شماره "۱"
محبوبم، بالاخره جاگیر شدم، اینجا همه در جنبوجوش هستند و هوا آنقدر سرد است که سگ هم دوام نمیآورد.
عشق من،
از وقتی نامهات به دستم رسید سر از پا نمیشناسم. خدای من... یعنی واقعا پسر دار شدم؟ الان یک پدرم؟ باورم نمیشود، گویی همین دیروز بود که به من گفتی داخل رحمت فرشته تشکیل شده است و حالا میگویی فرشته را بغل کردی؟
اما... کاش نمیگفتی، حالا دیگر چگونه میان این سربازان بجنگم؟ چه کسی را در آغوش بگیرم و کجا فریاد بزنم پدر شدهام؟
تنها دلیلی که میتوانم دوری را تحمل کنم این است که تکتک آلمانیها را با دست خویش به قتل برسانم، تا که وقتی پسرمان بزرگ شد، دنیا درون صلح فرو رفته باشد.
در نامه بعدی بگو نام پسرمان را چه گذاشتی.
پدر فرزندت (خدای من چه حس خوبی دارد)، فلیکس
هرگز نباید به کسی که در زندگی چیزی را
بیش از اندازه دوست ندارد ، اعتماد کرد .
📚_ برندگان
شماره "۱"
هرگز نباید به کسی که در زندگی چیزی را بیش از اندازه دوست ندارد ، اعتماد کرد . 📚_ برندگان
مثلا من کتاب خوندن رو بیش از اندازه دوست دارم.
شماره "۱"
مثلا من کتاب خوندن رو بیش از اندازه دوست دارم.
یا صدای به هم خوردن قاشق چنگال ها