eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
10.6هزار دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
476 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
روزمان را باسلام شروع کنیم ميخوام یک ميليون نفر به امام حسين ع سلام کنن اَلسلامُ علی الحُسین وعلی علی بن الحُسین وَعلی اُولادالـحسین وعَلی اصحاب الحسین به اندازه ارادتت ارسال کن @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
😍✋ 🍁بیا مهدی که دلها بی قراره 🍂محرم یک مدینه ناله داره 🍁بیا مهدی که آمد موسم غم 🍂مه اشک و دعا ماه 🍁بیا مهدی که دل در شور و شین است 🍂عزای جد عطشانت است 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❖﷽❖ رخصت بده ڪه خیمۀ ماتم به پاكنیم پیراهن سیاه به تن با شما كنیم آیـد صدا ز غیب ڪه قدقامت العزا رخصت بده اقامۀ بزم عزا كنیم 🏴 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
براے رخصتے بده آقا بہ دسٺ خسٺہ من قدرتے بده آقا شبیہ سـال گذشتہ دوباره آمده ام براے فرصتے بده آقا ❤️ 🌹 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_دل_بی_تاب_اومده_بنی_فاطمه.mp3
4.15M
دل بی تاب اومده چشم پر از آب اومده اومده ماه عزا لشکر ارباب اومده 🎙 🔊 🏴 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍هرڪس این نماز را در روز یکشنبه بخواند از آتش جهنم و عذاب ایمن شود ۲ رڪعتست رکعت اول 👈 حمد و ۳ ڪـوثر رکعت دوم 👈 حمد و ۳ توحید 📚 جمال الاسبوع ۵۴ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✅ امروز، روز اول ماه محرم الحرام است. 👆 ✅ این نماز تضمین سلامتی از جانب خدا در این ماه است. ⏱زمان خواندن این نماز امروز از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب می باشد. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ @zohoreshgh ❣﷽❣ ⚫️ 👇👇👇👇👇 1) زیارت عاشورای هر روز این ماه ترک نشود 2) با وضو وارد شدن به روضه ی سیدالشهدا 3) پوشیدن لباس عزا با طهارت 4) همراه داشتن دستمال گریه برای شب اول قبر 5) تاجایی که میتوانید در دستگاه سیدالشهدا(ع) نوکری کنید(حتی در حد برداشتن یک سنجاق از زمین) که در شب اول قبر و درقیامت،مادرش حضرت زهرا(س) جبران میکند.البته نوکری کردن اباعبدالله یک وظیفه ست!نه اینکه انتظاری از قبال اون کار داشته باشیم 6) نوشیدن کمتر آب و خوردن کمترغذا به احترام این ماه و سیدالشهدا(ع) 7) مهمتر از تمام اینها، خواندن نماز اول وقت است که امام حسین (ع) برای همین امر به شهادت رسیدند.این یک ماه را نماز اول وقت بخوانیم! 8) احترام بسیار زیاد به عزاداران سیدالشهدا 9) گوش ندادن به موسیقی،حفظ حجاب و... 10) سعی در کمتر خندیدن!( زیرا عزای اشرف اولاد آدم است...)😔 نکته:حواسمان باشد که دراین ماه صاحب الزمان عج عزادار است! ما دیگربا گناهانمان قلب نازنین شان را بدتر بدرد نیاریم. ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️
مداحی_آنلاین_شاه_کلید_دین_حجت_الاسلام_عالی.mp3
3.67M
🏴 ویژه 🔑شاه کلید 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹🌱صلوات دهه اول به تعداد حروف ابجد برای رفع و 🌱🌹 🌷روز اول ماه محرم: بنام حضرت مسلم ابن عقیل 170بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز دوم محرم: بنام امام حسین(ع) 128 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز سوم محرم: بنام حضرت رقیه(س) 315 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز چهارم محرم: بنام جناب حر و بچه های حضرت زینب 218 بار صلوات 🌴⚫🚩 🌷روز پنجم محرم: به نام جناب زهیر و عبدالله ابن الحسن 222صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز ششم محرم: بنام جناب قاسم ابن الحسن(ع) 201 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز هفتم ماه محرم: بنام حضرت علی اصغر(ع) 1401 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز هشتم ماه محرم: بنام حضرت علی اکبر(ع) 333 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷روز نهم محرم: حضرت ابالفضل(ع) 133 بار صلوات ⚫🌴🚩 🌷روز دهم محرم: جناب امام حسین(ع) 128 بار صلوات 🚩🌴⚫ 🌷59 بار صلوات به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی موعود(عج) سفارش آیت الله خراسانی برای دهه اول محرم روزی 100 مرتبه توحید هدیه به حضرت سیدالشهدا ع چقدر خوب است که این عمل به نیابت از سیدالشهدا ع انجام شود ♥️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۴۳ سه هفته گذشت. خانواده حاج محمود،مهمان داشتن.پویان و مریم و یکی از دوستان مریم. پویان و مریم بعد از ازدواج علی و فاطمه،زیاد میرفتن خونه حاج محمود،مخصوصا بعد از مرگ فاطمه.پویان برای حاج محمود و زهره خانوم،مثل امیررضا بود و برای علی و امیررضا برادر بود. اون مهمانی برای آشنایی علی با سحر، دوست مریم بود.اما تمام مدت مهمانی، علی بهش نگاه هم نکرد.جواب سؤالات سحر رو هم مختصر میداد.سحر با زینب رابطه خوبی داشتن.پویان و مریم و دوستش رفتن. زهره خانوم به علی گفت: _پسرم،نظرت درمورد سحر خانوم چیه؟ -سحر خانوم کیه؟! همه خندیدن.زهره خانوم گفت: _دوست مریم خانوم دیگه،الان اینجا بودن. علی تعجب کرد. -نظری ندارم چون اصلا بهشون توجه نکردم.دلیلی هم نداشتم که بخوام توجه کنم. امیررضا گفت: _مامان جان،من بهتون گفتم قبلش به علی بگین..خب داداش من محجوب و سربه زیره،معلوم بود اصلا به اون خانوم دقت نمیکنه. علی که تازه متوجه قضیه شده بود، با تعجب به حاج محمود و زهره خانوم و امیررضا که با لبخند نگاهش میکردن،نگاه کرد. حاج محمود گفت: _علی جان،ما میخوایم برای پسرمون آستین بالا بزنیم.میخوایم خانواده مون بزرگتر باشه. زهره خانوم گفت: _سحر خانوم،خانم خیلی خوبیه.بخاطر مشکلات اخلاقی شوهرش،ازش جدا شد.الان بچه نداره ولی بچه ها رو خیلی دوست داره،مخصوصا زینب رو.زینب هم خیلی دوستش داره.مطمئن باش من هر کسی رو لایق پسرم نمیدونم. امیررضا گفت: _داداش جان،ما دلمون عروسی میخواد. علی سرش پایین بود و هیچی نمیگفت ولی تو دلش با خدا حرف میزد. *خدایا اینم باید بخاطر تو انجام بدم؟! من نمیتونم مسئولیت زندگی کسی رو به عهده بگیرم که هیچ حسی نمیتونم بهش داشته باشم.همه قلب و احساس من مال فاطمه ست.ازدواج با هرکسی خیانت به احساس و قلب اون آدمه..میدونم تو هم به خیانت و تظاهر و دل شکستن راضی نیستی. سرشو آورد بالا.با چشم های پر اشک به بقیه نگاه کرد و گفت: _من نمیخوام ازدواج کنم.لطفا دیگه این بحث رو ادامه ندین. به حیاط رفت.روی صندلی نشست.حاج محمود کنارش نشست.علی گفت: _من دوست داشتم زندگی من و فاطمه، مثل شما و مامان باشه.کنار هم پیر بشیم.دختر عروس کنیم.پسر داماد کنیم.. هیچ وقت فکرشم نمیکردم فاطمه تنهام بذاره،اونم به این زودی..ولی حالا که فاطمه رفته..تنهام گذاشته،من با عشقش زندگی میکنم،به امید دوباره دیدنش.به امید بهشت با فاطمه روزهامو میگذرونم...این حرف ها فقط داغ دلمو تازه تر میکنه.نمک به زخم قلبم میزنه. -علی جان،خواسته ی ما آرامش توئه، خوشحالی توئه... علی با خودش گفت آرامش من زندگی کنار قبر فاطمه ست ولی خدا راضی نیست. حاج محمود گفت: _فاطمه ازم خواست کمکت کنم ازدواج کنی.. با تعجب به حاج محمود نگاه کرد.... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۴۴ با تعجب به حاج محمود نگاه کرد. -..گرچه اگه فاطمه هم نمیگفت من اینکارو میکردم ولی گفت که بهت بگم خودش گفته...پسرم،شما با ازدواج کردن چیزی رو از دست نمیدی.نه ما رو،نه فاطمه رو،نه بهشت با فاطمه رو...در موردش بیشتر فکر کن. حاج محمود رفت. علی یه کم تو حیاط نشست.بعد سوار ماشین شد و رفت پیش فاطمه.حالش مثل روزهای اول مرگ فاطمه بود. با غصه و بغض گفت: خدایا تا حالا خیلی کارها بوده که دوست داشتم انجام بدم ولی چون تو دوست نداشتی انجام ندادم.خیلی کارها بوده که دوست نداشتم انجام بدم ولی بخاطر تو انجام دادم..حالا هم هرچی تو بگی..اگه تو میخوای ازدواج کنم...هرچی تو بگی.... ولی من نمیفهمم چه کاری درسته،تو چه کاری دوست داری..خودت یه جوری بهم بفهمون. نماز شب و نماز صبح هم همونجا خوند. هوا روشن شده بود.علی قرآن میخوند. حاج محمود رو دید که بهش نزدیک میشد.ایستاد و با احترام و محبت سلام کرد.حاج محمود هم با مهربانی جوابشو داد.هردو نشستن.حاج محمود برای فاطمه،فاتحه خوند.بعد گفت: _خواب فاطمه رو دیدم.گفت بهت بگم مجبور نیستی ازدواج کنی. علی نفس راحتی کشید، و برای اولین بار بعد مرگ فاطمه از ته دلش لبخند زد.چشم هاشو بست و از خدا تشکر کرد که امتحان سخت تری ازش نگرفت.وقتی چشم هاشو باز کرد،حاج محمود رو دید که داشت میرفت.به سنگ قبر فاطمه نگاه کرد و گفت: *از وقتی رفتی،یک بار هم به خواب من نیومدی..دلم برات تنگ شده فاطمه،خیلی تنگ شده. دیگه کسی درمورد ازدواج علی چیزی نگفت.روزها میگذشت،روزهای بدون فاطمه.علی تو پیاده رو راه میرفت. خانمی داد زد: _دزد..دزد.. پسر نوجوانی به سرعت از کنارش دوید. علی رفت دنبالش.پسر میدوید،علی هم میدوید.تا اینکه پسر زمین خورد.حدود شانزده ساله بود.معلوم بود ترسیده و ذاتا شرور نیست.علی بهش نزدیک شد. دست شو گرفت و بلندش کرد.لباس هاشو براش تمیز کرد.هرچی پول تو جیبش داشت،بهش داد.شماره تلفن و آدرس خودش هم روی کاغذ نوشت و بهش داد.بغلش کرد و گفت: _من علی هستم.هروقت پول خواستی بیا پیش من.اگه خواستی کار کنی،من کمکت میکنم.فقط دیگه اینکارو نکن. کیف اون خانوم رو از روی زمین برداشت، دوباره با مهربانی نگاهش کرد،خداحافظی کرد و رفت. چند روز گذشت. علی مشغول کار بود که یکی سلام کرد. نگاهش کرد.لبخند زد.نزدیک رفت.دست شو آورد بالا و گفت: _سلام. همون پسر نوجوان بود. مؤدب و شرمنده ایستاده بود.سرشو آورد بالا و به علی دست داد.علی راهنماییش کرد بشینه. -من علی هستم.شما اسمت چیه؟ -بهزاد. -بهزادجان،از دیدنت خوشحال شدم. چکاری میتونم برات انجام بدم؟ -چرا میخوای کمکم کنی؟ -چون یه روزی یکی به من کمک کرد. هنوزم از یاد لطف فاطمه شرمنده میشد. با لبخند به بهزاد نگاه کرد و گفت: _بهزاد جان،کافیه لب تر کنی.هرکاری از دستم برمیاد انجام میدم. بهزاد نصف پولی که علی بهش داده بود، روی میز گذاشت و گفت: _مشکل من با نصف اون پول حل میشد. بقیه ش هم پس میدم. علی با لبخند نگاهش میکرد. -گفتین اگه کار بخوام،کمکم میکنین. -چه کاری؟ -فرقی نداره. -نیمه وقت؟ -نه،تمام وقت. -مگه مدرسه نمیری؟ -دیگه نمیخوام برم. -به پولش نیاز داری؟ یا... -پول لازم دارم ولی صدقه نمیخوام. -قرض چی؟ قرض هم نمیخوای؟ -خب باید کار کنم تا پس بدم. -چقدر لازم داری؟ -پنج میلیون. دقیق تر به بهزاد نگاه کرد... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۴۵ دقیق تر به بهزاد نگاه کرد.پسر صادق و روراستی بود. -من پنج میلیون بهت قرض میدم.یه کار نیمه وقت هم برات پیدا میکنم.تو کار میکنی و پول منو پس میدی ولی مدرسه هم میری،قبوله؟ -ولی اینطوری خیلی طول میکشه پول شما رو پس بدم! -من یاد گرفتم آدم صبوری باشم. عابر کارت شو از جیبش درآورد و به بهزاد داد.رمزش هم بهش گفت. -شماره تلفن داری؟ -نه. -فردا یه سر به من بزن.ان شاءالله یه کار خوب برات پیدا میکنم. بلند شد،با بهزاد دست داد و خداحافظی کرد.بهزاد چند قدم رفت،برگشت و گفت: _چرا ازم نمیپرسی برای چی پول میخوام؟ -به من مربوط میشه؟ -چرا به من اعتماد میکنی؟ -چون قابل اعتمادی. بهزاد رفت ولی نمیتونست باور کنه کسی بهش اعتماد میکنه.به اولین خودپردازی که دید رفت.رسید رو گرفت و نگاهش کرد.مبلغ قابل برداشت:۱۰۰۰۰۰۰۰۰ریال پوزخندی زد و گفت: بیا،گفتم کسی به من اعتماد نمیکنه. مبلغ رو دوباره نگاه کرد، دقیق تر.ده میلیون تومن تو کارت بود. باورش نشد.دو تا خودپرداز دیگه هم رفت.درست بود.دو برابر پولی که لازم داشت. فکرهای مختلفی به سرش زد. اول میخواست بقیه پول رو پس بده.ولی با خودش گفت: _اون دیگه دستش به من نمیرسه.هیچ اطلاعاتی از من نداره که بتونه شکایت کنه... ولی اون به من اعتماد کرده... خب میخواست اعتماد نکنه. سه روز بعد علی در مغازه شو باز میکرد. یکی از پشت سرش گفت: _سلام. علی برگشت. -سلام بهزادجان،خوبی؟ بهزاد با اشاره سر گفت آره. علی متوجه شد که مردد بوده بقیه پول رو برگردونه ولی به روش نیاورد.رفت جلو و بهش دست داد.بعد بردش تو مغازه. -پول رو برداشت کردی؟ مشکلت حل شد؟ بهزاد کارت روی میز گذاشت و گفت: _پول نمیخوام. -با یکی درموردت صحبت کردم.مبل فروشی داره.بهش گفته بودم میری پیشش.دیروز سراغ تو گرفت.صبر کن الان باهاش تماس میگیرم. تلفن برداشت و شماره گرفت.آدرس مغازه رو به بهزاد داد و گفت: _الان برو پیشش که صحبت کنید،بعد برو مدرسه.بهش گفتم نیمه وقت میتونی بری. عابرکارت هم بهش داد و گفت: _تو پسر خوبی هستی.قرضه و تا قرون آخرش رو باید برگردونی. بهزاد بلند شد،علی رو بغل کرد و تشکر کرد. هفت سال از مرگ فاطمه گذشت. علی و زینب هنوز با حاج محمود و زهره خانوم زندگی میکردن.امیررضا و محدثه، یه دختر هفت ساله و یه پسر دو ساله داشتن.پویان و مریم هم دو تا دختر شش ساله و سه ساله داشتن. زینب نه ساله بود. هرروز از نظر اخلاقی بیشتر شبیه فاطمه میشد.به سن تکلیف رسیده بود و چادر میپوشید؛با حجاب کامل.دختر شیرین زبان و مهربانی که خیلی هم با ادب بود. هربار علی میرفت مسجد،زینب هم با خودش میبرد.علی جوانی سی و شش ساله بود که از نظر اخلاقی و ایمانی و عقلانی هرروز بهتر از روز قبل بود.هنوز هم خوش تیپ و خوش چهره بود، مخصوصا با تار موهای سفیدی که بین موها و ریشش کاملا مشخص بود.خیلی بیشتر از قبل دلتنگ فاطمه بود.همه متوجه بودن ولی کسی به روش نمیاورد. علی با بهزاد تماس گرفت، و برای کوهنوردی قرار گذاشت.بهزاد جوانی بیست و دو ساله بود.هم دانشجوی کارشناسی ارشد بود و هم کار میکرد.علی برای بهزاد همسر مناسبی پیدا کرد و کمکش کرد ازدواج کنه.با فرید نعمتی هم تماس گرفت و برای همون روز قرار گذاشت.فرید هم جوانی بیست و شش ساله بود. ساعت شش و نیم صبح بود. علی رسیده بود.قرارشون ساعت هفت بود.پنج دقیقه بعد از علی،بهزاد رسید. علی با محبت و مهربانی بغلش کرد؛مثل همیشه.بهزاد گفت: _بریم بالا؟ -فعلا نه. -منتظر کسی هستین؟ -بله. فرید بهشون نزدیک شد، و به علی سلام کرد.علی با محبت و مهربانی بغلش کرد؛مثل بهزاد. نوجوانی اومد و به علی سلام کرد.علی با محبت و مهربانی بغلش کرد؛مثل بهزاد. یکی یکی به جمع شون اضافه میشد.... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
꧁꧂ ✍🏻 از مرحوم میرداماد نقل شده ڪہ ختم آیه شریفه ❈قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْك.....26آل عمران❈ ِ را تا 40 روز و هر روز 40 مرتبہ ادامه دهید و در هر دفعہ بعد از ختم 3 مرتبہ یا الله بگوید و 3 مرتبہ این دعا را بخواند ڪہ ان شاءالله حاجتش برآورده مے‏‌شود🔰🔰 🌼🍃أَنْتَ الَّذِى لَا إلَهَ إلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ تَجَبَّرْتَ أَنْ يَكُونَ لَكَ وَلَدٌ وَ تَعَالَيْتَ أَنْ يَكُونَ لَكَ شَرِيكٌ وَ تَعَظَّمْتَ أَنْ يَكُونَ لَكَ وَزِيرٌ يَا اللَهُ يَا اللَهُ يَا اللَهُ اِقضِ حاجَتي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ🌼🍃 📚ادعیه و ختومات ص ۳۳۰ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨ هر کس در هر ۴ رکن خانه خود صد مرتبه 《یا رَزّاق》 بخواند پریشانی و فقر به آن خانه نیاید✨ 📚 بحرالغرائب ۴۱ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍃🍂ختومات گره گشا🍂🍃 🌙 هرڪس هرشب سوره لقمان را بخواند خداوند بر او فرشتگانی گمارد که تا صبح از شر ابلیس و سپاهش در امان باشد✨ 📚 مکارم الاخلاق ۲۱۲ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸✨هر گاه بخواهے غائبے بیاید 《سـوره والضحـے》را یازده مرتبہ بخواند، حاضر خواهد شد✨ 📚 گوهر شب چراغ ۲۴۸/۱ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
꧁꧂ راوى از امام صادق (عليـہ السلام) درخواستِ دعا كرد، فرمود: دعاى الحاح را بخوان: 🌿❤️اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ رَبَّ الاَْرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ مُحَمَّد خَاتَمِ النَّبِيِّينَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي بِهِ تَقُومُ السَّمَاءُ وَ بِهِ تَقُومُ الاَْرْضُ وَ بِهِ تُفَرِّقُ الْجَمْعَ وَ بِهِ تَجْمَعُ الْمُتَفَرِّقَ وَ بِهِ تَرْزُقُ الاَْحْيَاءَ وَ بِهِ أَحْصَيْتَ عَدَدَ الثَّرَى وَ الرَّمْلِ وَ وَرَقِ الاَْشْجَارِ وَ قَطْرِ الْبُحُورِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد.❤️🌿 سپس خويش را طلب كن و در دعا پافشارى كن كـہ خداوند دعاى بندگان مؤمن را دوست دارد امام صادق(عليـہ السلام) فرمود: اين نيز جزء دعاى إلحاح است: 🌿💛يا مَنْ لاَ يَحْجُبُهُ سَمَاءٌ عَنْ سَمَاء وَ لاَ أَرْضٌ عَنْ أَرْض وَ لاَ جَنْبٌ عَنْ قَلْب وَ لاَ سِتْرٌ عَنْ كِنّ وَ لاَ جَبَلٌ عَمَّا فِي أَصْلِهِ وَ لاَ بَحْرٌ عَمَّا فِي قَعْرِهِ يَا مَنْ لاَ تَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الاَْصْوَاتُ وَ لاَ تَغْلِبُهُ كَثْرَةُ الْحَاجَاتِ وَ لاَ يُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد💛🌿 🌀سپس حاجت خود را طلب كن 📚بحارالانوار ج 92 ص 154 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🖊 اگر کسے سوره یوسف را خالصانه بنویسد و در جامه پاک بپیچد و با خود بدارد حلال را با او الفتی ایجاد شود ••❥ 📚 خواص آیات قرآن ۹۲ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - رزق خاص ماه محرم - حجت الاسلام عالی.mp3
4.51M
🏴ویژه ماه ♨️رزق خاص ماه محرم 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_بغض_برای_امام_حسین_حجت_الاسلام_دارستانی.mp3
2.51M
🏴ویژه ماه ♨️بغض برای امام حسین(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_خیلی_حسینع_زحمت_ما_را_کشیده_است_پناهیان.mp3
2.25M
🏴 ویژه ♨️خیلی حسین(ع) زحمت ما را کشیده است! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 محرّم ماه عزا نیست! آزمونِ خطرناکِ «تصمیم» است! | @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕