eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.6هزار دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
‏یکی در آرزوی دیدن توسـت یکی در حسرت بوسیدن توست ولـــی من ســـاده و بــی ادعایم تمـام هستی ام خندیدن توست @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
رعایت حجاب، پاسداشت خون شهداست.🕊❣️ برای چـــادر باید به آسمان نگاہ ڪرد برای چادر و حجابت🦋 به ڪنایه اطرافیان نگاہ نڪن!👀 آسمانی شدن بها دارد!☁ یادت باشد:♥😊 بهشت را به بها می دهند🌱 نه به بهانه... @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
نماز هدیه به امام جواد ع در روز چهارشنبه برای بر آورده شدن حاجت @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✍ هرڪس این نماز را روز چهارشنبه بخواند خداوند توبه او را از هر گناهے باشد مے‌پذیرد ۴ رکعتست در هر رکعت بعد از حمد یک توحید و یک قدر💫 📚 مفاتیح الجنان @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️آخرین پیام‌های دکتر همام اللوح، جراح فلسطینی در غزه، که امروز به همراه پدرش توسط اسرائیل به شهادت رسید 🔹وقتی از او می پرسند چرا شما و خانواده تان به جنوب غزه نمی روید؟ می گوید اگر بروم چه كسی بيمارانم را معالجه می كند؟ به نظر شما من بیش از ۱۴ سال درس پزشکی خواندم تا به زندگی خود فکر کنم و بیمارانم را رها کنم؟ نه، من نمی روم. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوضاع تاثربرانگیز بیمارستان شهدای الاقصی غزه ▪️حکّام عرب این صحنه‌ها را نمی‌بینند؟ گزارش اختصاصی خبرنگار تسنیم در دیرالبلح غزه: 🔹در ششمین هفته از حملات اسرائیل به غزه و همزمان با آواره شدن هزاران ساکن این باریکه از بخش شمالی، بیمارستان‌های بخش مرکزی و جنوبی با موج گسترده آوارگان جنگ روبرو شده‌اند. 🔹راهروهای بیمارستان «شهدای الاقصی» در شهر دیرالبلح در مرکز نوار غزه نیز پذیرای صدها خانواده آواره و مجروح از حملات جنگنده های رژیم صهیونیستی به نوار غزه است. 🔹پزشک بیمارستان: نیمی از مردم را مجروحان و نیمی را آوارگان تشکیل می دهند. هیچ امکانی برای تفکیک بخش مردان و بانوان نداریم. با توجه به تجمع آوارگان در راهروهای بیمارستان امکان نقل و انتقال برانکارد بیماران را هم نداریم. به دلیل کمبود دارو و جیره بندی، هر سرم برای دو بیمار استفاده می‌شود. 🔹یک مجروح جنگ: وضعیت در بیمارستان بسیار دشوار است. به صهیونیست‌ها و حتی همه اعراب می‌گویم که خدا برای ما کافی است. 🔹یک مادر مجروح: از شدت خستگی فقط دوست دارم کمی بخوابم. همه این مجروحان شرایط دشوار و سختی دارند و همه بدلیل نبود امکانات در بیمارستان روی زمین نشسته‌اند. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
♨️امروز فقط غزه نیست که مورد تهاجم یک رژیم قرار گرفته بلکه این حقوق بشر است که در سایه ی سکوت کشور‌های اروپایی و برخی کشورها و حکام بی‌غیرت عربی مقابل دیدگان جهانیان می‌سوزد. ✍ بانو فاطمه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔻لبخند بزن دلاور ، جانبازیت مبارک...😔 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نوزادان غزه زجر کش شدن 🔹خاک بر سر جهانی که اسرائیل داره همچنان کودکان به دلیل محاصره و کمبود "اکسیژن و برق" کم کم در بیمارستان الشفا در شهر جان خود را از دست می دهند.‌ خدایا فرج امام زمان رو به مظلومیت زن وبچه غزه برسان........... @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️یک وکیل بین المللی فرانسوی ۳۰۰ وکیل از سراسر جهان جمع کرده تا علیه اسراییل شکایت و از حقوق مردم فلسطین دفاع کنند جمله جالبی که گفت این بود: شما کسی را نداشتید که از شما محافظت کند، اما اکنون ارتشی دارید که می‌تواند از شما در دادگاه‌های بین المللی و ملی محافظت کند. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️شرف اگر فیلم‌بود🥺 🔹کامیوندار‌ مومن مصری: «من برنخواهم گشت»❗️ 🔹کاش ذره ای از غیرت تو در وجود مسئولین بعضی کشورهای اسلامی بود😓 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دولت ایرلند باید برای دادگاهی کردن اسرائیل پیشقدم شود! سخنرانی کوبنده ماری لو مک‌دونالد، رئیس حزب شین فین در کنفرانس شین فین در ایرلند: «دولت ایرلند باید پیشقدم شود و اسرائیل را به دادگاه کیفری بین‌المللی ارجاع دهد و سفیر اسرائیل را اخراج کند!» @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مادورو: تا زمان پیروزی فلسطین در خیابان‌ها بمانید 🔹رئیس‌جمهور ونزوئلا: درخواستم این است که جهانیان در خیابان‌ها باقی بمانند، زیرا باید در این نبرد به خاطر حق زندگی و سرزمین و تشکیل کشور فلسطین پیروز شویم. ــــــــــــــــــــــــــــــ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸 ✊تظاهرات آخرالزمانی حامیان فلسطین در تگزاس 👌👌شعارمردم‌تگزاس‌آمریکا علی‌ علی علی علی علی علی علی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸 ⬅️ ثانیه های آخر ، مرگ بر اسراعیل و زنده باد فلسطیل. دقت کنید؛ مرگ بر اسرائیل در !!!! ✊ الله اکبر @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸 💥 وقتی انسانیت در وجودت باشد سکوت معنا ندارد ، حتی اگر پلیس لندن باشی. ✊ الله اکبر @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماينده مجلس كانادا در حالى كه كودكش را در آغوش دارد. خطاب به رئيس مجلس و نمايندگان مى‌گويد: بيش از ٤ هزار كودك در غزه كشته شده‌اند. چه تعداد كودك بايد كشته شوند تا شما با درخواست آتش بس موافق باشيد؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔴دفن ۱۷۹ شهید در حیاط بیمارستان الشفا 🔹رئیس بیمارستان الشفاء فلسطین: به دلیل محاصره این بیمارستان و عدم امکان انتقال شهدا به بیرون، ۱۷۹ شهید در حیاط این بیمارستان دفن شدند. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر بچه فلسطینی: خدا با باران سیرابمان کرد 🔹بارش باران در نوار غزه در سی‌‌ونهمین روز از تجاوز هوایی و زمینی رژیم اسرائیل به این منطقه از فلسطین اشغالی، علی‌رغم همه جنایت‌ها و اقدامات غیرانسانی صهونیست‌ها علیه غزه، منجر به خوشحالی ساکنان محاصره شده غزه شده است. 🔹پسربچه فلسطینی در ویدیو بالا حین جمع کردن آب باران در مخزن و گالن می‌گوید: خدا با بارانش ما را سیراب کرد؛ چرا که سختی‌های ما را می‌بیند. آب شیرینی است. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📚پروتکل نهم کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون(قسمت‌ نهم) 🔹️ توجه به خصوصیات و خلق و خوی مردمی که شما در
📚پروتکل دهم کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون(قسمت‌ دهم) 🔰سندهای لو رفته از قوم یهود 🔹️هدف ما دستیابی به یک قدرت جهانی است - توجه جهانیان را به این نکته جلب می کنم که وظیفه قـوم مــا پیاده کردن برنامه هایی است که قبلاً آنها را طراحی کرده ایم. لذا برای ما ضروری است که پیش از هر چیز به پرورش خویش بپردازیم و طوری بار آییم که روحیه بی پروایی، گستاخی و زورگویی با شخصیت مان عجـيـن شـود تـا بتوانیم موانع را از سر راهمان برداریم. 🔹️هنگامی که کودتای ما با موفقیت صورت گرفــت بــه قشرهای مختلف مردم چنین می گوییم: در گذشته به شما بسیار بد گذشت و هر آنچه داشتید رو بـه تباهی میرفت اختلاف لهجه و زبان مرزها و ملیت گرایی هـا را که همه از علل بیچارگی شما بودند، نابود خواهیم ساخت و به شما آزادی اعطا خواهیم کرد. در عوض شما بايد تسليم ما بشوید. آنچه را که به شما عرضه و ارائـه مـی کنـیـم اگـر تأیید کردید این خود عادلانه خواهد بود توده مردم به زودی به تمجید و تحسین ما خواهند پرداخت و ما را بر سر دست بلند خواهند کرد و آن روز، روزی است که امید و آرزوهـای مــا برآورده شده است. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_و_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ 💥 اسفند ماه بود. صمد که رفته بود، دو سه روزه برگردد؛ بعد از گذشت بیست روز هنوز برنگشته بود. از طرفی پدرشوهرم هم نیامده بود. عصر دلگیری بود. بچه‌ها داشتند برنامه کودک نگاه می‌کردند. بیرون هوا کمی گرم شده بود. برف‌ها کم‌کم داشت آب می‌شد. خیلی‌ها در تدارک خانه‌تکانی عید بودند اما هرکاری می‌کردم دست‌ودلم به کار نمی‌رفت. با خودم می‌گفتم: « همین امروز و فردا صمد می‌آید، او که بیاید حوصله‌ام سر جایش می‌آید آن وقت دوتایی خانه‌تکانی می‌کنیم و می‌رویم برای بچه‌ها رخت و لباس عید می‌خریم. » 💥 یاد دامنی افتادم که دیروز با برادرم خریدم. باز دلم شور و افتاد. چرا این کار را کردم؟ چرا سر سال تازه، دامن مشکی خریدم؟ بیچاره برادرم دیروز صبح آمد، من و بچه‌ها را ببرد بازار و لباس عید برایمان بخرد. قبول نکردم. گفتم: « صمد خودش می‌آید و برای بچه‌ها خرید می‌کند. » خیلی اصرار کرد. دست‌آخر گفت: « پس اقلاً خودت بیا برویم یک چیزی بردار. ناسلامتی من برادر بزرگترت هستم. » 💥 هنوز هم توی روستا رسم است نزدیک عید برادرها برای خواهرهایشان عیدی می‌خرند. نخواستم دلش را بشکنم اما نمی‌دانم چه‌طور شد از بین آن همه لباس رنگارنگ و قشنگ یک دامن مشکی برداشتم. انگار برادرم هم خوشم نیامد گفت: « خواهرجان! میل خودت است؛ اما پیراهنی، بلوزی، چیز دیگری بردار، یک رنگ شاد. » گفتم: « نه، همین خوب است. » همین که به خانه آمدم، پشیمان شدم و فکر کردم کاش به حرفش گوش داده بودم و سر سال تازه، دامن مشکی نمی‌خریدم. دوباره به خودم دلداری دادم و گفتم عیب ندارد. صمد که آمد با هم می رویم عوضش می‌کنیم. به جایش یک دامن یا پیراهن خوش‌آب‌ورنگ می‌خرم. 💥 💥 بچه ها داشتند تلویزیون نگاه میکردند. خدیجه مشغول خواندن درس‌هایش بود، گفت: « مامان! راستی ظهر که رفته بودی نان بخری، عمو شمس‌الله آمد. آلبوممان را از توی کمد برداشت. یکی از عکس‌های بابا را با خودش برد. » 💥 ناراحت شدم. پرسیدم: « چرا زودتر نگفتی؟!... » خدیجه سرش را پایین انداخت و گفت: « یادم رفت. » اوقاتم تلخ شد. یعنی چرا آقا شمس‌الله آمده بود خانه‌ی ما و بدون اینکه به من بگوید، رفته بود سراغ کمد و عکس صمد را برداشته بود. توی این فکرها بودم که صدای در آمد. 💥 بچه‌ها با شادی بلند شدند و دویدند طرف در. مهدی با خوشحالی فریاد زد: « بابا!... بابا آمد... » نفهمیدم چطور خودم را رساندم توی راه‌پله. از چیزی که می‌دیدم، تعجب کرده بودم. پدرشوهرم در را باز کرده بود و آمده بود تو. برادرم امین، هم با او بود. بهت‌زده پرسیدم: « با صمد آمدید؟! صمد هم آمده؟! » پدرشوهرم پیرتر شده بود. خاک‌آلوده بود. با اوقاتی تلخ گفت: « نه... خودمان آمدیم. صمد ماند منطقه. » پرسیدم: « چه‌طور در را باز کردید؟! شما که کلید ندارید! » پدرشوهرم دستپاچه شد. گفت: «...کلید...! آره کلید نداریم، اما در باز بود. » گفتم: « نه. در باز نبود. من مطمئنم. عصر که برای خرید رفتم بیرون، خودم در را بستم. مطمئنم در را بستم. » پدرشوهرم کلافه بود. گفت: « حتماً حواست نبوده؛ بچه‌ها رفتنه‌اند بیرون در را باز گذاشته‌اند. » هر چند مطمئن بودم؛ اما نخواستم توی رویش بایستم. پرسیدم: « پس صمد کجاست؟! » با بی‌حوصلگی گفت: « جبهه! » گفتم: « مگر قرار نبود با شما برگردد؛ آن هم دو سه روزه. » 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_و_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ با بی‌حوصلگی گفت: « جبهه! » گفتم: « مگر قرار نبود با شما برگردد؛ آن هم دو سه روزه. » گفت: «منطقه که رسیدیم، از هم جدا شدیم. صمد رفت دنبال کارهای خودش. از او خبر ندارم. من دنبال ستار بودم. پیدایش نکردم.» 💥 فکر کردم پدرشوهرم به خاطر این‌که ستار را پیدا نکرده، این‌قدر ناراحت است. تعارف‌شان کردم بیایند تو اما ته دلم شور می‌زد. با خودم گفتم اگر راست می‌گوید، چطور با برادرم آمده! امین که قایش بود! خبر دارم که قایش بوده. نکند اتفاقی افتاده! دوباره پرسیدم: « راست می‌گویید از صمد خبر ندارید؟! حالش خوب است؟! » پدرشوهرم با اوقات‌تلخی گفت: « گفتم که خبر ندارم. خیلی خسته‌ام. جایم را بینداز بخوابم. » با تعجب پرسیدم: « ‌می‌خواهید بخوابید؟! هنوز سرشب است. بگذارید شام درست کنم. » گفت: « گرسنه نیستم. خیلی خوابم می‌آید. جای من و برادرت را بینداز بخوابیم. » 💥 بچه‌ها داییشان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: « نکند برای شینا اتفاقی افتاده. » برادرم را قسم دادم. گفتم: « جان حاج‌آقا راست بگو، شینا چیزی شده؟! » 💥 امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: « به والله طوری نشده، حالش خوب است. می‌خواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟! » دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچه‌ها را به برادرم سپردم و رفتم خانه‌ی خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: « می‌خواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم. » 💥 خانم دارابی که همیشه با دست‌ودل‌بازی تلفن را پیشم می‌گذاشت و خودش از اتاق بیرون می‌رفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: « بگذار من شماره بگیرم. » نشستم روبه‌رویش. هی شماره می‌گرفت و هی قطع می‌کرد. می‌‌گفت: « مشغول است، نمی‌گیرد. انگار خط‌ها خراب است. » 💥 نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود. زیرلب با خودش حرف می‌زد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع می‌کرد. گفتم: «اگر نمی‌گیرد، می‌روم دوباره می‌آیم. بچه‌ها پیش برادرم هستند. شامشان را می‌دهم و برمی‌گردم..» برگشتم خانه. برادرم پیش بچه‌ها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف می‌زدند، تا مرا دیدند ساکت شدند. 💥 دل‌شوره‌ام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می‌زند. پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: « نه عروس‌جان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه می‌زنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می‌گفتیم. » 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
🌺امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: 🔹 «إِيَّاکُمْ أَنْ يَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَبَّهُ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ حَتَّى يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللهِ وَالْمِدْحَةِ لَهُ وَالصَّلاَةِ عَلَى النَّبِيِّ وَآلِهِ ثُمَّ الاِْعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَالتَّوْبَةِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ 🔸مبادا هيچ يک از شما از خدا درخواستى کند مگر اينکه نخست ؛ حمد و ثناى او را بجا آورد صلوات و درود بر پيغمبر و آلش بفرستد سپس به گناه خود نزد او اعتراف (و توبه) کند آنگاه دعا نمايد». 👈 مستدرک الوسایل ج 5, ص 216  ⁉ چگونه از خدا حاجاتمان را بخواهیم؟! 🔹 آیه‌ای در قرآن است كه می‌فرماید: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر/۶۰) بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. 🔹شخصی آمد خدمت حضرت امام علیه السلام كه هرچه دعا می‌كنم مستجاب نمی‌شود. حضرت فرمود: چگونه دعا می‌كنی؟ گفت: همینطور می‌گویم خدایا بده. حضرت گفت: دعا كردن آدابی دارد. در اسلام حتی لباس پوشیدن آدابی دارد. 🌸حضرت فرمود: آداب دعا ۷ چیز است. 🔸 لقمه حلال. 🔸گفتن: « بسم الله الرحمن الرحیم». 🔸یادی از صفات خداوند. 🔸یادی از نعمتهای الهی کردن. 🔸حمد و ستایش خداوند. 🔸ذكر صلوات. 🔸توبه کردن و یادی از لغزشها. 📚 حاج آقا قرائنی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕