eitaa logo
ندای رضوان
5.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ چند ماه بود که ارتباطم رو با دوست پسرم سعید قطع کرده بودم، دلیلمم این بود که خودم بارها متوجه شده بودم که به جز من با دختراهای دیگه‌ای هم ارتباط داره . در طول این چندماه یبارم سراغم رو نگرفت، اما همینکه فهمید دارم با پیمان پسر دوست مامانم ازدواج میکنم دوباره سروکله‌ش پیدا شد.خیلی التماسش کردم که بیخیال من بشه اما می‌گفت اگه بفهمم داری به کسی غیر از من فکر می‌کنی و قصد ازدواج داری همه‌ی عکسها و فیلمهایی که ازت دارم رو پخش میکنم...آخه دوسال دوستی که بینمون بود به مناسبتهای مختلف برام جسن میگرفت و کلی و عکس و فیلم در اون مناسبات ازم گرفته بود و اصلا عکسای خوبی هم نبودند اگه اونا رو پخش میکرد ابروم میرفت و حتما بابام زندم نمی‌ذاشت. در فکر این بودم که چطور برای همیشه شرش رو از زندگیم کم کنم... در همین افکار بودم که یه روز فهمیدم با یکی دعواش شده و توی دعوا اونو کشته، اون روز بهترین روز عمرم بود... ادامه دارد
4_5891102981440408893.mp3
11.33M
▪️فایل صوتی “حدیث کساء” » با صدای علی فانی چله حدیث کسا 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
🕊باز شدن 🕊 🌷کسانی که قصد دارند و می خواهند خوبی اختیار کنند به مدت ۲۱ روز این اعمال زیر را انجام دهند : 🕊🌷 بعد از نماز صبح سوره طه و سوره الرحمن یک مرتبه و سوره المدثر ۳ مرتبه و ۱۰۰ مرتبه «یا ودود» بگویند انشاا... بین سه تا پنج ماه ازدواج خواهند نمود . 🌿البته از نماز اول وقت غافل نشوند و از خط قرمزها عبور نکنند 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
هر كس را كه باشد سوره از قران كريم را در ساعت سعد (روز یکشنبه ساعت 1ظهر) بنويسد و در موم زرد عسل بپيچد و در محلی كه زندگی می كند مخفی نمايد طوريكه كسی از محل آن باخبر نباشد برايش خواستگار پيدا می شود. 📚قرآن درمانی 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🍃🌹🍃🔹 قصه پر غصه تکراری مادرشو به اصرار خانمش گذاشت سبد ببره بیابون بذاره سر راه که.... 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
🖊 امام صادق (؏) : هر ڪس این دعا را دو ماه متوالی هر روز صـد مرتبه بخواند خداوند گنجی از مال یا علم روزی می رساند 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
هدایت شده از  صراط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🍃🌹🍃🔹 حاج قاسم گفت «» تو هم باید شهید بشی! شهید سیدرضی موسوی از فرماندهان بدون مرز سپاه در سوریه که امروز توسط اسرائیل به شهادت رسید. 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
هدایت شده از ندای رضوان
۲ فکرش رو هم نمیکردم خدا اینقدر دوستم داشته باشه و بزرگترین مانع ازدواجم رو برطرف کنه. وقتی با خیال راحت جواب مثبتم رو به پیمان دادم، یبار بهم گفت از بچگی تورو دوست داشتم برای همین بجز تو به هیچ دختری فکر نکردم ، میدونم که تو هم ازون دخترایی هستی که به تعهد قبل از ازدواج هم پایبندی و اهل دوست پسر و این چیزا نبودی... باخیال راحت گفتم بله دیگه ما اینیم... طفلکی نمیدونست قبل از اون عاشق سعید بودم و چون پدرومادر مذهبی دارم فکر میکنه منم قبلا پایبند به عقاید بودم در صورتی که به تازگی تصمیم گرفتم مثل ادم زنوگی کنم... پیمان پسر خیلی خوبی بود مهربون و خانواده دوست، با اینکه چند بار دیگه در مکرد گذشته‌م پ سید به دروغ گفتم هیچکس توی زندگیم نبوده ... وقتی ازدواج کردیم پنج سال بعد، دوست صمیمی پیمان برای جشن عروسیش دعوتمون کرد پایان جشن پیمان بهم زنگ زد و گفت بیرون تالار منتظرمه ادامه دارد
🔹🍃🌹🍃🔹 ﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃 🍃🌹🍃ـــــــــــــــــــــــ 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 علیه السلام عجل الله 🔹🍃🌹🍃🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔸️یاد خدارا فراموش نکنید.. 🌹شهید محمد ابراهیم همت ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
۳ پسرم رو بغل گرفتم و از تالار که بیرون اومدم پیمان من رو دید بچه‌رو ازم گرفت تا به طرف ماشین بریم... همون لحظه چسمم به جوونی خورد که خیلی شبیه سعید بود و داشت با چند تا جوون دیگه لودگی می‌کرد... بی توجه بهش سوار ماشین میشدم که بار دیگه نگاهش کردم اینبار او هم من رو دید...مات زده نگاهم می‌کرد... خدای من باورم نمی‌شد خودش باشه... امیدوار بودم بخاطر قتلی که انجام داده حکمش قصاص و مرگ باشه یا حداقل حبس ابد... ولی الان صحیح و سالم جلوی چشمم بود... نگاه ازش گرفتم و روی صندلی نشستم... یباز دیگه که از گوشه چشم نگاهش کردم هنوز بهم‌چشم دوخته بود... تا به خونه برسیم همش نگران بودم که دنبال ماشین راه افتاده باشه و راه خونمون رو یاد بگیره... ازش خیلی میترسیدم... ادامه دارد