𝘕𝘦𝘧𝘦𝘭𝘪𝘣𝘢𝘵𝘢
ویران شدهرا حوصلهی منت معمار نباشد ؛
ویرانهی مارا بگذارید که ویرانه بماند..
- #پاکتنامههاییازجنسِشعر
𝘕𝘦𝘧𝘦𝘭𝘪𝘣𝘢𝘵𝘢
؛ صدای غرش آسمان را میشنیدم! عصبانی بود ، شاید از ابرها ، شاید از انسانها .
آسمان ، شده بود شیری که در پس ِاز دست دادن ِطعمهای ، میغرید! چون گرگی در شب ِچهاردهم ِمآه.
اما من نوای غرّشش را دوست میدارم ، گویی نشان میدهند که آسمان نیز خشمگین میشود ، نوش نشان میدهد که خشم ِآسمان از زمین و اهآلیاش بسیار است!
بآران بارید ، پشت ِبند ِهمان غرش های آسمان ، با شدت بارید!
گلهارا ترساند ، اشکهارا خشکاند ، گوشهارا خراشید ، افکار را درهمآمیخت ، اما بارآن همچنان میبارید.
-دفترچهینِفِلیباتا،صفحهی52.
مادمازلالدا، 2024/11/11 . #handwritten
هدایت شده از 𝘕𝘦𝘧𝘦𝘭𝘪𝘣𝘢𝘵𝘢
اگر دوست عزیزی جاموندن حتما بگن
من هوش و حواس درست درمون نمونده برام😂
انشاءالله که راضی باشید ، اگر پاک شدن و ندیدیدشون اینجا هم میفرستم
متشکر که شرکت کردید🤍
𝘕𝘦𝘧𝘦𝘭𝘪𝘣𝘢𝘵𝘢
؛ نگآهم به آسمان ِشب میافتد ، ستارگان و مآه ، چون پارچهای زینتی شده بودند.
حس میکردم آنقدر ماه نزدیک ِمن است که اگر دستی دراز نمایم ، ماه میان مشتم است! ستارگان را داخل کیسهی پارچهای میکنم ، پارچهای میآورم و زینتش میدهم ، با همان ستارگان و ماه ِنصف شده.
پارچه را لباسی زیبا کردم ، لباسی بخ زیبایی ِاسمان. اما این برای کیست؟ کیست که لایقش باشد؟.
سحرگاه رسید ! از خواب پریدم ، همهاش خواب بود؟ رویایی شیرین ! همهی آن سفر به میان ِکهکشان و نوازش زحل ، لمس ِمشتری ، تماشای مریخ ، بازی با اورانوس ! همهاش رویای شیرینم بود که با رسیدن سپیدهدم گذشت ، و من جز احساس ِسبکی آن رویا ، هیچجیز نسیبم نشد!
نه ماه و نه ستارگان ِداخل کیسه ،
و نه پارچهی کهکشانی و پیراهن ِجادویی.
-دفترچهینِفِلیباتا،صفحهی53.
مادمازلالدا، 2024/11/14 . #handwritten
فآطِمیه، آغاز ِیک قِصه ،
به نام ِتنهایی ِعلیست.
[ با اجازهی حضرت ِمادر ، حتی اگر تغییری چندان در نوشتهها ایجاد نشود ، پروفایل سیآهپوش ِایام خواهد شد]
و عرض ِسلام ، عزیزآن دل که حضورتون اینجا پر افتخاره برای من.
با اجازه و عذرخواه از نداشتن فعالیت در امروز ، از فردا تا سهشنبه به نایبالزیاره مسافر ِجنوب و راهیان ِنور هستم.
پس یکم دیگه تبودن بنده رو ببخشید و دعاگوی همگی ِشما هستم.🤍ِ
الدا-
𝘕𝘦𝘧𝘦𝘭𝘪𝘣𝘢𝘵𝘢
؛ بسم ِرب ِالعشق ، عاشق و معشوق و عشاق که ِمنتظر نظری از جانب ِاو هستند و با قلب ِمجهول و مجذوب و محذوف در انتظار نظری از جانب معشوقاند.
همان هایی که میخواهند دیدهبان و ساربان ارام قلبشان باشند.
و بسم ِرب ِنور ، نور ژرف انان ، نور ِچشمها و حرفها و دیدههایشان ، نور ِنوشته و اندوخته و گفتههایشان.
بسم رب تمام انچه هست از عاشقی پاک ، بسم ِخالق ِعشق.
-دفترچهینِفِلیباتا،صفحهی54.
مادمازلالدا، 2024/11/20 . #handwritten