده....خدا کنه مشکل جدیدی پیش نیاد. فاطمه مثل برق گرفته ها از جا پرید سریع دستش را برد زیر بالشت و تکه کاغذ را بیرون آورد و پرت کرد طرف در و گفت: _وای روح الله! من میترسم، یعنی بازم قراره اتفاقی بیافته... روح الله همانطور که از جا بلند میشد و به طرف در میرفت تا کاغذ طلسم را بردارد گفت: _حالا بریم نمازمون را بخونیم، بعد نماز همه با هم میریم بیرون و اینو یه جا سرنگون میکنیم، توی رودخونه‌ای چیزی... انشاالله که اتفاق بدی نیافته و با زدن این حرف از اتاق بیرون رفت. فاطمه از جا بلند شد و همانطور که پتو را روی حسین میداد با خودش زمزمه کرد: _خدایا به بزرگیت قسم این درد را از ما بگیر و نصیب هیچ بنی بشری نکن... 👈 .... واقعی ✍ نویسنده ؛ «طاهره سادات حسینی» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼.🍂.🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════،🌼.🍂.🌼،═╝
ندای قـرآن و دعا📕
_فهمیدم، فهمیدم... فاطمه هم که مثل همیشه بی خواب بود و خودش را به خواب زده بود آهسته گفت: _چی را یا
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 🔥قسمت ۱۲۵ و ۱۲۶ ماشین کنار جاده ایستاد و فاطمه در حالیکه کلاه حسین را روی پیشانی اش میکشید از ماشین پیاده شد، پل روبه رو را که رودخانه ای از زیرش میگذشت نگاهی انداخت و زیرلب گفت: _اول صبی چه سوزی میاد.. روح الله نگاه تندی کرد و گفت: _ببخشید نمیدونستند مادمازل تشریف میارن که براتون اسپیلت گرما بخش روشن کنند فاطمه به گوش هاش مشکوک شد،یعنی واقعا درست شنیده بود؟! اما چیزی نگفت. روح الله درحالیکه کاغذ تا شده طلسم را توی مشتش میفشرد به طرف پل روانه شد، آنطور که گفته بودند، برای باطل شدن این نوع طلسم،باید داخل آب روان می انداختنش. عباس در حالیکه چوب خشکی به دست گرفته بود، شلنگ زنان جلو میرفت و آنقدر تند میدوید که از پدرش هم جلو زد. روح الله که غرق افکارش بود پشت سر عباس قدم هایش را تندتر کرد و همانطور که داد و هوار میکرد پیش رفت، درست وسط پل به عباس رسید و یقه اش را گرفت، حسی درونی به او می گفت که عباس را از پل پایین بیاندازد، روح الله یقه عباس را گرفت و به لبهٔ پل کشاندش، عباس همانطور که از حرکات پدرش ترسیده بود بلند بلند جیغ میکشید: _بابا! من کاری نکردم، میخوای چکارم کنی؟! بابا خفه شدم...وای من میترسم فاطمه هراسان حسین را روی بغل زینب انداخت و شروع به دویدن کرد و درست زمانی که روح الله، عباس را روی دست بلند کرده بود به او رسید، از پشت سر عباس را توی بغلش گرفت و شانه های نحیف و لرزان پسرک را چسپید و فریاد زد: _چکار میکنی روح الله؟! دیوونه شدی؟! روح الله که کنترل حرکاتش دست خودش نبود فشاری به فاطمه داد و فاطمه و عباس روی پل بر زمین افتادند، فاطمه همانطور که نفس نفس میزد، یا صاحب الزمان😭 بر لب داشت و از جا بلند شد، عباس پشت سر مادر پناه گرفت،فاطمه جلو رفت دست روح الله را در دست گرفت، مشتش را روی رودخانه گرفت و گفت: _بنداز این لعنتی را، انگار دیوونه ات کرده.. روح الله لحظه ای اطراف را نگاه کرد و بعد آرام مشتش را باز کرد، کاغذ تاشده در نسیم صبحگاهی میرقصید تا به آب روان افتاد. کاغذ که داخل آب افتاد، به یکباره روح الله مانند مارگزیده ای در خود پیچید، شکمش را با دو دست گرفت و همان جا رو پل زانو زد. فاطمه با رنگی مثل مجسمه جلو آمد دستان لرزانش را دور شانه های پهن و مردانه روح الله گرفت و گفت: _چت شده ؟! حالت خوبه؟! روح الله سرش را بالا آورد و ناگهان هر چه خورده بود بیرون داد..استفراغ روح الله تمامی نداشت. فاطمه که نمیدانست چکار کند، با هر بدبختی بود، زیر بازوی روح الله را گرفت و او را کشان کشان به طرف ماشین برد. فاطمه پشت رول نشست و روح الله با گردنی شل و لباسهایی که زیر استفراغ بود در کنارش نشسته بود و عباس و زینب و حسین هم مثل سه تا جوجه گنجشک ترسان، بی صدا صندلی عقب بودند. فاطمه ماشین را روشن کرد و همزمان گفت: _باید ببرمت بیمارستان...چت شده یک باره... روح الله همانطور که با دو دست جلوی دهانش را گرفته بود گفت: _ن...ن...نه..بریم خونه، من باید برم توالت، انگار بیرون روی پیدا کردم. فاطمه پایش را روی گاز فشار داد و ماشین به سرعت از جاده و کوچه و خیابان گذشت و جلوی خانه ایستاد، هنوز بچه ها پیاده نشده بودند که روح الله با سرعت خودش را به خانه رساند. بیش از یک ساعت، روح الله مدام در راه هال و توالت بود و بعد از گذشت ساعتی سخت و طاقت فرسا، همان وسط هال افتاد، انگار خوابی عمیق او را در برگرفت خوابی شبیه بی هوشی.. فاطمه به اداره همسرش زنگ زد و مرخصی ساعتی او را تبدیل به مرخصی روزانه کرد و اطلاع داد که روح الله آن روز سر کار نمی آید... مدتی از اون اتفاق شوم، همانکه میخواست به قیمت جان عباس و روح الله تمام شود. میگذشت و روح الله کاملا متوجه شده بود که از راه شیطان و طلسم های شیطانی نه میشود به جایی رسید و نه میتوان به شیطان ضربه زد. اوضاع زندگی شان به گونه ای بود که هر روز و هر روز خانواده به طریقی اذیت میشد، یک بار بچه ها دچار کابووس و ترس میشدند و یک بار خودش ناگهان دچار خفگی میشد،فشار خون و قند روح الله هم مضاف بر همه چیز باعث آزار روح الله بود، بیماری فاطمه هم انگار برگشته بود و علاوه بر آن او در وقت تنهایی و اکثر شبها هنگام خواب سایه هایی را میدید،سایه هایی که از هر واقعیتی واقع تر بودند و مدام در پی آزار او بودند، گاهی موهایش را میکشیدند و گاهی با جابه جایی وسائل باعث ترس او میشدند و این ترس به عباس و زینب و حسین هم منتقل میشد، زینب این روزها وضعش بدتر بود، هر شب با کابوس و ترس از خواب میپرید و همراه مادر گریه میکرد و اشک میریخت.
ندای قـرآن و دعا📕
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۱۲۵ و ۱۲۶ ماشین کنار جاده ایستاد و فا
و این موضوعات به همین جا ختم نمیشد، با اینکه ماهها بود که روح الله درخواست جدایی از شراره را داده بود اما هیچ خبری از طرف دادسرا نمیشد و این خیلی عجیب بود، در عصر کنونی که تمام ارتباطات توسط عالم مجازی ست و احکام به راحتی در پرونده الکترونیکی جای میگیرند و به دست فرد میرسند، یک پرونده ناگهان مهرو موم شود ، خیلی عجیب است، روح الله چندین بار حضوری به دادسرا مراجعه کرد و هر بار با این جواب روبه رو میشد: "اصلا درخواستی از شما به این شرح در سیستم ما موجود نیست" و روح الله چندین بار درخواست کتبی نوشت و به محضر دادگاه ارائه کرد و در کمال تعجب هر بار همین جواب را میشنید، پرونده ای که به محض باز شدن، نامریی میشد و دست او به جایی بند نبود و روح الله حالا خوب میدانست که مشکل این پرونده از کجا آب میخورد. دیدن این وضعیت و تحمل آن برای روح اللهی که قلبش در گرو مهر همسر و فرزندانش بود زجرآور و کشنده تر از هر چیزی بود، پس به دنبال راه حل افتاد و کتابهای حوزوی و فقهی زیادی را جستجو کرد، دستش باز بود و به علمای زیادی دسترسی پیدا کرد، میخواست کاری کند، اما قبل از آن باید میفهمید که این کار در دین امری پسندیده و طاهر است و منعی برای آن نشده؟ تمام علما و مطالب کتاب هایی که خوانده بود همه متفق القول بر این مطلب دلالت میکردند که : ✨تسلط بر علوم غریبه و به خدمت درآوردن روحانیت های پاک و علوی برای از بین بردن موکل های سفلی و شیطانی که باعث آزار بندگان مومن خدا میشوند و گره در کار و زندگیشان می اندازند، اگر برای آسایش بندگان باشد، کاری پسندیده است و بنا بر حکم همه علما روح الله که زندگی اش تحت تاثیر ماورایی ها قرار گرفته و بسیار اذیت شده بود میتوانست در دفاع از خود با توسل و کمک از موکلین علوی و مسلمان، به موکلین سفلی و شیطانی حمله کند و از زندگی خود و فرزندانش دفاع کند. چندین روز روح الله درگیر این موضوع بود و حال که به او ثابت شده بود، کارش درست است، پس نیت کرد تا با توکل به خدا و طبق دستوراتی که گفته شده بود دست بکار شود و گویا این آخرین و تنها راه باقی مانده برای او بود... 👈 .... واقعی ✍ نویسنده ؛ «طاهره سادات حسینی» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼.🍂.🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════،🌼.🍂.🌼،═╝
♦️ ♦️جہت بستن زبان بدگو بسیارمجرب است،این آیہ را بخواندوبراوبدمد✨ 《الیوم نختم علی افواههم وتکلمناایدیهم وتشهدارجلهم بماکانوا یکسبون 》 🔰یس۶۵ 💢 ♦️ شخصے خدمت امام صادق علیـہ السلام عرض ڪرد ♦️ ڪـہ اهل بیت من منقرض شدہ و فرزندے ندارم. حضرت فرمود از خداوند بخواـہ و در سجدہ بگو : ♦️ ربِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ ♦️راوے مے گوید چنین ڪردم و خداوند بـہ من فرزندانے داد و اسم آن ها را علے و حسین گذاشتم . 📚 مڪارم الاخلاق ص 225 عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨جهت کشف آخوند علاءالدین محمد می گوید : به نیز رسیده است که هر کس شب هنگام با وضو رو به قبله بخوابد و ۳۱۱ مرتبه بگوید ⚜ یا دلیل المتحیرین ⚜ در وقت ذکر با کسی تکلم نکند، در خواب را می بیند. 🌺🌺🌺🌺🌺 ذکر مریضان،دعای رفع و جهت دفع و اداء کردن ها و شفای بیماران و رسیدن به شرعی در یک مجلس 3333 مرتبه. بگوید :  فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ  مجرب است  گلهای ارغوان ج 3 ص 42 عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍃🌺ختم سریع الاثر سوره مبارکه حمد به جهت حل تمامی مشکلات و علی الخصوص 🍃🌺هر كس بين نماز صبح و نافله اش سوره حمد را 41 مرتبه چهل روز بدون فاصله بخواند، خداوند او را برآورده مى كند ‌هرچه كه باشد (البته حاجت شرعى ) حتى اگر به نيت اولاد باشد خدا اولاد روزى او مى كند. 🔔به تمام عزیزانی که مشکل بچه دار شدن‌دارند این ختم ویژه رو حتما بفرستید که سوره حمد دوای همه دردهاست...🍃🥀 و و هر کس به دو اسم👇 ✨ ✨ مداومت نماید و۴۳۲بار درمدت۷۰روزبخواند درش صفتی پدیدآید که محبوب زبان‌ها وعزیز و مشهورگردد 📚بحر الغرائب،ص۹۸ ─┅─═ঊঈ🌸ঊঈ═─┅─ عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ طباطبایی (ره) فرمودند : 🌱هرگاه در میان مشکلات قرار گرفتید، زیرا آن سیل، حتما مشکلات را با خود می برد. 🌷 صلواتی که ثواب خواندن آن معادل ده هزار صلوات مي باشد : 🌿 اللّهُمَ صَلِّ علی سَیِّدِنا و نَبیِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِه مَا اختُلِفَ المَلَوان وَ تَعاقُب العَصران وَ کرَّ الجَدیدان وَ استَقبَلَ الفَرقَدان وَ بَلِّغ روحَهُ وَ اَرواحِ اَهلِ بَیتِهِ مِنِّی التَّحیَّة و السّلام. عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ دعایی با ثوابهای عجیب ملائکه ۷ آسمان تاقیامت نمی توانند ثوابش را بنویسند و خداوند او و پدر و مادرش را از جهنم آزاد می کندو شفاعت ۱۰۰۰ نفر را برایش می نویسد و... 📚منبع:کتاب عده الداعی عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💎 (علیه السلام): ✨برای زیاد شدن ، در سجده های نماز واجب این دعا خوب است خوانده شود؛ یا خَیرَالْمَسْئُولِینَ وَ یا خَیرَالْمُعْطِینَ ارْزُقْنِی وَارْزُقْ عِیالِی مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَإِنَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِیم. 📚کافی/ج2/ص550 ✍🏼 اى بهترین کسی که از او درخواست می‌شود و اى بهترین عطاکنندگان. به من و از فضل گسترده‌ات، روزى بخش. همانا تو دارای فضل بزرگی هستی. عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔴 از امام حسن عسکری(ع) 🌕 این دعا را امام حسن عسکری علیه السلام برای رفع در زندگی به ابوهاشم سفارش کردند: 🔵 يَا أَسْمَعَ اَلسَّامِعِينَ وَ يَا أَبْصَرَ اَلْمُبْصِرِينَ وَ يَا عِزَّ اَلنَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ اَلْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ وَ يَا أَحْكَمَ اَلْحَاكِمِينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَوْسِعْ لِي فِي رِزْقِي وَ مُدَّ لِي فِي عُمُرِي وَ اُمْنُنْ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ اِجْعَلْنِي مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ وَ لاَ تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي 📚 بحارالانوار ج ۹۲ ص ۳۵۹ عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیطان چگونه وارد رابطه‌ی ما با امام زمان علیه‌السلام می‌شود ؟ | منبع :شرح زیارت آل یاسین و استغاثه عج ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
1594957570_-624678091.mp3
15.87M
🔊 * ضراب اصفهانی و روایت ملاقات با ولی‌عصر ارواحنافداه در دارالرضا مکه [03:22] * گفت‌وگویی اسرارآمیز با خادم امام حسن عسکری علیه السلام ومأموریتی که از زمان تولد امام زمان ارواحنافداه آغاز شد [13:19] *حکایت نذر مقام ابراهیم، معاوضه سکه‌های رضوی و درس امانت داری از امام عصر ارواحنا فداه [18:48] * صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی، نسخه ای یادگاری از امام عصر ارواحنا فداه [23:01] * معامله‌ای پرسود با امام زمان ارواحنافداه در عصر جمعه؛ ذکر صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی به ازای دعای خاص حضرت ولی‌عصر ارواحنافداه [26:25] ⏰مدت زمان :٣٧:٣٠ 📅1403/10/19 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕