📪 پیام جدید
ازونجایی که این مدت کم به ناشناس ویدار سر زدم یه لحظه دلم خواست یه متنی از پیش زمینه داستان اصلیم رو بفرستم
امیدوارم عکس واضح باشه ✨
#دایگو
~~~
مرسی که بهمون اعتماد کردی.
و خیلی قشنگ بوددد، به نظرم هانا آدم جالبی باشه، دوست داری بقیش هم بفرستی بخونیم؟ من واقعا دوست دارم ببینم قراره به کجا برسه
_آیا چیزی از عشق قشنگتر است؟ عشق که میتواند پادشاهان متکبر را خام زیبارویان کند، نابغهها را احمق و جهان تاریک را روشن کند؟
*بله، آن، امید است. برای عشق نیاز به معشوق داریم ولی امید تنها به کسی نیاز دارد که نا امید نباشد.
امید قلب را نورانی، زندگی را شفاف و مردم را مهربان میکند.
امید زیباترین حس است.
شماره "۱"
روزی از سپتامبر ۲۰۵۲ متاسفم، به یاد ندارم امروز چه روزی است. چون جُمِنا تصادف کرده و حالش اصلا خوب ن
سال ۲۰۵۲
جمنا به هوش اومد، اما هنوز حالش اونقدر خوب نیست که برای تحقیقمون به مدرسه بیاد پس باید خودم ارائه بدمش.
تحقیق راجع به موضوعی از گذشته بود، من و جمنا تاریخ هواپیما رو انتخاب کرده بودیم اما من تصمیم گرفتم به خاطر اتفاقی که برای جمنا افتاد، از نژاد پرستی بنویسم.
شماره "۱"
سال ۲۰۵۲ جمنا به هوش اومد، اما هنوز حالش اونقدر خوب نیست که برای تحقیقمون به مدرسه بیاد پس باید خودم
تحقیق:
از نمونههای بزرگ نژاد پرستی میتوان به سفید پوستان و رنگین پوستان اشاره کرد، سالها پیش سفید پوستها فکر میکردند از بقیه بهترند و والاترند، به همین دلیل سیاهپوستان را بردگان خود میدانستند و هر رفتار غیر انسانی را روی آنها انجام میدادند، آنها را تحقیر میکردند. سیاهپوستان گاهی کودتا کرده و یا به خاطر سختیهایی که متحمل شدند اعتراض کردند، اما زور سفید پوستها بیشتر بود.
با اینکه حدودا در سال ۱۹۸۰ قانون تبعیض نژادی برداشته شد، اما پس از آن هم نشانههایی از این حرکات دیده میشد.
همچنین جنگ جهانی دوم به دست هیتلر رهبر هذب نازی با پیشینهای از نژاد پرستی شروع شد.
شماره "۱"
تحقیق: از نمونههای بزرگ نژاد پرستی میتوان به سفید پوستان و رنگین پوستان اشاره کرد، سالها پیش سفید
انسانها از هر چیزی که براشون جدید و یا متفاوت باشه، متنفرند، تبعیض نژادی که هنوزم که هنوزه بین یک سری احمق که فکر میکنند از فضاییها بالاترند دیده میشه.
و البته خیلی از آدمها با اینکه حتی از یک نژاد و نوع بودند، به خاطر تفاوت فکری و اخلاقی یا حتی ظاهری اذیت میشدند.
شماره "۱"
انسانها از هر چیزی که براشون جدید و یا متفاوت باشه، متنفرند، تبعیض نژادی که هنوزم که هنوزه بین یک س
تحقیقم که به پایان رسید، زنگ خورد. از مدرسه بیرون رفتم و به همراه مامانم به بیمارستان رفتیم، از وقتی جمنا تصادف کرده مامانم تغییر کرده و با اون خوب شده، همه چیز داره درست میشه و من دوست فضاییم رو هنوز دارم.
کسانی که در آینده این خاطرات را میخوانید، لطفا اشتباه ما و تاریخ ما را تکرار نکنید.
همهی ما با هم برابریم.
پایان.
این داستانک هم تموم شد، بعد از جنگ یکی از چیزهایی که به نظرم واقعا معضله، تبعیض نژادیه.
دارم سعی میکنم با داستانها افکارم راجع به یه سری چیزها رو توضیح بدم و امیدوارم موفق بشم.
نظراتتون رو بگید.