شماره "۱"
شوالیه به خدمتکار گفت:《با من برقصید، شما امروز به قدر شاهدخت زیبا شدید.》 خدمتکار اما با شوالیه نرقصی
همیشه میخواست وارد جنگل تاریک بشه
مطمئن بود رازی توی جنگله که اونو فرا میخونه
یه موجود عجیب
با اصرارهای پدر و مادرش و همه که بهش گفتن بودن وارد جنگل نشه تیر کمانش رو برداشت و وارد جنگل شد
چیز خاصی تو جنگل نبود، چرا بود
خرس بود
خوردش
این چنین شد که متوجه شدید همه چیز نباید خوب و خوش پیش برود😌
شماره "۱"
همیشه میخواست وارد جنگل تاریک بشه مطمئن بود رازی توی جنگله که اونو فرا میخونه یه موجود عجیب با اصرار
رسالت ویدار رو ادامه دادم😂😂
شماره "۱"
رسالت ویدار رو ادامه دادم😂😂
یکم دنیای واقعی خوبه گاهی
والا حتما نباید که به سحر و جادوگر برسیم
هدایت شده از مهمانی به صرف خودکشی✨
بیاید اینجو: https://eitaa.com/nfren_nshde
بای👀
شماره "۱"
بیاید اینجو: https://eitaa.com/nfren_nshde بای👀
نورا فیل شدهههه
برید مهمونی به صرف فیلتر😭