خیال برایم پلی شیشهای روی آسمان ساخته بود.
از بالا به دنیا و ابرها نگاه میکردن بی پروا باد میان انگشتانم میپیچد
اما فقط لحظهای دست از رویا کشیدم
فقط یک لحظه و بعد
آه دنیا وحشتناک تر از حد تصور بود
پل خیال خورد و شد تا ابد به زمین سقوط کردم
جایی که فقط گاهی میتوانستم به شکستههای پل قدیمی نگاه بیاندازم و زخمی سر باز کند
همه دادن درباره اینکه میخوان دکتر شن یا مهندس حرف میزنن و من؟
شغل ایندهام
اممم خب...
دزد دریایی!🤡
گفتم واسه اعضای جدید خودمو معرفی کنم
(با صدای کلفت شده خوانده شود)
(جهت شوخی واگرنه که کوچیک شمام😁)