همیشه نور رو ته تونل نمی بینی:»

امشب خمیر بازی خریدم. و باید بگم خیلی کار با خمیر بازی سخته🥲 قرار تمرین کنم تا یک انیمت استاپ موشنی راجب یک گربه بچه بسازم.

به این نتیجه رسیدم که اسکلت سازی کنم‌ . خمیر بازی ها رو حالت پوست روی اسکلت ها بزارم .

فکر نمی کردم خوب در بیاد چون استخون گذاری بدی داشتم ولی خلاف انتظارم خوب شده⁦⁦ʘ⁠‿⁠ʘ⁩ این هاپو قرار نقش رفتگر شهر رو داشته باشه. شایدم نگهبان شهر🌱.. بعد ساخت اسکلت بدن تصمیم می گیرم کدوم نقش رو ایفا کنه

دل جوان ، زمین خالی از کشت و کاریست که هر بذری در آن بپاشند، می پذیرد و می رویاند.‌.🌱

خوشبختی سراغ کسایی میره که بلدن بخندن¡

گاهی جای یک چیز همیشه خالیست.. نمی‌دانی کجاست تا آن جا را پر کنی و نه ، می دانی چیست! شبیه همون لحظاتی که دلت گیر یک آسمان ابری افتاده و هعی می گیردُ می گیرد... بی آنکه بدانی برای چیست.

شکل مشخصی ندارد.. ولی بیشتر اوقات شبیه به یک حفره حسش می کنی. و گاهی وجودت را. بیشتر اوقات که حفره ست به تاریکی می ماند‌. تاریکی که در آن تجلی رنگ سبزِ درخشان است. رنگ ذوق و شوق که در اعماق وجودت می رقصد و می رقصد. رقصی از جنس امواج منظم و پر شور دریا. امواجی که در دلت بالا پایین می شود و ذوق خود را در دست و پایت و گاهی در صورتت نشان می دهد. درست همان اعماقی که در تاریکی می بینی. بدون پیدا بودن مبدأ و مقصد..

آن رنگ آن جاست که بگوید تا هر وقت حفره تاریکی درونت است اونم آنجاست! و تو می توانی در آن گرفتگیِ آسمانی که اسیر شدی بر روی صندلی بنشینی و به تماشای آن در بیای تا امواج درخشان در دلت به رقص در بیایند.. دلنوشته _صندلی که همیشه خالی ماند

یه entj اگر غذای ایرانی بود میشد کباب کوبیده، طوری که طرز تهیه ‌اش زمان بره اما بوش و طعمش هر کسی رو مست میکنه:»