eitaa logo
شماره "۱"
143 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
و او پرسید: آرس، آیا به خاطر جنگ‌هایی که شروع کردی و تمام آن جان‌هایی که گرفتی، عذاب وجدان نداری؟ آرس فقط خندید. ای خدای جنگ، به ما قدرتی برای پیروزی در جنگ‌ها دِه. مردی با پالتوی بلند، ریش منظم و کوتاه و کلاه لبه‌دار جلوی یک قبر درون قبرستان خالی ایستاده بود. روی قبر عکس پسر نوجوانی دیده می‌شد که با ذوق می‌خندید، قبر خاکستری بود و بالایش نهال سیب به چشم می‌خورد. مرد پسر را نمی‌شاخت، اما اینجا جایی بود که مردگان جنگی را دفن می‌کردند و مرد هر روز به آنجا می‌آمد. کسی نمی‌دانست چرا، چون مرد نه حرفی می‌زد و نه اشکی می‌ریخت، برخی‌ها می‌گفتند او فرمانده ارتش آمریکا است و به خاطر سربازانش احساس ناراحتی دارد. ناراحتی؟ فکر نمی‌کنم مرد چیزی ازش بداند. مرد دیگری با هیکل بزرگ، کاپشن سبز ارتشی و موهای فرفری به کنار مرد قبلی آمد، این اولین بار بود که چنین اتفاقی می‌افتد. مرد دوم یک دست را در جیب کرده بود، دست دیگرش پنهان بود... یا شاید هم اصلا وجود نداشت. او به مرد اول گفت:《پس درسته، فرمانده یوتونِ بی رحم، آخرین روز‌های کاری رو با نگاه کردن به قبر جنگنده‌های مرده می‌گذرونه. چه بلای سرت اومده؟》 فرمانده یوتون گفت:《دلم تنگ شده.》 مرد یک دست آهی کشید و گفت:《منم همینطور رفیق، منم همینطور. کجاست اون روز‌هایی که خدای تیرِ بی‌باک دستش را درون دهان فنریر کرد تا بقیه آن را ببندند، کجاست؟ 》 فرمانده یوتون گفت:《دلم برای بی وجدانی تنگ شده، نه گذشته. نمیدونم این روزا چه اتفاقی داره سرم میاد، حس گناه می‌کنم. حس می‌کنم یه آدم عوضی و مزخرفم. و این در صورتیه که من اصلا آدم نیستم.》 تیر روی صندلی کنار قبر نشست و با تمسخر گفت:《خدای جنگ، عذاب وجدان داره. عذاب وجدان داره چون جنگ‌های زیادی راه انداخته.》 فرمانده یوتون با خشم گفت:《می‌دونی این پسر چند سالشه؟ اون فقط پانزده سالشه تیر، پانزده.اون به جای اینکه تفنگ دستش بگیره باید قلم دستش می‌گرفت، می‌دونی مادرش وقتی مُرد به رسانه‌ها چی گفت؟ گفت که پسرش رویا داشت تو المپیک شطرنج مدال بیاره، می‌گفت پسر برای خودش نابغه بود. اما رفت بجنگه چون حس می‌کرد باید این کار رو کنه. می‌دونی برای کجا جنگید؟ برای فلسطین. برای همونجایی که ما ها هر کاری برای نابودیش می‌کنیم. این کار رو کرد چون عذاب وجدان داشت، برای مردم و کشوری که یه بارم از نزدیک ندیده بود》او فریاد زد:《و همش تقصیر ماست. تقصیر ماعه که اون مدرسه رو تموم نمی‌کنه، مدال طلا نمی‌بره، عاشق نمیشه، تقصیر ماست که تنها چیزی که از یه پسر نوجوون باقی مونده چهارتا استخونه.》سپس شکست، روی زمین نشست و درون خود گریه کرد. چه کسی می‌داند؟ شاید خدایان علاوه بر وجود داشتن، دلشون برای انسان‌ها هم بسوزد. قسمت پنجم
قسمت بعدی ۶۰ تایی، شما بگید از کدوم خدا🙃
هدایت شده از "کنج‌خلوت‌‌یک‌نویسنده"
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_Charlie_
شماره "۱"
_Charlie_
لعنت به تو نیل، گفتم اسم من نوآندا ست.
می‌تونم‌تا ابد برای این فیلم و کتاب، که هر دو یه شاهکار بودن گریه کنم، گریه کنم و عاشقش باشم😭
کتابخانه طلسم شده جنگل افکار چرا کانالت نیستتت😰😰
هدایت شده از "کنج‌خلوت‌‌یک‌نویسنده"
علاقه من به این شاهکار اونقدر عمیق و وصف ناپذیره که میتونم با تمام جملاتش زجه بزنم.. صدای چارلی تو گوشم پیچید؛ Todd, Neil is dead... نیل نیل.. نیل تا ابد تو قلبم میمونه..
من خوب بودم من واقعا خوب بودم
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌تونید به من بگید: اوه کاپیتان، کاپیتان من
کلی عکس از انجمن شاعران مرده دارم😭