فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کالاهایی که تبدیل به موشک و گلوله میشوند تا جان کودکان غزه را بگیرند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
🎥 اعلام برائت کلیمیان اصفهان از اسرائیل | به نام ما کشتار نکنید
🍃🌹🍃
🔻امروز یهودیان اصفهان در اعتراض به جنایات رژیم غاصب صهیونیست تجمع برگزار کردند.
🔸جامعه کلیمیان اصفهان در این تجمع جنایات علیه مردم مظلوم فلسطین را محکوم کرده و خواستار پایان این کشت و کشتار شدند.
🔺پس از پایان این تجمع جامعه کلیمیان اصفهان به منظور اعتراض به اقدامات وحشیانه اخیر رژیم صهیونیستی به سمت استانداری اصفهان حرکت خواهند کرد.
#فلسطین | #طوفان_الاقصی
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚪در باز شود ناگهان
🌧باران ببارد ناگهان
☀️مهدی بیاید ناگهان
خیلی خیلی خیلی قشنگه 👌👌👌
✅سفارش می کنم همگی ببینید و به عشق آقاجان مهدی فاطمه عج برا دیگران هم بفرستین
💎اجر همگی با مادر پهلو شکسته
اللهم عجل لولیک الفرج صلواااات بفرستیم 🤲📿
https://eitaa.com/Noorkariz
✅نرگس درمانی
🌼هدیه پاییزی دیگه برای ما گلی زیبا و خوشبوست که خاصیت درمانی هم دارد.
بوها هم در درمان و هم در تحریک بیماری ها نقش دارند که کمتر به آنها توجه می شود.
🌼 بوییدن گل نرگس می تواند برای بهبود برخی سردردها، ترشحات پشت حلق، آبریزش بینی، اختلالات بویایی، تقویت #اعصاب و #ایمنی_بدن به ما کمک کند و برای این روزهای پر دود و آلوده هم پیشنهاد خوبی است.
https://eitaa.com/Noorkariz
زمانی که فرمانده بود ، یک عده پشت سر او حرف می زدند.
یک روز به او گفتم بعضی ها پیش دیگران بدِ شما را می گویند.
خیلی تو هم رفت!! ، از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم.
رو به او کرده و گفتم: محمد جان! زیاد به این قضیه فکر نکن!
گفت ، من از اینکه پشت سرم حرف می زنن ناراحت نیستم! ، من که چیزی نیستم؛ از این ناراحتم که چرا آدم های به این خوبی ، غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من رو می کنن ؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم؟!
سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم ، خدایا این کجاست و من کجا... !!!
🌹 سردارشهیدمحمد بروجردی
📓حکمت ۲۴
امام على عليه السلام :
رسيدن به فرياد ستمديده
و زدودن غم اندوهناك
از كفّاره هاى گناهان بزرگ است .
#حدیث_روز
https://eitaa.com/Noorkariz
حاج حسین یکتا:
خواهر من! برادر من!
اگه امام زمان (عج)
یه گوشه چشم نگاهت کنه،
کارِت کاره، بارِت باره!
بعدش تو فقط بشین کنار جوی
گذر ایام ببین...
#امام_زمان♥
#عکسنوشته 🌹
https://eitaa.com/Noorkariz
داســتــان مـعـنــوی
در یک شب زمستان که برف زیادی
میبارید و پاسی از شب گذشته بود
ناگهان صدای دق الباب در منزل شیخ
عبدالکریم حائری به صدا در آمد
کربلائی علیشاه خادم حاج شیخ رفت
در را باز کرد دید پیرزنی است میگوید:
از همسایههای کوچه پشتی هستم
شوهرم از درد دارد به خود میپیچد
نه زغالی برای گرم شدن کرسیمان داریم
و نه دوائی برای خوب شدن
خادم پیر با بیحوصلگی گفت:
مگر اینجا زغال فروشی یا دواخانه است
این وقت شب این چیزها پیدا نمیشود
برو فردا صبح بیا، سپس در را بست
و به اتاق برگشت
یک وقت متوجه شد دید حاج شیخ
روبرویش ایستاده است
ولی نگاههایش مثل همیشه نبود
پرسید با چه کسی صحبت میکردی؟
خادم ماجرا را شرح داد
حاج شیخ دگرگون شد گفت:
اگر فردای قیامت خداوند از تو بپرسد:
ای شیخ علی چرا نیازمند بینوائی را
در شب سرد زمستانی از در خانه رد کردی
حال آنکه خود در خانه گرم بودی
چه جوابی برای گفتن داری؟
اگر خداوند از من بپرسد
از پاسخ عاجز و درمانده خواهم شد
خادم سر به زیر کشید و به فکر فرو رفت
حاج شیخ فرمود: آیا خانه پیرزن را بلدی؟
عرض کرد بله توی کوچه پشتی مینشیند
حاج شیخ لباسش را به تن کرده گفت:
راه بیفت باید به خانه پیرزن برویم
این را گفت و به راه افتاد
خادم با عجله فانوس را برداشت
و کلاه پشمینش را روی گوشهایش کشید
و پیشاپیش حاج شیخ به راه افتاد
آن دو با کهولت سنشان با آن برف و سرما
کوچه ها را طی کرده به در منزل پیرزن
رسیدند
خادم دق الباب کرد
پیرزن در را باز کرد سلام کرده عرض کرد
آقا خدا طول عمرتان بدهد توی این سرما
این موقع شب اینجا چه میکنید؟
حاج شیخ با مهربانی پس از جواب سلام
فرمود: حال شوهرت چطور است؟
پیرزن طاقت نیاورد زیر گریه زد
و جواب داد هنوز هم مریض است
به دادمان برسید
رنگ از صورت حاج شیخ پرید
پیرزن در خانه را باز کرد
حاج شیخ زیر لب ذکری گفت
و وارد اتاق کوچکی شد
پیرمرد لاغر اندام زیر کرسی خاموش اتاق
از درد به خود میپیچید
حاج شیخ سلام کرد و روبروی او نشست
پیرزن با ذوق گفت:
نگاه کن مشهدی حاج شیخ عبدالکریم
به خانه ما تشریف آوردهاند
پیرمرد نالهاش را فروکش کرد
چشمهای سرخ شدهاش را به چهره
حاج شیخ خیره کرد و با درد سلام کرد
حاج شیخ پاسخش داد و پرسید
مشهدی چه کسالتی دارید؟
پیرمرد دستهایش را روی دلش گذاشت
پیرزن گفت: آقا اتاقمان سرد است
دوائی هم برای او نداریم
دو سه روزی است او دل درد دارد
و از غروب امروز حالش بدتر شده است
حاج شیخ دست پر مهرش را بر پیشانی
پیرمرد گذاشت بعد به خادمش گفت:
هر چه زغال در خانه داریم بردار
بعد به خانه دکتر برو و هرچه زوتر
دکتر را همراه خود بیاور
خادم از اتاق بیرون رفت
شب از نیمه گذشته بود که خادم همراه دکتر
به درون اتاق وارد شدند
دکتر با تبسم سلامی کرد
خادم کیسه زغال را به دست پیرزن داد
پیرزن صورتش روشن شد آن را با خوشحالی
گرفت و به سراغ منقل خاموش زیر کرسی رفت
دکتر پیرمرد را معاینه کرد و دواهائی را که
با خود آورده بود به او خورانید
بعد نسخه ای نوشت و آن را به دست خادم
داد و گفت: فردا صبح دواها را برایش
تهیه کن تا حالش کاملاً خوب شود
پیرزن منقلش را که پر از زغالهای سرخ
آتشین بود زیر کرسی گذاشت
کرسی پر از گرما شد
لحظات بعد به همراه حاج شیخ
و خدمتکار دکتر را تا در اتاق بدرقه کرد
و دکتر خداحافظی کرده رفت
حاج شیخ با مهربانی پیشانی پیرمرد را
بوسید آنگاه از پشت کرسی بلند شد
با خادم از پیرمرد و پیرزن خداحافظی کردند
و رفتند
در بین راه حاج شیخ از خادم پرسید:
روزانه چقدر نان و گوشت برای خانه ما
خرید میکنی؟
خادم پاسخ حاج شیخ را گفت:
حاج شیخ ایستاد و رو به او کرده گفت:
از فردا نان و گوشت خانه را دو قسمت کن
یک قسمت آن را برای خانه پیرمرد
و قسمت دیگرش را برای خودمان بگذار
حاج شیخ دیگر چیزی نگفت
و به راه خود ادامه داد
https://eitaa.com/Noorkariz
⭕️همانطور که انتظار میرفت، فوت خانم #آرمیتا_گراوند جامعهی ما را به شوک فرو نبرد و حاشیههای زیادی ایجاد نکرد!
🔹عوامل زیادی در این پدیده دخیلاند که شاید ۳عامل مهم به این شرح باشد:
1⃣؛ فراگیر و تبیین کردن روایت اول برای مردم به وسیلهی دوربینهای مترو، که باورپذیری روایت درگیری در مترو که رسانههای معاند راوی آن بودند را به صفر رساند!
2⃣؛ گردانهای سایبری اسرائیل که در شرایط جنگی هستند و باید چهره و جنایات اسرائیل را در دنیا تطهیر کنند و اسرائیل را در جایگاه مظلوم قرار دهند و نتوانستند وقت چندانی برای سیاهنمایی در این موضوع بگذارند!
3⃣؛ پدر و مادر آزادهی این دختر خانم که نخواستند از آب گلآلود ماهی بگیرند و با بازگو کردن حقیقت جلوی خیلی از سواستفاده ها را گرفتند!
https://eitaa.com/Noorkariz