محبوبم،
بالاخره جاگیر شدم، اینجا همه در جنبوجوش هستند و هوا آنقدر سرد است که سگ هم دوام نمیآورد.
اینجا با دوستانی نیز آشنا شدم، ما به فرمانده سختگیر و رو مخمان میخندیم، غذاهایمان را قسمت میکنیم و از خانواده حرف میزنیم.
متاسفانه نمیتوانم زیاد برایت نامه بنویسم، درون نامه، یک پوکه گلوله میذارم تا همانگونه که دوست داشتی به گردن بیندازی.
دوستت دارم، فلیکس.
https://eitaa.com/station_34/18224
ای وااای، خیلی بد شد که.😰
هیچ راهی وجود نداره فقط باید دعا کنی که یا مامورهای بین جهانی پیدات کنن یا روح ازت خسته بشه بره🥺