داخلش کاغذ و مدرک هست و فهمیدم که حتی خونه ای که توش زندگی می کنیم به نام شوهرمه بهعلاوه چند تا خونه و ماشین دیگه و همینطور ماشین سنگین و همینطور مغازه و حتی اون شرکتی که کار می کنه هم مال خودشه حسابهای بانکی شوهرم گردش های مالیش همش توی اون کیف بود خیلی ناراحت شدم سریع اون کیفو برداشتم همه ی اتاقم مثل اولش کردم اون کیفو قایم کردم به محض اینکه مادرشوهرم اومد چادرم رو سرم کردم گفتم که خونه بابام یه اتفاقی افتاده من باید برم هرچی اصرار کرد که صبر کن با هم بریم اهمیت ندادم می خواست دنبالم بیاد ببینه راست میگم یا دروغ گفتم گفتم نه من نمیتونم وایسم من باید برم مادرشوهرمم که دید اصرار هاش بی فایده است و خودشم کار داره قبول کرد که من خودم تنهایی برم اون کیف رو با چند دست لباس برای بچه ها گذاشتم تویه ساک و زیر چادرم قایم کردم و از خونه زدم بیرون چون سرش گرم کار بود متوجه نشد که من یه ساک همراهم داشتم به محض اینکه رفتم خونه بابام نشستم همه چیزو برا بابام گفتم ادامه دارد کپی حرام