هدایت شده از سمفونی زندگان☆
دخترک در میان کوهی از معجزات دور افتاده شده ، قدم میزد. یکی از آنها را برداشت. این یکی خیلی بزرگ بود. کنجکاو شد که بداند چه معجزه ایست. خواست برداردش، اما ناگهان با مقاومت معجزه رو به رو شد، پس آنرا گوشه ای انداخت و رفت.
درختان را نگاه کرد که داشتند آرزو ها را به سمت مقصدشان هل میدادند. خواست سوار یک آرزو شود، اما آرزو محکم به او سیلی زد.
رفت سمت ابر ها، آنها رویا میساختند. خواست وارد رویا ها شود، اما سرباز کوچولوی رویایی او را به بیرون پرت کرد.
همان لحظه، صدایی آمد《 امید کوچولو، انسان ها به تو نیاز دارند!》
و دخترک رفت که امید بدهد، در حالی که خود امید نداشت!
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/5222
ممنونننننن 😭😭😭😭
#دایگو
~~
خواهش میکنممم🌺🌺
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Nummer_ett/5200
اوه عجب ایده ای بود!
#هیچکس
#دایگو
~~~
برو باهاش غوغا کن برامون😉😁