eitaa logo
گلچین نکته های ناب
1.8هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
17.1هزار ویدیو
76 فایل
خوش آمدید بزرگواران نشر صدقه جاریه🌴💎🌹💎🌴 #آقا_تنهاست کانال شعرمون @Yas8488 خادم @Yasamanha @YaAbootorab8488
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی خیلی خیلی قشنگه 😭😭 سفارش می کنم همگی ببینید وبه عشق آقاجان مهدی فاطمه عج برا دیگران هم بفرستین اجر همگی با مادر پهلو شکسته اللهم عجل لولیک الفرج زمان 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺁﺳﯿﺎﺏ ﺑﺎﺵ، ﺩﺭﺷﺖ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻧﺮﻡ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺷﺖ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﯿﺰ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ، ﺧﻮﯾﺸﺘن دﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ، ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﻢ: «ﺁﺳﯿﺎﺏ ﺑﺎﺵ، ﺩﺭﺷﺖ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻧﺮﻡ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ.» ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺳﯿﺎﯾﯽ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺷﺖ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺰﻧﺪ، لحظه ای ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﺩﺵ ﺳﻨﮓ‌ﻫﺎﯼ ﺁﺳﯿﺎب ﻭ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥ، ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯽ‌ﺷﻨﻮﯾﺪ؟ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ؟» ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻧﻪ، ﻣﺎ ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻨﻮﯾﻢ.» ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻡ، ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭﺷﺖ ﻣﯽ‌ﺳﺘﺎﻧﻢ ﻭ ﻧﺮﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ.» 🌴💎🌼💎🌴 درشت می ستاند و نرم باز می دهد، یعنی اگر شما هم سخن درشت و تلخ و تند از کسی شنیدید، به او نرم و نازک پاسخ دهید؛ مانند آسیاب. 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
🤔محاسبه داشته ها و نداشته ها یکى، در پیش بزرگى از فقر خود شکایت می‏کرد و سخت مى‏ نالید . گفت: خواهى که ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟  گفت: البته که نه . دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمى‏کنم. گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى‏کنى؟ گفت: نه . گفت: گوش ودست و پاى خود را چطور؟ گفت: هرگز . گفت: پس هم اکنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است . باز شکایت دارى و گله مى‏کنى؟ !بلکه تو حاضر نخواهى بود که حال خویش را با حال بسیارى از  مردمان عوض کنى و خود را خوش‏تر و خوش بخت‏ تر از بسیارى از انسان‏هاى اطراف خود مى‏ بینى .  پس آنچه تو را داده ‏اند، بسى بیش‏تر از آن است که دیگران را داده ‏اند و تو هنوز شکر این همه را به جاى نیاورده، خواهان نعمت بیش‏ترى هستى! 📚کتاب کیمیای سعادت 💙🌴💎🌹💎🌴💙 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗣مذاکرات 1+1  من و خدا 1⃣خدایا . . . من لذت گناه را ترک میکنم، . . . در مقابل تو تحریم لذت مناجات را از من بردار . . . 🌴🕯🌴 2⃣خدایا . . . من کسانی که تو دوستشان نداری را ترک میکنم و درمقابل تو لذت با خود بودن را به من بده . . . 3⃣خدایا . . . من پناهگاه شیطان را ترک میکنم . و تو در . . . مقابل پناهگاه امن خودت را به من بده. . . . 🌴🌼🌴 4⃣خدایا . . . برای شفاف سازی گام اول را من برمیدارم . و سانتری فیوژهای گناه را که شیطان در وجودم برپا کرده . یکی یکی و با کمک تو از کار . می اندازم . . . هسته ی درونی ام را خودت غنی سازی کن . . . در کنار این که معترفم . . .  "و ما توفیقی الا بالله" 🌴💎🌴 در عین حال معتقدم . . .  " آدم شدن حق مسلم ماست " 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌹💎🌹🌴 ❣ 🌼🍃ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻣَﺤﺮَﻣَﺖ ﻧﯿﺴﺖ...! و ﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ... 🌼🍃ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ... ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ... ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﻨﯽ... و ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺑﺒﺮﯼ... ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ... ﻫﺮﮔﺰ... ﺗﻨﻬﺎ... ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ... 🌼🍃"ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﻦ، ﺗﻮ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻃﯽ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ..." 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
شباهت دل ❤️ با آب 💧 در حیرتم از خلقت آب، اگر با درخت 🌳همنشین شود، آنرا شکوفا میکند. اگر با آتش 🔥تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند. اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند. اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند.🍞 اگر با خورشید🌞 متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود.🌈 ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد. دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است، و در تنهایی مرده و گرفته است... "باهم" بودن هایمان را قدر بدانیم...✅ 🌴🌹💎🌹🌴 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بـــــزرگ فکــــــر کن "تقدیــــر" تقویم افراد عادی ست .. و "تغییـــــر" تدبیر افراد عالی .. نگذار ذهن های کوچک متقاعدت کنند که رویاهات زیادی بزرگند .. موقع خسته شدن به دو چیــــز فکر کن: -آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا به تو بخندند .. -آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا با تو بخندند. 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلچین نکته های ناب
✍️کور منم؛ که چشمانم را غبارگناه، تاریک کرده است! کور منم؛ که درد ندیدنت؛ دلـ🖤ـم را نمی لرزاند! کو
امام زمان 053.mp3
2.62M
💢دیدی؛ وقتی یه خطایی میکنی؛ بیشترازخودت، پدر ومادرت،که ریشه توأند، شرمنده میشن؟ ✔️فکر کن! توی همه عمُرت،چندبار امام زمانتو شرمنده کردی؟ وچندبار باعث عزّتش شدی 🌴💎🕯💎🌴 @Noktehhayehnab
گلچین نکته های ناب
💢دیدی؛ وقتی یه خطایی میکنی؛ بیشترازخودت، پدر ومادرت،که ریشه توأند، شرمنده میشن؟ ✔️فکر کن! توی همه ع
امام زمان 054.mp3
2.13M
✍️چه دلِ مبارکیه دلی که اونقدر بزرگ شده؛ که درد نداشتنِ یه راه بلد از جنس آسمون، تموم فضاشو پُر کرده! 💢این دل دیگه جایی برای غصه ها و رنجشهای کودکانه نداره 🌴💎🌼💎🌴 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلچین نکته های ناب
✍️چه دلِ مبارکیه دلی که اونقدر بزرگ شده؛ که درد نداشتنِ یه راه بلد از جنس آسمون، تموم فضاشو پُر کرد
امام زمان 055.mp3
2.11M
✔️واقعاً منتظری؟ یا... مشکلاتِ امامت،به تو هیچ ربطی نداره؟ یا اونقدر به خودت گره خوردی، که امامت، هیچ سهمی از زندگیت نداره؟ صادقانه بگو؛ واقعاً منتظری؟ 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
گلچین نکته های ناب
✔️واقعاً منتظری؟ یا... مشکلاتِ امامت،به تو هیچ ربطی نداره؟ یا اونقدر به خودت گره خوردی، که اما
امام زمان 056.mp3
2.17M
✍️کودکان میانمار به مرگی تلخ محکوم می شوند! و نیست آنکس که تنها چاره نجات است. ✔️آیا وقت آن نشده که صادقانه بخواهیمَش و صادقانه برای نجاتِ زمین، یاریش کنیم؟ 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
گلچین نکته های ناب
✍️کودکان میانمار به مرگی تلخ محکوم می شوند! و نیست آنکس که تنها چاره نجات است. ✔️آیا وقت آن نشده که
امام زمان 057.mp3
2.44M
۵۷ قلـ❤️ـب ما، برای رسیدن به سلامتیِ کامل که آرامش و نشاطِ دائمیه؛ اول باید بزرگ بشه، و دغدغه های بزرگ سراغش بیاد. قلبتو به قلبهای بزرگ گره بزن تا بزرگش کنی 🌴💎🌼💎🌴 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلچین نکته های ناب
#مدافع_عشق #قـسـمـت15 ✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت پـــانــزدهــم (بــخــش دوم) _ یک
✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت شـــانــزدهــم (بــخــش اول) چاقوبزرگےڪه دسته اش ربان صورتےرنگےگره خورده بوددستت میدهندوتاڪیدمی ڪنندڪه باید ڪیڪ را باهم ببرید. لبخندمیزنـےونگاهم میڪنے،عمق چشمهایت انقدرسرداست ڪه تمام وجودم یخ میزند... بازیگرخوبی هستی. _ افتخارمیدی خانوم؟ وچاقو را سمتم میگیری... دردلم تڪرارمیڪنم خانوم..خانومِ تو!... دودلم دستم راجلو بیاورم.می دانم دروجودتوهم آشوب است.تفاوت من باتوعشق وبـےخیالیست‌ نگاهت روی دستم سرمیخورد.. _ چاقو دست شما باشه یامن؟ فقط نگاهت میڪنم.دسته چاقورادردستم میگذاری ودست لرزات خودت راروی مشت گره خورده ی من!... دست هردویمان یخ زده.باناباوری نگاهت می ڪنم. اولین تماس ما..چقدرسردبود! باشمارش مهمانان لبه ی تیزش رادرڪیڪ فرومی بریم وهمه صلوات میفرستند. زیرلب می گویـے: یڪےدیگه.!وبه سرعت برش دوم را میزنے.اماچاقوهنوز به ظرف کیک نرسیده به چیزی گیرمی ڪند بااشاره زهراخانوم لایه روی ڪیڪ راڪنارمی زنـےوجعبه شیشه ای ڪوچڪےرابیرون میڪشـے.درست مثل داستانها. مادرم ذوق زده بمن چشمڪ میزند ڪاش می دانست دخترڪوچڪش وارد چه بازی شده است. درجعبه رابازمی ڪنـےوانگشترنشانم رابیرون می آوری.نگاه سردت می چرخد روی صورت خواهرت زینب. اوهم زیرلب تقلب می رساند:دستش کن! اماتو بـےهیچ عڪس العملےفقط نگاهش می ڪنـے.. اڪراه داری ومن این رابه خوبـےاحساس میڪنم. زهراخانوم لب می گزد وبرای حفظ آبرومی گوید: _ علـــےجان!مادر!یه صلوات بفرست وانگشتررو دست عروست ڪن من باززیرلب تکرارمی کنم.عروست!عروس علی اکبر! صدای زمزمه صلواتت رامیشنوم. رومی گردانـےبایڪ لبخندنمایشـے،نگاهم می ڪنے،دستم رامی گیری وانگشتر را در دست چپم می ندازی.ودوباره یڪ صلوات دسته جمعـےدیگر. 🌴📚🌼📚🌴 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید.😊 
گلچین نکته های ناب
#مدافع_عشق #قسمت16 ✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت شـــانــزدهــم (بــخــش اول) چاقوبزرگ
✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت شـــانــزدهــم (بــخــش دوم) فاطمه هیجان زده اشاره می ڪند: _ دستش رونگه دارتو دستت تاعکس بگیرم. می خندی وطوری ڪه طبیعـےجلوه کند دستت راکنار دستم می گذاری... _ فکر کنم اینجوری عکس قشنگ تربشه! فاطمه اخم میکند: _ عه داداش!...بگیردست ریحانو... _ توبگیر بگو چشم!..اینجوری توکادر جلوش بیشتره... _ وا!...خب عاخه... دستت را بسرعت دوباره می گیرم و وسط حرف فاطمه می پرم _ خوب شد؟ چشمڪی میزند ڪه: _ آفرین بشما زن داداش... نگاهت می کنم.چهره ات درهم رفته.خوب می دانم که نمی خواستـےمدت طولانـےدستم رابگیری... هردومی دانیم همه حرڪاتمان سوری وازواقعیت به دور است. امامن تنهایڪ چیزرامرور میڪنم.آن هم اینڪه توقراراست 3ماه همسرمن باشـے!اینڪه 90روز فرصت دارم تاقلب تورا مالڪ شوم. اینک عاشقی کنم تورا!! اینڪه خودم را در آغوشت جاکنم. باید هرلحظه توباشـےوتو! فاطمه سادات عڪس راکه می گیردباشیطنت می گوید:یڪم مهربون تربشینید! ومن ڪه منتظرفرصتم.سریع نزدیڪت می شوم..شانه به شانه, نگاهت می ڪنم.چشمهایت رامی بندی ونفست راباصدا بیرون می دهـے. دردل می خندم ازنقشه هایـے کہ برایت ڪشیده ام.برای توڪه نه! برای قلبت درگوشَت آرام می گویم: _مهربون باش عزیزم!... یکبار دیگرنفست رابیرون می دهـے. عصبی هستے.این راباتمام وجود احساس می ڪنم.اما باید ادامه دهم. دوباره می گویم: _ اخم نڪن جذاب میشی نفس! این راکه می گویم یکدفعه ازجا بلند می شوی ،عرق پیشانی ات راپاک میکنی وبه فاطمه می گویـے: _ نمی خوای ازعروس عکس تکی بندازی!!؟؟؟ ازمن دور می شوی وکنارپدرم می روی!! فرارکردی مثل روز اول! اما تاس این بازی راخودت چرخانده ای! برای پشیمانـے دیر است... 🌴📚🌼📚🌴 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید.😊🌺 
گلچین نکته های ناب
#مدافع_عشق #قسمت16 ✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت شـــانــزدهــم (بــخــش دوم) فاطمه ه
✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت هــفــدهــم خم میشوم و به تصویرخودم در شیشه ی دودی ماشین پارک شده مقابل درب حوزه تان نگاه می ڪنم. دستـےبه روسری ام می ڪشم ودورش رابادقت صاف می ڪنم. دسته گلـےڪه برایت خریده ام را باژست دردست می گیرم و منتظر به کاپوت همان ماشین تکیه میدهم. امده ام دنبالت مثل بچه مدرسه ایا می دانم نمی خواهی دوستانت از این عقد باخبر شوند!ولی من دوست داشتم شیرینی بدهی آن هم حسابـے درباز می شود و طلاب یکےیکے بیرون می آیند. می بینمت درست بین سه،چهارتاازدوستانت درحالیکه یک دستت راروی شانه پسری گذاشته ای و باخنده بیرون می آیـے. یک قدم جلو می آیم و سعی میکنم هرطور شده مرا ببینی روی پنجه پا می ایستم و دست راستم را کمی بالا می آورم. نگاهت بمن می خورد و رنگت به یکباره می پرد!یک لحظه مکث می کنی و بعد سرت را می گردانی سمت راستت وچیزی به دوستانت می گویـے. یکدفعه مسیرتان عوض می شود. ازبین جمعیت رد می شوم و صدایت می زنم: _ آقا؟آقا سید؟ اعتنا نمیکنی ومن سمج ترمیشوم _ اقا سید!علی جان؟ یکدفعه یکی ازدوستانت باتعجب به پشت سرش نگاه میکند.درست خیره به چشمان من! به شانه ات می زند و باطعنه می گوید: _ آسیدجون!؟یه خانومی کارتون داره ها! خجالت زده بله می گویـے ،ازشان جدا می شوی و سمتم می آیـے. دسته گل راطرفت می گیرم _ به به!خسته نباشیدآقا!می دیدم که مسیر بادیدن خانوم کج می کنید! _ این چه کاریه دختر!؟ _ دختر؟منظورت همس... بین حرفم می پری _ ارع همسر!اما یادت نره سوری! اومدی آبرومو ببری؟ _ چه آبرویـے؟؟.خب چرا معرفیم نمی کنے؟ _ چرا جار بزنم زن گرفتم درحالی که می دونم موندنی نیستم!؟ بغض به گلویم می دود.نفس عمیق می کشم _ حالا که فعلا نرفتی! ازچی می ترسی!از زن سوریت! _ نه نمی ترسم!به خدا نمی ترسم!فقط زشته!زشته این وسط باگل اومدی !اصلا اینجا چیکار می کنی؟ _ خب اومدم دنبالت! _ مگه بچه دبستانی ام!؟..اگر بد بود مامانم سرویس می گرفت برام زودتراز زن گرفتن! ارحرفت خنده ام میگیرد!چقدربااخم دوست داشتنی تر می شوی.حسابی حرصت گرفته! _ حالا گلو نمی گیری؟ _ برای چی بگیرم؟ _ چون نمی تونی بخوریش!باید بگیریش (وپشت بندش می خندم) _ الله اکبرا...قراربود مانع نشی یادته؟ _ مگه جلوتو گرفتم!؟ _ مستقیم نه!اما.. همان دوستت چندقدم بما نزدیک میشود و کمی اهسته میگوید: _ داداش چیزی شده؟...خانوم کارشون چیه؟ دستت را باکلافگی درموهایت می بری. _ نه رضا،برید!الان میام و دوباره باعصبانیت نگاهم می کنی. _ هوف...برو خونه...تایچیز نشده. پشتت را می کنی تابروی که بازوات را می گیرم... ادامه دارد... 🌴📚🌴📚🌴 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید.😊🌹 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا