eitaa logo
شماره "۱"
140 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از The Stories Yet Untold
کسی که تو ناشناس اینو گفتی، عیبی نداره می‌تونی از کانال بری... من کسی رو زور نکردم که اینجا بمونه... بازم خیلی خیلی ببخشید که مجبورین برای نوشته انقد صبر کنید... درسته من قبول دارم که یکسری از نوشته‌هام افتضاحه، کم‌و‌کاستی داره، نقصان داره و یا کلا از ریشه غیرقابل دوست‌داشتنه... ولی من دارم برای تک‌تک کلمه‌هام تلاش می‌کنم، شده حتی روزی ۵ خط هم می‌نویسم که دستم سرد نشه. سعی می‌کنم توی موقعیت‌های پیش‌اومده بنویسم، ماشین‌زدگی رو تحمل کنم و از فرصت پیش اومده توی اتوبوس یا سرویس استفاده کنم و چند خطی یک داستان رو پیش ببرم، به‌دوستم توی طراحی داستان خودش کمک کنم، از دوستای صمیمی‌م احوال‌پرسی کنم، جواب تماس‌های خانواده‌م رو بدم، به‌خواهر کوچیکم‌ توجه کنم و داستان جالبی رو برای برادرم تعریف کنم... درسته من کمال‌گرام و هر کلمه‌رو هزاران‌بار مزه‌مزه می‌کنم تا خوب بشه ولی بازم با این‌حال من دارم تلاش می‌کنم تا چیزی رو خلق کنم که دیگران رو خوشحال کنه، بترسونه و یا تو زندگیشون بهشون کمک کنه...
می‌دونی به نظرم نویسنده تویی
که با تمام مشکلاتت و سر مشغولی هات بتونی باز هم بنویسی و اونقدر پاک کنی و درست کنی که آخرش بشه شاهکار.
اصلا نباید برات مهم باشه بقیه چی میگن چون اونا قطعا تو رو ررک نمی‌کنن که با چه شرایطی می نویسی و این همه چیزایی که نوشتی با این همه واقعا خوب و زیاده.
خیلیامون که دو تا از این ها هم نداریم بازم چیز درست و حسابی نمی نویسیم
از اینکه شکسته نفسی می کنی هم بدم میاد. به چیزی که هستی به استعدادی که داری به کسی که هستی افتخار کن و مغرور باش. اینجوری قدر خودتو می‌دونی و حتی بهتر هم میشی. با شکسته نفسی کردن و به زیر کشیدن خودت به هیچجا نمی‌رسی
اینو از ویدار داشته باش😊
فاذر هشتاد تاییت مبارکککک یکا شدنت رو جشن بگیریممم
شاید منم می‌تونستم زیاد بنویسم و داستان هامو پیش ببرم اگه به سندرم (دست نوشتگی) مبتلا نبودم. باااید دست نویس بنویسم، اگه تایپ می کردم همه چی راحت تر بود_😭😭😅
سه زندانی، در روز مرگشان مدام زیر لب از شانس خوب زندانی چهارم می‌گفتند. دریغ از آنکه بدانند زندانی چهارم، به دلیل جرم سنگین‌ترش، محکوم به دیدن مرگ اعضای خانواده‌اش شده بود. سه زندانی چشم هایشان را در چشمان همسران و پسران و مادرانشان قفل کرده و زندگی را وداع گفتند. زندانی دیگر چشم در چشم تمام خانواده‌اش کرد و وداع آنها با زندگی را دید. کدام زجر بیشتر است؟