شماره "۱"
اتوبوس بنفشها مثل آدمهای کت و شلواری میمونن اون آدم خفنها و پولدارها که دستکش و چتر دارن.
وایسا بنفش بود یا سورمهای؟😀😐
اتوبوس زردا مثل پیرمردهایی که رکابی سفید دارن میمونن، با یه شلوار قدیمی و وصله پینه شده و با لکههای روغن ماشین
اتوبوس قرمزا که من عاشقشونم، مثل دختر بچههای پنج شیش ساله که موهاشون رو خرگوشی میبندن و یه دندون جلو ندارن. اونایی که همش در حال حرف زدنن
حالا جدا از قیافههاشون من عاشق آدماشونم.
امروز کنار یه پیرزن از اونا که شبیه ننه نقلیان نشسته بودم، بعد این عینک دودی زده بود🤣😅
یا مثلا یه زنه که سن و سال داره شبیه دخترای نوجوون لباس پوشیده بود، یا یه مادره به بچش داشت توضیح میداد کجا باید پیاده بشه وقتی از نمیدونم کجا برگشت
متروها عالیننن، یه سری آدم بیشیله پیله و خون سرد که خیلی مودب و به قول جین آستین مطبوعن
من عاشق اینم تو مترو بشینم (اگه معمولا مثل من بدشانس باشید، وایسم) و اون کولر خنکش بخوره به پوستم، بیرونم که تاریککک، خیلی خوبه
یه بار تو مترو چندتا سرباز دیدم و واقعا برام جالب بود، یا یه پسره شبیه این هنرمندا که یه کتاب دستش بود و درباره تئاتر و ... با یه دختره حرف میزد