eitaa logo
شماره "۱"
143 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
تث یه دختر نوجوانه که تو خانواده‌ای بزرگ شده که همه قهرمانن، اون همیشه بهترین بوده، بهترین نمره ها بهترین خواهر بزرگ برای سه برادرش و بهترین دختر برای والدینش، پدر آتش نشان و مادر قابله. شخصیت بزرگ تث توی داستان، پشیمونی اون از اینه که توقعات رو از خودش بالا برده و همیشه بهتر از از هم‌سناش بوده، چون وقتی عاشق شد و کاری رو کرد که همه ی نوجوان‌ها می‌کنن، پدر و مادرش جوری برخورد کردند انگار چه کار اشتباهی کرده بود. تث یه دختر خجالتی، باهوش و مهربونه، اون عاشق وکیل شدنه و اهل شهر هد هست. برای رز آبیِ in out if the blue
لئو بعد از اتفاقی که برای مایا، خواهرش افتاد به کلی تغییر کرد. چیزی درون خودش کشف کرد که خشم نام داشت، هجوم آدرنالین و باعث می‌شد با فوران، آروم بشه. کارهای دیوانه بار کرد، عضوی از پک‌ها شد و از هر فرصتی برای فوران کردن استفاده کرد، و وقتی توانایی این کار رو نداشت به بازی کردن روی آورد. شلیک کردن، گرفتن دکمه‌های پلی‌استیشن، فشردن دکمه‌ها، باعث می‌شد آروم بشه. کسی زخم‌های متعدد روی دست‌هاش رو ندید، خشم درونش رو ندید اما اون به خاطر ظلمی که اتفاق افتاد، هر جوری می‌خواست خودش رو ثابت کنه. برای گیمر جهان زیرین از پیوندگاه هستی‌ها
آمات پسر فاطمه‌ست، تو محله فقیر نشین زندگی می‌کنه و سرسام‌ آور‌تربن سرعت روی یخ رو داره. اون اول از همه وارد یخ شد و آخر از همه بیرون آمد، از درد بالا آورد و تا مرز از حال رفتن رفت اما تسلیم نشد چون می‌خواست به جایی برسه چون می‌خواست مادرش رو پس تمام فداکاری‌هایش به زندگی آرومی برسونه. اون با تمام پیامد‌هاش پای شهری که حتی برای خودش نبود موند و از کسی که حقش بود دفاع کرد، با تمام آسیب هایی که بعدش بهش رسید. بار امید های سنگین شهر بر روی شونه‌هاش تقریبا به مرز دیوونگی کشوندتش ولی پس از تمام این‌ها باز هم ادامه داد، تا تونست به جایی برسه. آمات جایی به دنیا اومده بود که هیچ یخی در آن به چشم نمی‌خورد اما روی یخ بهترین شد، شیری میان خرس‌ها برای دختر بزرگه‌ی هادس از پیوندگاه هستی‌ها
مایا دختری عاشق موسیقی و هنره، با اخلاقیات آروم و ملایم و دختری که یک بار عاشق شد. اتفاقی که بعدش افتاد باعث شد دیگر هیچگاه به فکر عاشق شدن نیوفتد و پس از آن بود که تصمیم گرفت زندگی‌اش رو با تلاش برای رسیدن به هدفش جلو ببره. اون مورد قضاوت و توهین‌ها و تحمت‌های بسیاری قرار گرفت، وقتی دختر یک بازیکن هاکی باشی، یاد می‌گیری چگونه زندگی کنی و بجنگی، چه روی یخ چه بیرون آن. مایا در طول زندگی با همه‌ی قضاوت‌ها جنگید و با موسیقی دنیاش رو قشنگ‌تر کرد. برای پریِ عمارت کریستالی
کایرا یه وکیل فوق‌العاده‌ست که همیشه با ذهنیت: من کافی نیستم زندگی می‌کنه. اون همسر پیتره و در هر شرایطی کنارش بوده، با عشق پیتر به هاکی کنار اومده و کارش رو محدود کرده جون خانواده براش مهم بوده. اما گاهی چیزی از دست ما در میره. و وقتی چیزی از دست کایرا در رفت اون تقریبا نابود شد، چون برای اولین بار نتونست با وکالت حق کسی رو بگیره. کایرا برای خانواده‌اش هرکاری کرد و در برابر همه جنگید، کسی که با قلب درک نشده به همه کمک کرد. برای کایرون مونثِ اردوگاه دورگه‌ها شعبه سوگورو
آنا یه رفیق بود، یه دوست خوب. اون سختی‌های زیادی کشیده بود اما هیچگاه تسلیم نشده بود و همیشه با روحیه خوب و خنده‌های بلند قدرتش را نشان می‌داد. آنا کنار مایا بود، دست مایا را گرفت و در برابر نه تنها کل شهر بلکه کل دنیا ایستاد تا از مایا طرفداری کنه. آنا دختر سرسخت یه شکارچیه، می‌تونه چشم بسته تو جنگل راه بره، شجاعه، با تفنگ کار می‌کنه و می‌تونه در هر شرایطی حتی توی قبرستون‌ها نوشیدنی پیدا کنه. اون کله خراب ترین و احمق‌ترین آدم دنیاست. اون مثل توعه ایگی، مرسی که رفیقمی. برای yggdrasil همیشه سبز
بوبو پسری عظیم الجثه‌ست که هاکی بازی کردنش افتضاحه. و توی شهر هاکی این به معنای باخت بزرگی برای یک پسره، بوبو مثل پدرش یه تعمیرکاره، حرف و مشکلات ماشین‌ها رو می‌فهمه و آشپزی می‌کنه، اون پسری با هیکل بزرگ و مهربون‌ترین آدمی هست که میشه پیدا کرد، پسری که در عاشق شدن فقط عشق را می‌داند و ساده ترین و بی تکلف ترین است. اون یه رفیق واقعیه و از مادرش یاد گرفته چگونه خانواده مهم‌ترین چیزه. بوبو مثل صخره در برابر سختی‌ها ایستاد و خم به ابرو نیاورد چون بقیه به او نیاز داشتند، و هیچکس هیچگاه نفهمید در دل او چه می‌گذر، بهترین برای دیگران، غمگین ترین برای خود. برای روباه آتشین از ایستگاه 34
ژینت فقط یه معلم ساده توی یه شهر پیچیده بود. ژینت میان خرس‌های نوجوان بیورن استاد کلی مسخره شد و بهش تیکه انداخته شد اما اون با قلب عمیقش، بخشید و بار ها به همونا کمک کرد. موقعی که شهر مایا رو قضاوت کرد ژینت درک کرد و وقتی لئو به خاطر تسلیم نشدن کتک خورد، کمک کرد. وقتی بنی فرار کرد سکوت کرد و در خفا به دانش‌آموزانش کمک کرد. ژینت با آموزش هنر های رزمی توی یه زیرزمین کوچیک به آنا و مایا و مخصوصا آنا هدف داد، و به حرف‌های کسانی که می‌گفتند هنر های رزمی وحشیانه‌ست گوش نکرد، انگاری این شهر وحشی نبود. ژینت یه معلم بود. برای کتابدارِ کافه کتاب
بنیامین اوویچ معروف به بنی. نمیدونم باید راجع بهش چی بگم. چون تو اون رو خوندی و شناختی و حتما درک می‌کنی که کلمات توانایی به دوش کشیدن توصیفات اون رو ندارن. شماره ۱۶ بیورن استاد، پسری با قلب وحشی و چشمان غمگین. خطرناک‌ترین روی یخ و تنهاترین در دنیا، تو برای من اون هستی. برای اودیسه مونث، هیچکس
الکساندر همیشه به خاطر مادرش بازی می‌کرد. و همیشه هم به خاطر قانون شکنی از تیم بیرون انداخته می‌شد، مسئله این بود که الکساندر برای بردن بازی می‌کرد، در حالی که از او می‌خواستند با تیم همکاری کند آن هم وقتی موقعیت دارد. هیچکس او را درک نکرد تا وقتی شر مربی جدید باشگاه هاکی بیورن استاد به سراغش آمد، و ازش فقط یک چیز خواست: برنده بشه پس الکساندر به بیورن استاد اومد و همون اول به خاطر اینکه از کلان شهر اومده بود، لقب بیگ سیتی گرفت. بیگ سیتی تازه وارده، اما چیزی برای احیای هاکی بیورن استاده برای کرم کتابِ خوشبخت چون دیگه بدبخت نیست
آلیشا یه دختر بچه چهارساله که مثل تمام کودک ها برای همه چیز ذوق داره، اون استعداد بعدی بیرون استاده و توی هاکی فوق‌العاده‌ست. آلیشا یه دختر بچه شیرین و پر از سواله که توی خانواده ی خیلی بدی بزرگ شده، اما دخالت پک‌ها باعث شده که از جایی به بعد تنها کبودی آلیشا به خاطر هاکی باشد. همه آلیشا رو دوست دارن، از بنی گرفته تا مربی قدیمی تیم، سونه. آلیشا با چهار سال سن و ذهنی پر از رویا هر روز کنار سونه با نود و خورده‌ای سال سن و بازنشستگی و ذهنی پر از تجربه تمرین می‌کنه. برای دختر رنگین کمان از کلمات ستاره‌ای
نوازنده باس یکی از نقاشی فرعی توی کتاب اوله که پیامد‌های بودنش تا سه کتاب هستن. نوازنده باس شخصیت آروم و ملایمی داره که هیچگاه نامش رو نشده، در آخر کتاب اون باعث فروکش کردن درد و رنج‌ها بنی میشه و کنار اون اسکیت روی یخ رو یاد می‌گیره، بودن اون باعث میشه چند نفر متوجه راز بنی بشن. نوازنده باس با اینکه نقش زیادی نداشت اما آثار بودنش حس می‌شد و مخصوصا برای بنی خیلی مهم بود. برای پوسایدون مونثِ از آن سوی تاریکی