به من خیره شوید، مرا تحقیر کنید، با نگاهتان مرا خُرد کنید.
مگر اولین بارتان است؟ مگر اولین بار است که به افکار میخندید و روی اعتقاداتم پا میگذارید؟
نالهی من از فقر است، از حسرت چیزهایی که دیگران دارند و من ندارم.
نالهی من از عشق است، که باعث شد پدر و مادرم اول به هم برسند و حالا خشمشان را سر من خالی کنند.
نالهی من از مرگ است، که افرادی که دوست دارند خود را میکشند و غم برای مل میگذارند.
نالهی من از جهل است، که آدمیان هر آنچه میبینند انجام میدهند و هر کاری میخواهند میکنند و در آخر غصهی جهان نابود شدهی خویش را میخورند.
نالهی من از خودم است، که مثل دیگران نیستم.
گریه خیلی قلدره، بزرگ و قوی به خاطر همین اجازه نمیده بغض از گلو بالاتر بیاد و خودشو روی صورت نشون میده.
ما هزار نوع بغض داریم، اما حقیقت اینه همشون یکین، فقط از فرط فشار، هر بار یک جور به گلو مشت میزنن و تقلا میکنن.