eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
343 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 از امیرالمؤمنین نقل شده که ایشان فرمودند: خداوند خطاب به جبرئیل فرمود: مقدارى خاک از زمین بیاور تا خلقى جدید به وجود آورم که افضل موجودات و اشرف آنها باشد. جبرئیل به زمین آمد تا خاک بردارد، (طبق تذکر شیطان ) زمین نالید و او را به خداوند قسم داد که از آن خاک برندارد. ایشان هم برگشت داستان را گزارش  داد. بار دیگر میکائیل و بعد از او اسرافیل را فرستاد. باز زمین آنان را قسم داد، آنها هم با دست خالى برگشتند. براى بار چهارم ، عزرائیل را فرستاد که حتما از خاک زمین بردارد. او که خواست خاک بردارد، باز زمین ناله کرد و او را قسم داد و هر چه ناله و فریاد نمود، تاثیر نکرد. عزرائیل گفت : من از جانب خدا مأمورم تا کمى از خاک تو بردارم . او خاک را برداشت و برد که آدم را از آن ساختند. از این رو، خداوند قبض روح آدم علیه السلام و اولادش را به دست عزرائیل داد، از این جهت ناله و گریه آنها هنگام جان دادن آدم در دل او اثر نمى کند و او مأموریت خود را انجام مى دهد. وقتى آن خاک را با آب خالص و شور و تلخ و بى مزه ، مخلوط کردند و بعد از مدتى پیکر خاکى او را قالب زدند. شیطان قیافه او را مشاهده کرد و با خود گفت : این مخلوقى ضعیف است که از گل چسبنده به وجود آمده ، و توى او خالى است، چیزى که توخالى باشد احتیاج به غذا دارد و به این ترتیب مى توان او را گمراه و منحرف نمود. شیطان و قالب گلی آدم: بعد از آنکه خداوند قالب آدم (علیه السلام) را از خاک وآب ،سرشت واو را بوجود آورد ،آن قالب را مانند کوه عظیمی کناری گذاشت. شیطان وقتی وی آن قالب گلی را میدید از سوراخ بینی او  وارد و از عقب او خارج میشد و بادست برشکم او میزد ومیگفت : خداوند تو را برای چه چیزی خلق کرده ؟ مدت هزار سال به این وضع بود بعد از این مدت خداوند متعال از روح خود در او دمید حضرت عبدالعظیم حسنی نامه ای به امام محمد تقی (علیه السلام) نوشت که پرسیده بود :به چه علت غائط انسان بوی بدی میدهد؟ آن حضرت در جواب فرمود : وقتی خداوند حضرت آدم را خلق کرد جسد او بوی خوشی داشت زمانی که هنوز روح دراو دمیده نشده بود ملائکه وشیطان از آن میگذشتند ملائکه میگفتند :او برای امربزرگی ساخته شده است. اما شیطان از دهان او وارد میشد واز عقب او بیرون می آمد از این رو هرچه داخل شکم انسان شود بدبو وخبیث میشود . شیطان سجده نمى کند: وقتى خداوند به ملائکه خطاب کرد و فرمود: مى خواهم در روى زمین خلیفه و جانشینى براى خود قرار دهم ، ملائکه موافق نبودند. به خدا اعتراض کردند اما بعد از آن که خداوند جواب آنان را داد، تسلیم شدند. به ایشان خطاب فرمود: وقتى من خلیفه خود (آدم علیه السلام ) را خلق کردم و از روح خود در آن دمیدم ، همه شما در برابر او سجده کنید. بعد از آن که خداوند او را خلق کرد و ز روح خود در او دمید و روح به دماغ آدم رسید، به حرکت آمد و نشست ، عطسه اى زد و گفت : الحمدلله خداوند در جواب او فرمود: یرحمک الله. تمام ملائکه فرمان بردند و به سجده افتادند و مدتى در حال سجده بودند؛ ولى شیطان که آن زمان در صف فرشتگان بود، از روى خودخواهى و غرور به خداوند عرض کرد: خدایا! مرا از سجده کردن بر آدم معذور بدار. خداوندا! من تو را چنان سجده کنم که تا به حال هیچ ملک مقربى و نه هیچ نبى مرسلى سجده و عبادت نکرده باشد. خداوند در جواب او فرمود: مرا حاجت به عبادت تو نیست ، من از تو مى خواهم ، آن چه را که دستور مى دهم انجام دهى ، نه آن چه را تو مى خواهى ! سرانجام قبول نکرد و حسدى را که در قلبش بود ظاهر نمود. خداوند هم در مقام بازخواست از او فرمود: چه چیز تو را باز داشت از آن که سجده نکنى بر مخلوقى که من او را با دست قدرت و عنایت خویش آفریدم ؟! ... ١ ٤ ٢ص_٤٨ https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༺⃟• ✨ ‌ྃ﷽  ✨༺⃟• ‌ུྃ هر صبح دست ادب بر روی سینه می گذاریم و با افتخار عرضه می‌داریم: ما🌟 ✾࿐༅ ♥️ 🦋 ♥️ ༅࿐✾ پروردگارا وجودمان از آسیبهای ویرانگر تطهیر فرما و ما را از گزند این خصائص در دیگران ایمنی ببخش🤲🏻♥️ ┄┅══ 🌟🌷🌟 ══┅┄ ⏳━ لحظه‌شماری تا ظهور ذکر روز چهارشنبه ‌: یاحی‌یاقیوم ✅ نوزدهم مهر ۱۴۰۲ ✅ بیست و پنجم ربیع‌الاول ۱۴۴۵ ✅ یازدهم اکتبر ۲۰۲۲ ✨أللَّھُمَ‌صَلِّ‌؏َلی‌مُحَمَّد‌وَآلِ‌مُحَمَّدوَ؏َـجِّلْ‌فَرجھُمَ✨ https://eitaa.com/Noorkariz
#اخلاق_نیک #بدخواهی 🌟مولاامیرالمؤمنین حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند : هر که برای برادر خود چاهی بکند خودش در آن بیفتد ... 📚بحار _ ج ۷۷_ ص ۲۸۴ لعنت برظالمین بحق محمد وآل محمد 【الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج】 https://eitaa.com/Noorkariz
سلام سلام خبر 😉 خبر 😉 چه خبری 🧐 برنامه داریم چه برنامه ای🥰 🌼چهارشنبه های امام رضایی🌼 دخترای گل برای فردا کلی براتون برنامه داریم بازی و سرگرمی 🤩 مسابقه🤩 داستان 🤩 و امتیاز ویژه🤩 یادت نره تغذیه (نون و پنیر و خیار و گوجه یا هر خوراکی دیگه که دوست داری) با خودتون همراه بیارید 😋 🚫👈در ضمن هر کسی کارت نمازش رو نیاورده یادش نره بیاره👉🚫 زمان چهارشنبه ساعت ۱۵:۳۰ کانون فرهنگی نجمه خاتون مسجد جامع
داســتــان معنوی روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند تصمیم می‌گیرند کار جدید و سرگرمی تازه‌ای برای آن روز خود بسازند پس از مشورت با یکدیگر به این فکر می‌افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان تفریحی بکنند به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می‌گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی ره می‌افتد که در حال گذر بودند گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می‌بوسند و از ایشان تقاضا می‌کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی‌بینند ولی با خود می‌اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله‌های اصفهان می‌روند سرانجام به خانه‌ای می‌رسند و آنان از ایشان دعوت می‌کنند که به آن مکان وارد شوند به محض ورود ایشان زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم حضرت آیت الله بیدآبادی می‌گوید: به به! حاج آقا خوش آمدی صفا آوردی!! ایشان متوجه قضایا می‌شوند و قصد مراجعت می‌کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می‌گویند: چاره ای نداری جز اینکه امروز را با ما بگذرانی!!! آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه مزاحم می‌شوند و به ناچار داخل اتاق می‌شوند آن جماعت گمراه به ایشان دستور می‌دهند که در بالای اتاق بنشینند و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود در حالی که دایره‌ای یا تنبکی به دست داشته وارد اتاق می‌شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می‌چرخد جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می‌زنند زن مزبور در حال رقص گه گاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می‌نماید این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می‌گوید: در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می‌فرمایند: تغییر دادم به محض اینکه این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می‌شود آن جماعت به سجده می‌افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می‌زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می‌نماید در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم ↲حکایات عاشقان خدا، جلد اول https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💠کرامات زمانی که مجتبی تازه شهید شده بود، پدر یکی از شهدا آمده بود و دنبال شهید علمدار می‌گشت. گفت: «من چند وقت پیش در خواب دیدم جنازه‌ای را دارند می‌برند. گفتم: این جنازه کیه؟ یکی از تشییع ‌کنندگان گفت: این شهید علمدار ساری است. یکی از دوازده سرباز آقا امام زمان(عج) بود. دوازده تا سرباز مخلص در مازندران داشت که یکی علمدار بود که شهید شد. یازده تای دیگرش هنوز هستند. گفت: اتفاقاً خود امام زمان هم تشریف آوردند که با دست خودشان شهید را داخل قبر بگذارند.» علاوه بر این چندین بیمار از طریق شهید شفا پیدا کرده‌اند. مثلاً دختر دانشجویی از تبریز خودش می‌گفت: من سرطان داشتم و دکترها ناامید شده بودند و ساعت مرگم را تعیین کردند. یکی از بچه‌های مازندران در خوابگاه دانشگاه تبریز بود. عکس شهید علمدار را داشت. به من گفت: این شهیدی است که جدش خیلی معجزه دارد. اگر توسل به جدش بگیری حتماً شفا می‌گیری. من آن شب و چند مدت بعد هم، پشت سر هم خواب شهید علمدار را دیدم که می‌گفت: من برای تو جور می‌کنم که با دانشجویان بیایی شلمچه. وقتی برگشتی، شفا می‌گیری و همین هم شد. خیلی از این موارد پیش آمد. یکی خانم تهرانی بود که سرطان داشت و دکترها هم جوابش کرده بودند. تعریف می‌کرد که من تازه از تهران به ساری آمده بودم. شوهرم کارمند یکی از ادارات بود. سر قبر شهید آمدم و به جدش توسل کردم. در خواب شهید را دیدم که گفت تو سه روز دیگر شفا می‌گیری و همین هم شد و او هم یکی از مریدهای خاص شهید علمدار شده و الآن هم پس از ۴ سال راحت زندگی می‌کند. مهم و به ائمه اطهار است. اصل ایمان به خداوند است که باعث می‌شود اتفاقاتی بیفتد که خارج از تفکر انسان است. 💠آیا تکه کلام به خصوصی داشتند؟ – همیشه « » می‌گفت. و البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول می‌شدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک می‌کرد. از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریه‌ام گرفته بود. می‌خواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه‌مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان است. تا من زنده هستم به کسی نگو. 🌿🍁🍂🍁🌿 https://eitaa.com/Noorkariz
💠قوانین ده گانه برای نزدیکی به  💠 خداوندا ! اعتراف می کنم به این که قران را نشناختم و به آن عمل نکردم .حداقل روزی ۱۰ آیه قران را باید بخوانم ، اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم این ۱۰ آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم تاریخ اجرا : ۴/۵/۱۳۶۹ پروردگارا اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا خواندم و حواسم جای دیگری بود در نتیجه دچار شک در نماز شدم . حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید نماز قضای یک ۲۴ ساعت را بخوانم . تاریخ اجرا : ۱۱/۵/۱۳۶۹ خدایا اعتراف می کنم از این که مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشد.حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم روز بعد باید ۲۰ ریال صدقه و ۸ رکعت نماز قضا به جا بیاورم. تاریخ اجرا ۲۶/۵/۱۳۶۹ خدایا اعتراف می کنم از این که شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب پنج شنبه و شب جمعه باشد اگر به هر دلیل نتوانستم شبی را به جا بیاورم باید به جای هر شب ۵۰ ریال صدقه و ۱۱ رکعت نماز را به جا بیاورم . تاریخ اجرا : ۱۶/۶/۱۳۶۹ خدایا اعتراف میکنم به اینکه (خدا میبیند ) را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خود کار کردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبحهای جمعه سوره الرحمن را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد ۴ صبح زیارت عاشورا و یک جز قران بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آنرا در اولین فرصت به اضافه ۲ حزب قران بخوانم. تاریخ اجرا :۱۳/۷/۱۳۶۹ حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم باید به ازای هر صلوات ۱۰ ریال صدقه بدهم و ۱۰۰ صلوات بفرستم. تاریخ اجرا : ۱۸/۸/۱۳۶۹ حداقل باید در هر بیست و چهار ساعت ۷۰ بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم در بیست و چهار ساعت بعدی باید ۳۰۰ بار استغفار کنم و باز هم ۳۰۰ به ۶۰۰ تبدیل می شود. تاریخ اجرا : ۳۰/۹/۱۳۶۹   هر کجا که نماز را تمام میخوانم باید ۲ روز روزه بگیرم.بهتر است که دوشنبه و پنجشنبه باسد.اگر به هر دلیل نتوانستم این عمل را انجام دهم در هفته بعد باید به جای دو روز ۳ روز و به ازای هر روز ۱۰۰ریال صدقه بپردازم. تاریخ اجرا : ۱۹/۱۱/۱۳۶۹ در هر روز باید ۵ مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم روز بعد باید ۱۵ مسئله را بخوانم. تاریخ اجرا : ۱۴/۱/۱۳۷۰ در هر بیست و چهار ساعت باید ۵ بار تسبیحات حضرت زهرا (س) برای نماز های یومیه و ۲ بار هم برای نماز قضا بگویم.اگر به هر دلیل نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ۳ مرتبه این عمل را تکرار کنم. تاریخ اجرا : ۱۵/۳/۱۳۷۰ 🌹 🌿🍁🍂🍁🌿 https://eitaa.com/Noorkariz
💠زندگی نامه 🌷🌷 سیدمجتبی در یازدهم دیماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان ساری چشم به جهان گشود. در سن ۱۷ سالگی به عضویت بسیج درآمد و برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان منجیل رفت و پس از چندی با مسئولیت گروهان سلمان از گردان مسلم به کردستان، اهواز و هفت‌تپه منتقل شد.    سید با حضور در عملیات‌های کربلای ۱، کربلای ۵، کربلای ۸ و ۱۰، والفجر ۸ والفجر ۱۰ چندین بار مجروح شد. او در تاریخ ۱۷. ۴. ۱۳۶۶ ملبس به لباس مقدس سپاه شد و پس از پایان جنگ در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۵ کربلای ساری مشغول خدمت شد. سیدمجتبی بیشتر عمرش را وقف مداحی کرد. او با عشق به امام حسین (ع) و امام زمان(عج) و ارادت به امام حسن مجتبی(ع) همیشه به ذکر مدح و مصیبت این بزرگواران می‌پرداخت.  او در طول دوران دفاع مقدس بر اثر مجروحیت‌های مختلف طحال، بخشی از روده خود را از دست داد و به دلیل میگرن عصبی و میکروبی که در گلویش وجود داشت، هرسال تقریباً از اوایل زمستان به شدت بیمار می‌شد. سرانجام سید مجتبی در اوایل دیماه سال ۱۳۷۸ به دلیل جراحات شیمیایی در قسمت «ایزوله» بیمارستان بستری شد و در تاریخ 11 بهمن 1378 هنگام اذان مغرب بعد از یک هفته بیهوشی کامل چشم گشود و شهادتین را زمزمه کرد و بعد به شهادت رسید.🥀😢💔 🌹 https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بسیار مهم/ روایت حاج قاسم از توصیه مقام معظم رهبری به قرائت دعای جوشن صغیر در جنگ۳۳روزه با اسراییل 🔸اَلدُعا سِلاحُ المُومن/ دعا را بخوانید. 👈 جهت قرائت هرچه بیشتر مومنین برای یاری رزمندگان جبهه مقاومت منتشر کنید.
این، تصویر یکی از خانواده‌هایی هست که ا زیر بمبارون شهید شدن. همشون با هم. می‌دونین چرا همه با هم شهید شدن؟ پاسخ رو از متن زیر بخونین، که حرفای یکی از بچه‌های غزه است؛ ما توی غزه نه جای امن داریم نه پناهگاه هیچی! این ایام، روزی یک وعده غذا می‌خوریم. وقتی می‌خوان بمبارون کنن؛ همه اعضای خونواده کنار هم توی یه اتاق جمع میشیم. کسی بیرون نمی‌ره که اگه خونه‌مون بمبارون شد؛ همه باهم شهید شیم. یا همه با هم بریم، یا همه با هم زنده بمونیم. یکی قرآن می‌خونه یکی بچه‌هارو آروم می‌کنه یکی ذکر میگه خب شب‌های بمبارون خیلی ترسناکه؛ همه‌جا تاریکه، هیچ نوری نیست ولی با این وجود بازم نمیشه خوابید. صدای بمبارون حتی به خسته‌ترین چشم‌ها هم اجازه‌ی خواب نمی‌ده. این شب‌ها، زن‌هامون، همیشه عبا می‌‌پوشن. مبادا وقتی از زیر آوار درشون میارن، حجاب نداشته باشن. هیچ‌کس از چند دقیقه بعد خودش خبر نداره. هیچ‌کس نمی‌دونه چند دقیقه دیگه کدوم عزیزش زیر آواره. شمارو به حق امام رضا برامون دعا کنین💔 👆👆👆 خدایا چقدر این جماعت مسلمان فلسطینی مظلوم و بی‌پناه و بی یاورند.😭😭 الله علی القوم الظالمین الاسرائیل. العجل یا صاحب الزمان😭
📚آدم نادان و افلاطون روزی آدم نادانی كه صورت زیبایی داشت به افلاطون گفت: ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی. افلاطون گفت: عیبی كه بود گفتی و آ ن را به همه نشان دادی. اما آنچه كه دارم، همه هنر است، ولی تو نمی توانی آن را ببینی. هنر تو، تنها همین حرفی بود كه گفتی. بقیه وجود تو سراسر عیب و زشتی است. بدان كه قبل از گفتن تو، خود را در آینه دیده بودم و به زشتی صورت خودم پی برده بودم. بعد از آن سعی كردم وجودم را پر از خوبی و دانش كنم تا دو زشتی در یك جا جمع نشود. تو مردی زیبا رو هستی، اما سعی كن با رفتار و كارهای زشت خود، این زیبایی را به زشتی تبدیل نكنیم 🌸🌸🌸🍁🌿 https://eitaa.com/Noorkariz
همایش هوش مصنوعی پنجشنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲ 📌اخبار آموزش و پرورش شهرستان نجف آباد(با ما در روبیکا همراه باشید) 🆔 https://rubika.ir/newzeamozeshnj       روبیکا 🆔https://eitaa.com/nagmeduisf61 ایتا 🆔https://eitaa.com/meduisf61 ایتا 🆔 https://isf61-isf.medu.gov.ir سایت
نحوه استفاده از تخفيف و ثبت نام در همایش دنیای برنامه نویسی و هوش مصنوعی پنجشنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲، سالن شریعتی، نبش خیابان دانش نجف آباد، از ساعت ۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༺⃟• ✨ ‌ྃ﷽  ✨༺⃟• ‌ུྃ هر صبح دست ادب بر روی سینه می گذاریم و با افتخار عرضه می‌داریم: ما🌟 ✾࿐༅ ♥️ 🦋 ♥️ ༅࿐✾ آخر هفته که می‌شود، حجم کارها و اشتغالات هم نسبتا کمتر می‌شود. روزی که باید حواسمان باشد که برای دستبوسی و رسیدگی به پدر و مادرها دقت و وقت بیشتری صرف کنیم. پروردگارا ما را توفیق لذت بردن از نیکی به پدر و مادر عنایت بفرما 🤲🏻♥️ ┄┅══ 🌟🌷🌟 ══┅┄ ⏳━ لحظه‌شماری تا ظهور ذکر روز پنج‌شنبه ‌: لااله‌الاالله‌الملک‌الحق‌المبین ✅ بیستم مهر ۱۴۰۲ ✅ بیست و ششم ربیع‌الاول ۱۴۴۵ ✅ دوازدهم اکتبر ۲۰۲۲ ✨أللَّھُمَ‌صَلِّ‌؏َلی‌مُحَمَّد‌وَآلِ‌مُحَمَّدوَ؏َـجِّلْ‌فَرجھُمَ✨ https://eitaa.com/Noorkariz
✍خيلی وقت ها ديگران می توانند خوب و صميمی زندگی کنند اگر ما نزنيم!😊 🔶سه سال از زندگی زوج جوان ميگذرد عمه ميگويد: چطور قابلمه هايت اينقدر زود خش برداشته؟! ❌شوهر بعدا زنش را می کند که چرا مادرت برایت جنس خوب نخريده؟! 🔷يکی به شوهر می گويد: چطور اينهمه مدت با اخلاق تند همسرت ساخته ای؟! ❌شوهر پس از شنيدن اين سوال زنش را تحمل نمی کند و کارش با او به دعوا و مرافعه می کشد. 🔶به زن می گويند چقدر شوهرت شب ها دير به خانه می آيد؟! ❌زن پاپيچ شوهر می شود و شکاکانه می پرسد اين وقت شب کجا بودی؟! ✍و اين همچون پتکی اعصاب و روان خانواده را له می کند. 🙏🤫بياييد اينقدر از هم سوال نپرسيم، حرف اضافه نزنيم، توصيه های شخصی نکنيم نپرسيم همسرت کو؟ چرا تنها آمدی؟ اين مانتو را چند سال قبل خريدی؟ شوهرت چقدر حقوق می گيرد؟ دستپخت همسرت خوب است يا نه؟ پدر زنت چند ميليون جهيزيه داد؟ خانه تان چند متر است؟ این همه کار می کنی چرا ماشین مدل بالا نداری؟ حرف اضافه، زندگی ديگران را خراب می کند. پس حواسمان را جمع کنيم که کم، درست و به موقع حرف بزنيم! واقعا خیلی چیزها به ما مربوط نیست... https://eitaa.com/Noorkariz
داســتــان مـعـنــوی فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده: يكى از طلبه‌هاى حوزه نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملى بود روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهر حضرت علی علیه‌السلام عرضه می‌دارد: شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بی‌بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده‌ايد در حالیكه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم؟! شب اميرالمؤمنين عليه‌السلام را در خواب می‌بيند كه آن حضرت به او می‌فرمايد: اگر می‌خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى می‌خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدر آباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو: به آسمان رود و كار آفتاب كند پس از اين خواب دوباره به حرم مطهر مشرف می‌شود و عرضه می‌دارد: زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله می‌دهيد؟! بار ديگر حضرت را خواب می‌بيند كه می‌فرمايد: سخن همان است كه گفتم اگر در جوار ما با اين اوضاع می‌توانى استقامت ورزى اقامت كن اگر نمی‌توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى: به آسمان رود و كار آفتاب كند پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن كتاب‌ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش می‌رساند و اهل خير هم با او مساعدت می‌كنند تا خود را به هندوستان می‌رساند و در شهر حيدر آباد سراغ خانه آن راجه را می‌گيرد مردم از اينكه طلبه‌اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد تعجب می‌كنند وقتى به در خانه آن راجه می‌رسد در می‌زند چون در را باز می‌كنند می‌بيند شخصى از پله‌هاى عمارت به زير آمد طلبه وقتى با او روبرو می‌شود می‌گويد: به آسمان رود و كار آفتاب كند فوراً راجه پيش خدمت‌هایش را صدا می‌زند و می‌گوید: اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگی‌اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس‌هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد مراسم به صورتى نيكو انجام می‌گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى می‌شود فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند از شخصى كه كنار دستش بود پرسيد: چه خبر است؟ گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است، پيش خود گفت: وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است هنگامى كه مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت: آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ می‌شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه‌ از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم و همه می‌دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است، يكى از آنها را هم كه از ديگری زيباتر است براى او عقد می‌بندم و شما اى عالمان دين هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود پرسيد: شرح اين داستان چيست؟ راجه گفت: من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين عليه‌السلام شعرى بگويم یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم، به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود به شعراى ايران مراجعه كردم مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمی‌زد پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين علیه‌السلام قرار نگرفته است لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او درآورم شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟  راجه گفت: من گفته بودم به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند طلبه گفت: مصراع دوم از من نيست بلكه لطف خود اميرالمؤمنين عليه‌السلام است راجه سجده شكر كرد و خواند به ذره گر نظر لطف بوتراب كند به آسمان رود و كار آفتاب كند https://eitaa.com/Noorkariz