📌 نادر طالب زاده مجری مستند ساز و کارگردان سینما و تلویزیون عصر دیروز در بیمارستان دار فانی را وداع گفت.
▪️ راستش را بگو... در شب قدر از خدا چه خواستی که آخرین جمعه ماه خدا به سویش پر کشیدی!؟ اصلا انگار مردان خدا همه یک سَر و سِرّی با این جمعهها دارند مردانی همچون تو که نادرند و انگشت شمار...
▫️ سرباز خستگی ناپذیر انقلاب! حتی لحظهای تفنگت را زمین نگذاشتی، صلاح تو قلمت بود و تفکرت با رسانه به جنگ دشمن رفتی و هیچ وقت راهت را عوض نکردی.
🌴🥀🌴
▪️امروز هم حتما قبل رفتن لبخندش را دیدی... لبخند رضایت همان موعود آخرالزمان که منجی قوم یهود بشارتش را داده بود و تو چه هنرمندانه آن را به تصویر کشیدی میخواستی حقیقت مسیح را به دنیا نشان دهی و جهان را بیتاب ظهور کنی، مبارکت باد کاش ما هم روزی لبخند خدا، که همان رضایت ولی خداست را ببینیم.
🔘 روحش شاد و یادش گرامی.
🌴💎🥀💎🌴
1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری..
به افق دلهای بیقرار
دلتون شکست التماس دعا🤲🤲🌾🌾
حی علی الصلاه
التماس دعا🌹
🌴💎💢💎🌴
👩🌾خانم از پیرمردِ دستفروش پرسید:
- این دستمالها دونهای چنده؟
فروشنده پاسخ داد:
- هر کدوم دو هزار تومن خانم.
خانم گفت:
من شش تا برمیدارم و ده هزار تومن میدم یا نمیخرم و می.رم.
فروشنده پاسخ داد:
اشکالی نداره خانم. با این که سودی برام نداره ولی این میتونه شروع خوبی برای من باشه چون امروز حتی یه دونه دستمال هم نفروختهام و برای زندهماندن به پولِ اینها نیاز دارم.
🌴🌾🌴
خانم، دستمالها رو با قیمتِ دلخواهِ خودش خرید، با احساسِ برندهشدن، سوارِ ماشینِ شیکِ خود شد و با دوستش به رستورانی شیک رفت.
او و دوستش آنچه را که میخواستند سفارش دادند. آنها فقط کمی از غذای خود را خوردند و مقدار زیادی از آن را باقی گذاشتند و صورتحساب را که ۳۵۰ هزار تومان بود ۴۰۰ هزار تومان حساب میکنند و به صاحبِ رستورانِ شیک میگویند که بقیهاش را به عنوانِ انعام نگه دارد! 🌴🌾🌴
این داستان ممکن است برای صاحبِ رستورانِ شیک، کاملا عادی به نظر برسد، اما برای پیرمردِ فروشنده بسیار ناعادلانه است.
سؤالی که مطرح میشود این است:
چرا همیشه هنگامِ خرید از نیازمندان، باید نشان دهیم که قدرت داریم و چرا ما نسبت به کسانی که حتی نیازی به سخاوتِ ما ندارند، سخاوتمند هستیم؟!
🌴💎🌾💎🌴
یکبار مطلبی را در جایی خواندم که میگفت:
پدرم از افرادِ فقیر، با قیمتِ بالا، اجناس میخرید، هرچند به وسایل احتیاج نداشت. گاهی اوقات هزینهی بیشتری نیز به آنها پرداخت میکرد. پسر شگفتزده از پدرش میپرسد:
"چرا این کار را میکنی بابا؟"
پدر پاسخ میدهد:
"این خیریهای است که در عزّت پیچیده شدهاست، پسر جان."
شما جزو افرادی هستید که برای خواندن این پیام وقت گذاشتهاید و در صورتِ ارسال به سایرین، تلاشی بیشتر برای "انسانسازی" خواهید نمود.
🌴💎🌾💎🌴
یکی آرام می آید..
نگاهش خیس عرفان است،
قدم هایش پراز معناست،
دلش ازجنس باران است،
کسی فانوس بر دستش،
....بسان نورمی آید
امید قلب ما روزی ،
ز راه دور می آید.
#مهدی_محمدی
🌴💎🌹💎🌴