📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/6983 چاکریم❤🖐 #little_M #دایگو ~~

📪 پیام جدید ساده ترین مثالش همین نوشتنه. مثلا من خودم نمی تونم متن ادبی و فلسفی و عمق دار و سنگین بنویسم بایا خودمو بکشم تا فقط یکممم درست بشه. کلا با این سبک جور در نمیام. استعدادشو ندارم. برعکس یکی از دوستام. من فقط می تونم فانتزی بنویسم 🤣*که تو اونم خوب نیستم ولی حداقل باهاش حال می کنم🤝🏻🎀* #mahya #دایگو

📪 پیام جدید منظورم کلا نوشتن نیستا. تو تفریحا و مکان ها و حتی دوستا همینه. من اصلا با اون دوستایی که یه مدت اولای کلاس هفتم داشتم کنار نمی اومدم البته آدمای چیزیم نبودنا. بعد اینجوری بودم که چم شده؟ اخر سر دیدم مشکل از این بود که با اونا جور نبودم بالاخره رفتم سراغ چند نفر دیگه و دیدم چقدر آدمای خوبین و منم اوکی شدم🎀 #mahya #دایگو

آفریننن، هیچوقت نمی‌تونی چیزیو به خودت تحمیل کنی آخرش هم ازش زده میشی هم وقتت تلف میشه هم اعصابت خورد

بچه‌ها جدیدا چقدر عاقل شدن (بودنا الان نشون میدن.) ایگی فقط من و تو موندیم😞 وقتشه دیگه دانشمو به رختون بکشم😄

وقتی می‌خوام نقاشی بگشم اینجوریم که من و نقاشی می‌شینیم رو میز روبه روی هم. بعد من دست که می‌برم به کاغذ همش پوزخند می‌زنه بد می‌‌کشم. از اون طرف هم نوکر نقاشی تفنگ گذاشته رو سرم هی صدای ماشه رو در میاره. نمیشهههه کشیده نمیشههه اه اه اه

📪 پیام جدید عاقا من داشتم متنایی که ۱۴، ۱۵ سالگیم (اون موقع خیلی کتاب میخوندم. همه نوعی) نوشتمو میخوندم و خیلی جالب بود. به داستان کار ندارم که به شدت کلیشه ای و لوس بود ولی توصیفاتم و روایت داستانی ام واقعا جالب بود. فضاسازی ام و جمله بندیم (به نسبت اینکه ۱۴، ۱۵ سالم بوده) واقعا خوب و جالب بود و الان انقدر خوب نیستم. و مسلما به خاطر اینه که خیلی وقته کتاب نخوندم. مثلا یه جاهایی هست که شخصیت یه لحظه بهش یه شوک بد وارد میشه و استرس میگیره. و من دقیقا همون حالتی رو نوشتم که برای خودم پیش میاد! نوشتم سرش داغ میکنه و دستش میسوزه. اینو اصلا یادم نبود! و خب این توصیفی نیست که کپی باشه چون اصلا رایج نیست! #little_M #دایگو ~~ کتاب خوندن واقعا واقعا کمک می‌کنه. فقط یکم تمرین و دوباره کتاب خوندن قطعا می‌تونه بهترت بکنه، مخصوصا الان که کلی چیزای دیگه می‌دونی و قطعا از اونی که قبلا بودی بهتر میشییی ولی واقعا شما اینجورید؟ نوشته‌های قدیمی من یه افتضاح به تمام معنان😑

📪 پیام جدید اصلا بذارید بگم چی شد که رفتم سراغ این متن قدیمی. یه جا یکی از شخصیتا مریضه و خیلی واضح یادمه که برای توصیف حالت مریضی و تبش گفتم انگار به جای خون، گدازه تو خونش در جریان بود. و دلم خواست دوباره توصیف دقیقش رو بخونم. پس دفترو از تو مدرسه (بنده کل زندگیم (دفترا و کتابامو) بردم مدرسه که یه وقت بلایی سرشون نیاد... (بابام یه مدت مسر (؟) بود کتابامو ببره انبار)) برداشتم آوردم خونه و شروع کردم به خوندن و دیدم که چقدر جالب و متفاوت نسبت به الان مینوشتم! قشنگ معلومه اون موقع خیلی بیشتر کتاب میخوندم. و چیزایی هم نیستن که بقیه متوجهشون بشن و فقط خودم میفهمم تو چه ظریف کاری هایی تفاوت داشته! واقعا برام جالب بود! #little_M #دایگو ~~ چقدر خاص و خفننن توصیف هنرمندانه واقعا کار سخت و ظریفیه، بازم میگم حسرت نداره قطعا می‌تونی برگردی به اون دوران و حتی بهترم بشی

📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/6998 نقاشی های من شبیه بز ممد آغا میشن... #little_M #دایگو ~~ ما که بز ممد آقا خیلی دوست داریم_ (هاها معلومه که می‌دونم منم، چی فکر کردی؟)

https://eitaa.com/me_878/748 وایسا منظورت چیهههه

خب برای چییی من تازه باهات آشنا شدم و عاشق نوشته‌هات و کانالت شدممم تازه کلی حس خوب می‌گیرم وقتی می‌بینم از هشتا ممبر که من عضو شدم به اینجا رسیدی

آخه چرااا