eitaa logo
شماره "۱"
143 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
📪 پیام جدید چرا بقیه به چنل میگن چنل ویدار؟ مگه ایگدراسیلم نیست؟؟؟!!! ~~~ آمممم اینجا کانال منه و ایگدراسیل هم به عنوان رفیقم اینجا ادمینه، و اینکه اینجا موقت برای اونه نمی‌دونم چه جوری توضیح بدم، من مدیر اینجام و اون ادمینه، ایشالا خودش بعدا کانال می‌زنه ایگدراسیل: جواب خاصی ندارم ولی مرسی به یادم بودی☺️🥲❤️❤️
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/4505 اذیت چیه عالیه ادامه بده ~~~ خوشحالممم، ولی خب بقیه هم باید نظر بدن😅
📪 پیام جدید سلام. ~~~ سلامممم
📪 پیام جدید چطوری ویدار بانو ؟ بنده از اعماق دنیای تاریک زندگی بیرون آمده تا تو را ملاقات کنم . ~~~ از اونجایی که ویدار اسم پسره ترکیبش با بانو یه چیز غریبی میشه😄 لُرد سباستین این برای من باعث خرسندی و افتخاره، امیدوارم زندگیتان به زودی رنگ روشنایی بگیرد
📪 پیام جدید میدونستی یه مدت تو مدرسه معروف به استاد سم بودم ؟ روشنایی برای لرد سایه ها ؟ وجود ندارد . من به نفرینم دچارم تا به وقتی که آغوش مرگ زمین گیرم کند ... و پس از آن هم رنگ روشنایی را نخواهم دید . ~~~ از نظر من همیشه نوری خواهد تابید، خود سایه نیز از نور تشکیل می‌شود. استاد سم؟! از نظرم لقب خوبی است برای کسی که حرف هایش چیزی جز سم نیستند، همینقدر هنده‌دار آن هم از شدت ناممکنی. هر کس تو را دوست ندارد، لیاقتش همان سم کشنده است، چرت گفتم امیدوارم منظور رو رسونده باشم😄
من باید برم، برمی‌گردممم
شماره "۱"
چرت نگو من عاشقشممم، مو های تنم هر دفعه سیخ میشه
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
خب کسی با ما کاری نداشت
پس فعلا🙂
شماره "۱"
تا به حال یک الف زشت ندیده‌ام، البته به جز وقتایی که در آیینه نگاه می‌کنم. الف ها همه مانند خورشید می‌درخشند و بی حرف پس و پیش زیبایند، هیچگاه هم زشت نمی‌شوند. اما از آن روز که به جای فرار از آتش، دویدن به سویش را انتخاب کردم، تبدیل به اولین الف زشت دنیای پریان شدم. آتش زیبایی من را گرفت و در عوض جان یک بچه را بخشید. مهم نیست که یک قهرمان باشم یا نه، مهم نیست جان کسی را نجات داده باشم یا نه در آخر همه سعی می‌کنند مرا فراموش کنند، درآخر تنها چیزی که از من باقی می‌ماند یک خاطره بد از برخورد با الفی که زشت بود، است. از وقتی زیباییم را فدای شجاعتم کردم، زندگی اجتماعی‌ام به پایان رسید و مجبور به تنها زندگی کردن شدم، چون از نگاه های تحقیر آمیز و وحشتناک الف‌های دیگر خسته شده بودم. گاهی از خودم متنفر می‌شوم که خودم را به خاطر انجام آن کار سرزنش می‌کنم. هیچکس از من به خاطر نجات جان یک بچه تشکر نکرد، هیچکس به من نگفت اشکالی ندارد کار تو باارزش تر از این حرفاست. فقط خودم بودم. می‌دانید از وقتی به یاد می‌آورم فقط خودم بودم، از نوجوانی که زشت شدم دیگر خودم و خودم و خودم بودم. یک الف تنها در گوشه کنار جنگل که حتی حیوانات هم از او می‌ترسند. گمانم بدانم انسان ها چه حسی دارند. ما الف ها تنها نمی‌شویم، زندگیمان بر پایه اجتماع و گروه بنا شده، اما ما الف ها هیچگاه زشت هم نمی‌شویم پس نباید زیاد روی این موضوع حساب کرد. آه مرکبم دارد به پایان می‌رسد و دیگر حتی نمی‌توانم با دفتر درد و دل کنم، گویی او نیز از همنشینی با من رنج می‌برد. گاهی فکر می‌کنم مشکل از ظاهرم نیست، شاید مشکل خود من هستم و مردم فقط دنبال بهانه‌ای بودند تا از شر من خلاص شوند. دیگر هیچ‌چیز خوشحالم نمی‌کند، ناراحت نیز نمی‌شوم، حس می‌کنم داخل خلأ تاریکی فرو رفتم که تنها راه نجاتم مرگ است. آه مرگ چقدر خو یند به نظر می د مرک تم م شد...
لطفا این عکس راپخش کنید. ❤️ : 🌷حمد و توحید و صلوات🌷 ┄┅═☘️••❀🌸❀••☘️═┅┄