#بی‌رحم 4 بابا من فکرامو کردم طلاق می‌خوام دیگه حاضر نیستم که با احسان زندگی کنم. بابا سری تکان داد _ دخترم تصمیم درستو گرفتی من‌خودم به شخصه اجازه نمیدم برگردی پیش احسان‌. با این وضعیت شوهرت حتی مادرش هم نمی‌تونه اونو تحمل کنه . حرف‌های بابا که تموم شدن صدای داد احسان از بیرون به گوشمون خورد مضطرب و دستپاچه به داخل حیاط رفتیم که احسان با داد اسم راضیه و پسرش رو می‌آورد. من که خودم خیلی ترسیده بودم. مامان و راضیه هم بدجوری مضطرب بودن. همونطور داد می‌کشید _ راضیه با اجازه کی اومدی خونه بابات؟ همین الان دست پسرمونو می‌گیری می‌ریم خونه خودمون. بابا بیرون رفت و بهش گفت گورشو گم کنه و از اینجا بره. احسان که درست مثل آدم‌های روانی رفتار میکرد اصلاً رفتاراش عادی نبود. می‌گفت_ زنمو بهم بدین من بدون زنم جایی نمیرم. ادامه دارد. کپی حرام.

🍃🌹🍃 ..... آقا چی فرمودند ⁉️ 🚀 « یکی بزنی ده تا میخوری»🇮🇷🇮🇷 🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀 🔻حالا هی بندازید گردن این و اون... همتون یه جا شخم زده شُدید #سپاه 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen

دعا های روز سه شنبه👇👇👇 https://eitaa.com/NedayeRezvan/30291 🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/NedayeRezvan/30294 🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/NedayeRezvan/30297 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

🔴 ویدیو منتشر شده در رسانه‌های عبری با عنوان « ایران شوخی نمی کند» 🇮🇷

🔲 کلیپی که داره تو منطقه از کشورهای مختلف پخش میشه الفرار الفرار حیدر آمد شکار 🇮🇷

🍃🌹🍃 پدرِ دختر کاپشن‌صورتی: قلبمان از حملهٔ موشکی سپاه به تروریست‌ها آرام شد 🔹پیمان سلطانی‌نژاد، پدر شهید حادثهٔ تروریستیِ کرمان ضمن تشکر از حملهٔ سپاه به مقرهای موساد و داعش گفت: امروز که اخبار را دیدم خیلی خوشحال شدم. این کار قوت قلبی برای ما و خانواده‌های داغ‌دار استان کرمان بود. من از عزیزان سپاه نهایت تشکر را دارم و دستشان را می‌بوسم. 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen

#بی‌رحم 5 بابا با عصبانیت داد زد_ کدوم زن؟ دخترمو عاصی کردی! می‌خوام طلاقش رو ازت بگیرم. احسان با شنیدن ای حرف مثل دیونه ها زد زیر خنده و گفت_ ببینم می‌تونی این کارو بکنی؟ اگه راضیه از من جدا شه اسید می‌پاشم تو صورتش که کسی حتی نتونه نگاهش کنه. تهدیداش بدجوری ما را ترسونده بود. بابا می‌گفت تهدید توخالیه و هیچ کاری نمی‌تونه بکنه . احسان مدام میومد جلوی خونمون و پدرم رو تهدید می‌کرد که اگه طلاق دخترتو بگیری رو با دستای خودم راضیه رو می‌کشم مادرم خیلی به پدرم گفت که بره پیش پلیس و بگه که احسان تهدیدمون میکنه اما پدرم اصلاً اهمیتی نداد. چند ماه که گذشت راضیه طلاق گرفت. چون شوهرش از نظر روحی خیلی داغون بود راحت طلاقشو گرفت و حضانت بچه روبر عهده گرفت. راضیه که طلاق گرفت با امیر محمد پسرش برای همیشه به خونمون اومدن. با اینکه طلاق گرفته بود و باید از این موضوع خوشحال می‌شد که از دست اون مرد نجات پیدا کرده اما بازم یه غمی تو چهرش بود. بابا هم همینطور در کل همه غمگین بودند. شام قورمه سبزی داشتیم اما همه همونطور با بشقابامون بازی می‌کردیم طولی نکشید که در هال با قدرت باز شد و احسان با تفنگ به داخل خونه اومد. با دیدن احسان همه شوکه شدیم‌... تفنگ دستشو که به سمت ما گرفت شروع کردیم به جیغ کشیدن‌ احسان با داد گفت_ بهتون گفته بودم که اگه زنمو ازم بگیرین همتون رو می‌کشم. تفنگو آماده کرد.. پاشدیم و همه با جیغ خواستیم به سمت اتاق فرار کنیم اما صدای شلیک گلوله یک بار،، دو بار و درنهایت سه بار..... ادامه دارد. کپی حرام.

انتقام سخت هنوز باقی است💪 این فقط یک انتقام نرم بود🤭 #انتقامها_همچنان_ادامه_دارد #فرهنگسازی_حیا اخبار روز حجاب و عفاف👇 🆔@farhangsaze_haya