eitaa logo
شماره "۱"
151 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
4 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
کایرا یه وکیل فوق‌العاده‌ست که همیشه با ذهنیت: من کافی نیستم زندگی می‌کنه. اون همسر پیتره و در هر شرایطی کنارش بوده، با عشق پیتر به هاکی کنار اومده و کارش رو محدود کرده جون خانواده براش مهم بوده. اما گاهی چیزی از دست ما در میره. و وقتی چیزی از دست کایرا در رفت اون تقریبا نابود شد، چون برای اولین بار نتونست با وکالت حق کسی رو بگیره. کایرا برای خانواده‌اش هرکاری کرد و در برابر همه جنگید، کسی که با قلب درک نشده به همه کمک کرد. برای کایرون مونثِ اردوگاه دورگه‌ها شعبه سوگورو
آنا یه رفیق بود، یه دوست خوب. اون سختی‌های زیادی کشیده بود اما هیچگاه تسلیم نشده بود و همیشه با روحیه خوب و خنده‌های بلند قدرتش را نشان می‌داد. آنا کنار مایا بود، دست مایا را گرفت و در برابر نه تنها کل شهر بلکه کل دنیا ایستاد تا از مایا طرفداری کنه. آنا دختر سرسخت یه شکارچیه، می‌تونه چشم بسته تو جنگل راه بره، شجاعه، با تفنگ کار می‌کنه و می‌تونه در هر شرایطی حتی توی قبرستون‌ها نوشیدنی پیدا کنه. اون کله خراب ترین و احمق‌ترین آدم دنیاست. اون مثل توعه ایگی، مرسی که رفیقمی. برای yggdrasil همیشه سبز
بوبو پسری عظیم الجثه‌ست که هاکی بازی کردنش افتضاحه. و توی شهر هاکی این به معنای باخت بزرگی برای یک پسره، بوبو مثل پدرش یه تعمیرکاره، حرف و مشکلات ماشین‌ها رو می‌فهمه و آشپزی می‌کنه، اون پسری با هیکل بزرگ و مهربون‌ترین آدمی هست که میشه پیدا کرد، پسری که در عاشق شدن فقط عشق را می‌داند و ساده ترین و بی تکلف ترین است. اون یه رفیق واقعیه و از مادرش یاد گرفته چگونه خانواده مهم‌ترین چیزه. بوبو مثل صخره در برابر سختی‌ها ایستاد و خم به ابرو نیاورد چون بقیه به او نیاز داشتند، و هیچکس هیچگاه نفهمید در دل او چه می‌گذر، بهترین برای دیگران، غمگین ترین برای خود. برای روباه آتشین از ایستگاه 34
ژینت فقط یه معلم ساده توی یه شهر پیچیده بود. ژینت میان خرس‌های نوجوان بیورن استاد کلی مسخره شد و بهش تیکه انداخته شد اما اون با قلب عمیقش، بخشید و بار ها به همونا کمک کرد. موقعی که شهر مایا رو قضاوت کرد ژینت درک کرد و وقتی لئو به خاطر تسلیم نشدن کتک خورد، کمک کرد. وقتی بنی فرار کرد سکوت کرد و در خفا به دانش‌آموزانش کمک کرد. ژینت با آموزش هنر های رزمی توی یه زیرزمین کوچیک به آنا و مایا و مخصوصا آنا هدف داد، و به حرف‌های کسانی که می‌گفتند هنر های رزمی وحشیانه‌ست گوش نکرد، انگاری این شهر وحشی نبود. ژینت یه معلم بود. برای کتابدارِ کافه کتاب
بنیامین اوویچ معروف به بنی. نمیدونم باید راجع بهش چی بگم. چون تو اون رو خوندی و شناختی و حتما درک می‌کنی که کلمات توانایی به دوش کشیدن توصیفات اون رو ندارن. شماره ۱۶ بیورن استاد، پسری با قلب وحشی و چشمان غمگین. خطرناک‌ترین روی یخ و تنهاترین در دنیا، تو برای من اون هستی. برای اودیسه مونث، هیچکس
الکساندر همیشه به خاطر مادرش بازی می‌کرد. و همیشه هم به خاطر قانون شکنی از تیم بیرون انداخته می‌شد، مسئله این بود که الکساندر برای بردن بازی می‌کرد، در حالی که از او می‌خواستند با تیم همکاری کند آن هم وقتی موقعیت دارد. هیچکس او را درک نکرد تا وقتی شر مربی جدید باشگاه هاکی بیورن استاد به سراغش آمد، و ازش فقط یک چیز خواست: برنده بشه پس الکساندر به بیورن استاد اومد و همون اول به خاطر اینکه از کلان شهر اومده بود، لقب بیگ سیتی گرفت. بیگ سیتی تازه وارده، اما چیزی برای احیای هاکی بیورن استاده برای کرم کتابِ خوشبخت چون دیگه بدبخت نیست
آلیشا یه دختر بچه چهارساله که مثل تمام کودک ها برای همه چیز ذوق داره، اون استعداد بعدی بیرون استاده و توی هاکی فوق‌العاده‌ست. آلیشا یه دختر بچه شیرین و پر از سواله که توی خانواده ی خیلی بدی بزرگ شده، اما دخالت پک‌ها باعث شده که از جایی به بعد تنها کبودی آلیشا به خاطر هاکی باشد. همه آلیشا رو دوست دارن، از بنی گرفته تا مربی قدیمی تیم، سونه. آلیشا با چهار سال سن و ذهنی پر از رویا هر روز کنار سونه با نود و خورده‌ای سال سن و بازنشستگی و ذهنی پر از تجربه تمرین می‌کنه. برای دختر رنگین کمان از کلمات ستاره‌ای
نوازنده باس یکی از نقاشی فرعی توی کتاب اوله که پیامد‌های بودنش تا سه کتاب هستن. نوازنده باس شخصیت آروم و ملایمی داره که هیچگاه نامش رو نشده، در آخر کتاب اون باعث فروکش کردن درد و رنج‌ها بنی میشه و کنار اون اسکیت روی یخ رو یاد می‌گیره، بودن اون باعث میشه چند نفر متوجه راز بنی بشن. نوازنده باس با اینکه نقش زیادی نداشت اما آثار بودنش حس می‌شد و مخصوصا برای بنی خیلی مهم بود. برای پوسایدون مونثِ از آن سوی تاریکی
جانی یه آتش‌نشانه. مثل آتش‌نشان شجاع، اهل دعوا و گاهی بی کله‌ست. جانی پدر تث و سه تا پسر دیگه‌شه، اون عاشق خانواده‌‌ش، کارش و شهرشه، و برای اون‌ها هر کاری می‌کنه. تو کتاب برای وصف جانی گفته میشه: جانی از همون آدماییه که وقتی جایی آتش می‌گیره به سمت آتش می‌دود، موقع مشکل به سمت مشکل می‌دود. جانی کمی زود جوش و عصبیه اما جلوی هانا، همسرش تبدیل به مردی مثل پسر بچه‌ها میشه، و جالبه بدونید که توی کتاب پتانسیل جنگیدن به خاطر دخترش رو با کل دنیا داشت. برای Callous خوش ذوق
پیتر از دعوا متنفره، روی یخ بهترینه و توی زندگیش کلی شکست خورده. اولین چیز در زندگی برای پیتر هاکی و بعدش خانواده‌ست، اما خانواده باعث میشه اون حتی روی هاکی هم پا بذاره، اون برای همسرش، دخترش و پسرش در برابر کل شهر در اومد و پا روی هاکی گذاشت و کلی دشمن برای خود تراشید، اما هیچکدام برایش اهمیت نداشتند چون از دخترش محافظت کرده بود. کاری که فکر می‌کرد درسته رو انجام داده بود. پیتر در تمام عمر خود نیاز داشت به درد بخورد، جایی به او نیاز داشته باشند، پیتر یک رهبر با گذشته‌ی بد بود، که نمی‌خواست تبدیل به چیزی مانند پدرش شود. پس باید گفت، اولویت ها جوری تغییر کردند که پیتر هیچ چیزی را در ازای خانواده‌اش نمی‌دهد. برای زمزمه‌های نجوا
خواهران اوویچ. آدری، کاتیا و گابی. سه تا از محکم ترین زنان بیورن استاد، که بعد از مرگ پدرشون هر کدوم جوری بنی را بزرگ کردند، آدری پناهگاه سگ‌ها داره که درواقع مکانی برای فروش نوشیدنی‌های پک‌هاست، و به طرز عجیبی کل مردم شهر هر چند روز یکبار به آنجا می‌روند، اما اگه از کسی بپرسی می گوید: آدری اوویچ؟ قهوه‌هاش عالی اند. کاتیا صاحب یه میکدکه و به رغم زن بودنش کلی آدم توی میکدک ازش حساب می‌برند. خواهران اوویچ، قوی چون در نبود پدر مرد بودند، قوی چون بنی رو تربیت کردند،.قوی چون خرسی از شهر خرس‌اند. برای مرگ‌خواران Weasleys Wizard Wheezes
تیلز اسمش تیلز نیست، درواقع کسی نمی‌دونه اسمش چیه، فقط به خاطر پوشیدن کت‌های دنباله دار و دُم مانند، تیلز نام گرفته. اون هیچوقت عضو هیچ مسئول و هیئت مدیره‌ای نبوده اما همه جا هست و همه کار می‌کنه. تیلز همونقدر که بقیه به شهر اهمیت می‌دن، اهمیت می‌ده اما این کار رو با روش خودش یعنی سیاست و گاهی قانون شکنی انجام میده. برای برپا نگه داشتن باشگاه هر کاری می‌کنه و به قولی همه کاره و هیچ‌کاره‌ست. برای جنگجوی حوت