eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
331 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ روز شانزدهم چلّه به نیت فرج (دوشنبه) ▫️پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله: خدا به من فرمود: ای احمد! اگر تو نبودی آسمان‌ها را خلق نمی‌کردم. اگر علی علیه السلام نبود تو را خلق نمی‌کردم. اگر فاطمه سلام الله علیها نبود شما دو تا را خلق نمی‌کردم. 🔸عَنْ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَّهُ قَالَ: يَا أَحْمَدُ لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ لَمَا خَلَقْتُكَ وَ لَوْ لَا فَاطِمَةَ لَمَا خَلَقْتُكُمَا 📚 جنة العاصمة، علامه میرجهانی، ص۲۴۸. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃مرحوم آیت الله مجتهدی : ✅ دو چیز است که گناهان را نابود می کند : ۱- مریضی : 💠 حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود موعظه کردند و فرمودند: خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است. آدمی که تب می ‌کند کفاره گناهانش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید ، شکوه نکنید ، فایده مریض شدن این است که گناهان را نابود می کند. با شکوه و گلایه کردن اجر وثواب آن را از بین می برید . ۲- سجده : 💠 در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند. حدیث است که سجده گناهان را می ریزد ، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را می ریزاند . https://eitaa.com/Noorkariz
📚 غسل با بدن نجس 💠 سؤال: اگر انسان، عضوی از بدن را هم با نیتِ طهارت و هم با نیتِ غسل بشوید، آیا غسل او صحیح است؟ ✅ جواب: اگر عضو، نجس باشد باید پیش از غسل، آن را تطهیر کند سپس به نیتِ غسل بشوید.
✅ هفت تمرین عملی برای افزایش عزت نفس: 👈 یه دفتر مخصوص هدف گذاری برای خودت داشته باش 👈 توی این دفتر اهداف کوچیکی بنویس برای اینکه بهتر از قبلت بشی 👈 مدام به خودت یادآوری کن که قدم های الانت آیندتو میسازن 👈 گاهی بدون انتظار برای خوشی دلت به کسی که نیازمنده کمک کن 👈 به خودت یادآوری کن که میتونی بخاطر خیلی از چیزا خودتو ببخشی 👈 به خودت یاد آوری کن که برای هر چیز کوچیکی نیاز نیست معذرت بخوای 👈 وقتی یه نفر تحسینت کرد حتی برای چیزای کوچیک نگو بابا این که چیزی نیست، ازش بپذیر چون لایقشی ❄️💦⛄️❄️💦 https://eitaa.com/Noorkariz
خانمی طوطی ای خرید اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند. او به صاحب مغازه گفت این پرنده صحبت نمی کند . صاحب مغازه گفت : آیا در قفسش آینه ای هست ؟ طوطی ها عاشق آینه هستند ، آن ها تصویرشان را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند . آن خانم یک آینه خرید و رفت . روز بعد باز آن خانم برگشت طوطی هنوز صحبت نمی کرد . صاحب مغازه پرسید : نردبان چه ؟ آیا در قفسش نردبانی هست ؟ طوطی ها عاشق نردبان هستند. آن خانم یک نردبان خرید و رفت . اما روز بعد باز هم آن خانم آمد . صاحب مغازه گفت : آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد ؟ نه ؟ خب مشکل همین است . به محض این که شروع به تاب خوردن کند ، حرف زدنش تحسین همه را بر می انگیزد . آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت . وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد ، چهره اش کاملأ تغییر کرده بود . او گفت : طوطی مرد !!! صاحب مغازه شوکه شد و پرسید : آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد ؟!! آن خانم پاسخ داد : چرا ، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت آیا در آن مغازه غذایی برای طوطی ها نمی فروختند ؟!! هیچگاه علم را با خرد اشتباه نگیرید. علم به شما کمک می‌کند زندگی را بگذرانید، خرد کمکتان می‌کند زندگیتان را بسازید. https://eitaa.com/Noorkariz
یوم الله نهم دیماه.m4a
19.52M
🎤 جلسه نشست سیاسی ⭐ ماه ، یوم الله 🌷 نماد مکتب 🗳 ره آورد مشارکت قوی در 👈 امنیت ملی 🎙 غلامعلی کریمی
با سلام به چند نفر نیرو خانم جهت کار در کارگاه مونتاژ قطعه آبیاری قطره ایی واقع در کهریزسنگ . خ ولیعصر کوچه ۲۴ نیازمندیم . کار سبک و تمیز با محیط کاملا زنانه و عالی . ۰۹۱۳۸۳۲۷۴۶۸ https://eitaa.com/Noorkariz
رنگین❣ دوهفته ای از کلاسم میگذشت,تو قسمت سیاه قلم خیلی پیشرفت داشتم. ساره خیلی راهنماییم میکرد,تواین مدت خیلی باهم اخت شدیم,ساره برخلاف ظاهرش دختری ساده بود ,مال خودتهران نبود,ازشهرستان آمده بود,قصه ی زندگی پر دردی داشت,در۱۵سالگی ازدواج میکنه درنتیجه ادامه تحصیلش برباد میره,اما علاقه واستعداد زیادی درنقاشی داشته,بعداز سه سال زندگی مشترک و پراز تشنج,در۱۸سالگی از شوهرش جدا میشود وبرای گریز ازحرفهای خاله زنکی مردم به تهران, پیش داداش بزرگش میاید ودرحین اینکه دنبال کارمیگرده,تواین کلاس نقاشی هم شرکت میکنه,توهمین اوضاع با همکلاسیش,شکیلا,اشنا میشه ووقتی شکیلا از وضع زندگی ساره باخبر میشه,قول میدهد در رابطه باکار ساره با پدرش صحبت کند,پدر شکیلا,اقا بهزاد پزشک هستش وبا شنیدن قصه ی ساره,ساره رابرای منشی مطبش استخدام میکنه. ساره به دلیل بعضی اخلاقای زن داداشش,یک خونه ی جدامیگیره. اما چیزی که برام خیلی عجیبه ,اینه که,اپارتمان ساره بالا شهره ,نمیدونم یک حقوق منشی گری کفاف ,اجاره ی همچی آپارتمانی رادارد؟؟!!! امروز ساره وشکیلا باخوشحالی وارد کلاس شدند ,مثل اینکه فرداشب جشن تولد شکیلاست. شکیلا من رادعوت کرد وساره هم که انگار صاحب مجلس هست,اصرار رواصرار که من جشن بیام. خوب من نمیتونم که,باید به بابا ومامانم بگم.... به شکیلا گفتم:شب بهت خبر میدم اما ساره گفت:ببین فکرنیومدن راازسرت به درکن,من میام دنبالت هااا... اه نمیدونم چکارکنم... دارد.... 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده
رنگین❣ باهزارتافکر وارد خونه شدم. به مامان سلام کردم ویه بوسه هم از صورت مهدی که از سروکولم بالا میومد گرفتم وگفتم:داداشی گلم ,حوصله ندارم,شیطونی نکن... مامان:چی شده دختر؟وقتی که رفتی خوب بودی ,با کلاس نقاشی هم بهترمیشدی. چی شدی هااا؟؟ گفتم:هیچی مامان,یکی از دوستام جشن تولدشه ,دعوتم کرده. مامان:این که خوبه,کدوم یکی مامان؟؟ من:نمی شناسیش,توکلاس نقاشی باهمیم,اسمش شکیلاست,خونه شان بالاشهره,باباش دکتره.. مامان:اوه,اوه,اصلا توفکرش نرو,نمیخواد بری,به قول شما جوونا,گروه خونی پایین شهربه بالاشهرنمیخوره,یک بهانه بیار وکنسلش کن... من:نمیشه ماماااان,ساره خیلی اصرارداره,حتی گفت نیای خودم میام دنبالت. مامان:واه,ساره دیگه کیه؟ من:دوست مشترکمون باشکیلاست,منشی بابای شیکلاهم میشه. مامان:درهرصورت من که راضی نیستم,مطمینا بابات هم راضی نمیشه,اخه دخترم اونا جشن گرفتنشونم با ما فرق میکنه,اصلا صلاح نیست که بری.....تازه کادو راچکارمیکنی,فک میکنی مثل دوستت مریم,سروتهش بایک عروسک پونزده تومانی هم بیاد؟...... مامان راست میگفت اما ساره راچکارش کنم,بعدشم یه جورایی ته دلم میخواست برم خونه,زندگی وجشنهای بزرگان راببینم,بایدفکری میکردم. زیر تشک تختم را نگاه کردم,اخه یه جورایی قلک وبانک پس انداز من بود,هروقت سرخرید پول اضافه میاوردم یا بابا بهم پول توجیبی میداد,زیرتشک قایمش میکردم برای روز مبادا. چندتا هزاری یک ور,چندتا پنج هزاری و.... همه را روهم گذاشتم شد,۶۳هزار تومان,به نظرم خیلی بود دیگه,با ۵۰تومانش یک هدیه ی,شیک میخریدم و۱۳تومانشم برای مترو و... اومدم بیرون وگفتم,ماماااان هدیه را خودم یک کاریش,میکنم,توفقط بزارمن برم باشه؟ مامان:اولا اصلا صلاح نیست که بروی,درثانی منم که اجازه بدهم بابات اجازه نمیده. مامان توراجون مهدی,بزاربرم,به بابا بگورفته جشن تولد مثلا همین مریم,یانه زری دختر فاطمه خانم... مامان:من دروغ نمیگم. من:اصلا دروغ نگو ,بگو یکی از دوستاش که من نمیشناسم. مامان:از دست توووو,ولی بایدقول بدهی اولا زود بیای,درثانی اگر دیدی مجلسشون درشأن اعتقادات مانیست,سریع کادوت را بدی وبیای خونه... یک بوسه از گونه ی مامان گرفتم وگفتم: چششششم اول صبح پاشدم برم خریدکادو....همینجورکه توخیابون حیرون وسرگردون بودم,یکدفعه چشمم افتاد به یک عطرفروشی. آره خودشه,یه عطرخوشبوووو رفتم داخل,عطر از گرمی ۱۰۰۰داشت تا گرمی۵۰۰۰تومان من گرمی ۲۰۰۰را انتخاب کردم وبعدش رفتم سراغ یک ظرف شکیل که خودظرف, مثل یک دریا میموند که ته ظرف فک میکردی پراز سنگای رنگین هست وسرشم مثل الماسی اشکی شکل وآبی رنگ بود,خیلی ازش خوشم امد پرسیدم: آقا این چنده؟؟ پسره نگاهی کردوگفت:الحق که زیبا پسندید,قابل شمارانداره,پسندتون باشه باهم کنارمیایم,ده گرم ازاون عطره راگفتم بریزه داخل همون ظرف ومیخواست ظرف رابگذاره داخل جعبه ,روکرد به من وگفت:طرف دختره یاپسر؟؟پایین شهری یابالا شهری؟ با عصبانیت گفتم:اولا عطر دخترونه برای پسرنمیگیرند,بعدشم من اصلا اهل دوست دختروپسری واینجورهنجارشکنیها نیستم,دوستمم مال بالا شهره... فروشنده:بابا جوش نیار ,میدونستم چون به تیپ.وقیافت نمیخوره که ازاین اراذل باشی,شوخی کردم. اهسته پیش خودم گفتم:مرررض برو باعمه ات شوخی کن ,پسره ی اکبیری.. فروشنده یک دونه مارک که بند طلایی رنگی داشت ,آویزون کرد به سر شیشه ی عطر وگفت:برای پایین شهریا این مارکه, الکیه ,اما بالا شهریا همچی ذوق میکنن ومیگن واااای جنسش مارررکه خخححح,همه فروشنده ها ازاین سادگی سو استفاده میکنن وجنسشون را با ده برابر قیمت به خاطر همین یک ذره کاغذ که اسمش مارکه ,میفروشند,اما من برای شما آبجی گلم ,مجانی میزارم. خواستم پولش راحساب کنم ,گفت:۵۷ هزارتومان . منم بدون کل کل,۵۰هزارتومان گذاشتم رو میز وگفتم بیشترازاین ندارم.... خلاصه فروشندهه قبول کرد ومنم راهی خونه شدم,هنوز کلی کار داشتم,باید یه دوش میگرفتم ویه لباس انتخاب میکردم,بعدشم بامترو.تا یک جاهایی میرفتم وبعدازاون زنگ میزدم به ساره تا بیاد دنبالم,اخه ساره خودش ماشین داشت.... دارد ... 💦⛈💦⛈💦 نویسنده